چگونه رضاخان در کودتای 3 اسفند 1299 به قدرت رسید؟ | یکتاپرس
كودتاي سوم اسفندماه 1299 باعث تغييرات عمده اي در ايران شد. اين كودتا مقدمه اي براي قدرت گرفتن رضاخان و در نهايت، رسيدن وي به مقام سلطنت بود؛ اتفاقي كه تأثيرات عميقي بر شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران بر جاي گذاشت.
کد خبر: ۱۵۶۵۲
۰۵:۳۰ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۹

چگونه رضاخان در کودتای 3 اسفند 1299 به قدرت رسید؟

به گزارش گروه سیاسی یکتاپرس، اسناد، مدارك و خاطرات به جا مانده از فعالان سياسي آن دوران، تقريباً شكي در نقش انگليسي ها در وقوع كودتاي سوم اسفند باقي نمي گذارد. نگاهي به وقايع تاريخي و رويدادهاي سياسي و اجتماعي آن عصر، نشان مي دهد كه چرا و چگونه انگليسي ها تصميم گرفتند تغييرات گسترده سياسي و اجتماعي در ايران ايجاد كنند.

** اوضاع كشور در آستانه كودتا

وضعيت سياسي ايران در پايان سال 1920م(1299ش) بسيار پيچيده و بحراني بود. افزون بر حضور بيگانگان در شمال، جنوب و غرب كشور، آتش درگيري هاي متعدد، به علل سياسي و اقتصادي، در اقصي نقاط كشور شعله‌ور بود. در عرصه سياسي ميان دموكرات ها، كه رويكردي تند و تجديدنظرطلبانه داشتند و اعتداليون كه در پي تغيير تدريجي با توجه به سنت ها بودند، كشمكشي دائمي و بي نتيجه ادامه داشت. وقوع انقلاب 1917م در روسيه و روي كار آمدن كمونيست ها، تا حدودي موازنه قدرت در ايران را تحت تأثير قرار داد.

«يرواند آبراهاميان» در كتاب «ايران، بين دو انقلاب» مي نويسد:«زماني كه امپراتوري تزاري سرنگون شد و نيروهاي آن در آذربايجان از هم پاشيد، سازمان هاي سياسي دوباره در ايران سربرآوردند. بنا به گفته وزير مختار انگليس، دموكرات ها دوباره در تهران جان گرفتند. اولين قدم انقلاب اين بود كه به فرقه افراطي دموكرات در تهران اجازه داد تا بيشتر، قدرت پيشين خود را بازيابد.»فروپاشي روسيه تزاري، به گسترش برخي جنبش ها، مانند نهضت جنگل در گيلان نيز كمك شاياني كرد. آن ها پس از سال ها مبارزه با روس ها و عواملشان مي توانستند، براي مدتي، اهداف خود را در منطقه و حتي سراسر كشور پيگيري كنند.

با اين حال، وقوع انقلاب در روسيه همان قدر كه بر تعاملات سياسي ميان احزاب و گروه هاي ايراني تأثيرگذار بود، باعث جلب توجه انگليسي ها و تلاش مضاعف آن ها براي كسب منافع بيشتر در ايران، هم شد. برخي مورخان، عدم موفقيت انگليسي ها را در به دست آوردن امتياز قرارداد 1919، عامل اصلي رويكرد جديد آن ها در قِبال ايران مي دانند. به گفته آبراهاميان: «مطابق اين پيمان، انگليس متعهد شده بود كه وامي به مبلغ 2 ميليون پوند در اختيار ايران بگذارد و در ايجاد راه آهن، تجديد نظر در تعرفه ها و گردآوري غرامت جنگي از اشخاص ثالث به ايران كمك كند. در مقابل، ايران نيز واگذاري امتياز انحصاري تأمين سلاح، آموزش نظاميان و مشاوران اداري را به انگليس وعده داده بود.»با اين حال، اين موارد تمام مفاد قرارداد را تشكيل نمي داد.

انگليس خواستار كسب امتيازات نامحدودي بود كه عملا ايران را به مستعمره اين كشور تبديل مي كرد. ظاهراً متن اين قرارداد آن قدر با منافع ملي در تضاد بود كه حتي انگلوفيل ترين سياستمداران ايران هم حاضر به تأييد آن نشدند.

وقتي محتواي قرارداد در سطح بين المللي منتشر شد و به ورساي، محل برگزاري كنفرانس صلح رسيد، خبرنگاري آمريكايي نوشت:«هنگامي كه مفاد قرارداد براي همگان آشكار شد، دريافتند كه قيّمي غيررسمي براي ايران پيدا شده و در واقع وسعت امپراتوري انگليس فزوني يافته است.» انگليسي ها فقط نگران عدم پذيرش قرارداد از سوي مجلس شوراي ملي نبودند. خطر بلشويك ها، كه به تازگي قدرت را در روسيه تصاحب كرده بودند و شعار هايي مبتني بر برابري، آزادي و دفاع از طبقه كارگر را در مناطق شمالي ايران، به خصوص آذربايجان و گيلان، منتشر مي كردند، سبب وحشت انگليسي ها از به خطر افتادن منافعشان در ايران شده بود.

** رضاخان، فرمانده قزاق ها مي شود

«حسين مكي»، در كتاب «تاريخ 20 ساله ايران» معتقد است چهار نفر براي انجام كودتا در نظر گرفته شده بودند: «سردار اسعد بختياري»، «سالار جنگ»، «نصرت الدوله» و «سيدضياءالدين طباطبايي يزدي». نيروي نظامي انجام اين كودتا توسط انگليسي ها تأمين شد. قزاق ها كه پس از فروپاشي امپراتوري روسيه تزاري، عملا فرماندهي منظمي نداشتند و در بلاتكليفي و بحران مالي به سر مي بردند، با حمايت مالي انگليسي ها دوباره انتظام پيدا كردند. با اين حال، فرماندهي قشون قزاق هنوز برعهده يك سرهنگ روس به نام «استاروسلسكي» بود. «آيرون سايد» در خاطراتش، نحوه دور زدن «استاروسلسكي» و اين كه چگونه «احمدشاه» در نتيجه فعاليت جاسوسان انگليسي به «استاروسلسكي» بدبين شده و او را از كار بركنار كرده بود، شرح داده است.

«آيرون سايد» تأكيد مي كند كه او طرح و برنامه كودتا را براي «رضاخان» شرح داده و به او گفته است كه «اقدام قهرآميزي براي سرنگون كردن شاه صورت ندهد و به ديگران هم اجازه و امكان چنان اقدامي را ندهد ...» «آيرون سايد» مي افزايد:«[رضاخان] به من قول داد كه به خواسته هاي من عمل كند.» با اين شيوه، گام نخست براي محروم كردن «احمدشاه» از حمايت قشون قزاق برداشته شد. مجلس كه ظاهراً اطلاعي از طرح «آيرون سايد» نداشت، «سردار همايون» را به عنوان رئيس قشون قزاق تعيين كرد، اما او شانس چنداني براي موفقيت در اداره قشون نداشت. «سردار همايون» نظامي نبود و همين مسئله باعث نارضايتي قزاق ها مي شد. «سرهنگ اسمايس»، افسر انگليسي، كه پس از حمايت مالي انگليس از قزاق ها به قشون آن ها پيوسته بود، زمينه را براي مرخصي طولاني «سردار همايون» فراهم كرد و در غياب او، رضاخان كه مورد حمايت كامل انگليسي ها بود، به فرماندهي رسيد. «آيرون سايد» در خاطراتش مي نويسد:«با رضاخان گفت وگويي داشتم – 12 فوريه 1921 (23 بهمن 1299)- و او را به فرماندهي مطلق قزاق هاي ايران گماردم ... در حضور اسمايس گفت و شنودي طولاني با رضا داشتم.» با فرماندهي «رضاخان» بر قشون قزاق، مشكل نيروهاي نظامي كودتا تا حدود زيادي رفع شد.

** كميته زرگنده، مقر رهبران سياسي كودتا

همزمان با تجهيز «رضاخان»، رهبر سياسي كودتا نيز تعيين شد. ظاهراً، انگليسي ها، در ميان 4 نفري كه «حسين مكي» از آن ها به عنوان نامزدهاي اجراي بخش سياسي كودتا نام مي برد، «سيدضياءالدين طباطبايي» را برگزيدند. از قراين اين گونه بر مي آيد كه تا پيش از رسيدن قواي قزاق به تهران، ميان «رضاخان» و «سيدضياء» مذاكره‌اي درباره كودتا انجام نگرفته بود.

«يرواند آبراهاميان» در كتابش مي نويسد:«رضاخان هنگامي كه به تهران رسيد با افسران ژاندارمري و روزنامه نگار جواني به نام سيدضياء طباطبايي، به صورت پنهاني ملاقات مي كند. سيد ضياء ... مورد اعتماد مأمورين نظامي انگليس بود، چون روزنامه «رعد» او در زمان جنگ از انگليس پشتيباني كرده بود.» «آبراهاميان» در كتابش، در عين حال توضيحي درباره «كميته زرگنده» ارائه نمي كند؛ كميته اي موسوم به «آهن و فولاد»، مركب از «سيدضياءالدين طباطبايي»، «محمودخان مديرالملك(محمود جم)»، «مسعودخان سرهنگ (مسعود كيهان)»، «منوچهرخان طبيب»، «ميرزا كريم خان گيلاني (ميرزاكريم رشتي)» و «يحيي دولت آبادي» (رئيس فرقه ازلي در ايران). «دولت آبادي» در خاطراتش، «حيات يحيي»، مي نويسد: «كميته زرگنده مركز سياست انگليس است در تهران، در قسمتي كه بايد به دست ايرانيان انجام بگيرد.» «حسين فردوست» هم در خاطراتش بر اين باور است كه «ميرزا كريم خان رشتي» به رضاخان نزديك شده بود و به نوعي تعليمات سياسي به وي را برعهده داشت. با هماهنگي «كميته زرگنده» و حمايت سفارت انگليس، پول لازم در اختيار «سيدضياء» قرار گرفت و او اين پول را ميان سربازان قزاق همراه «رضاخان» تقسيم كرد.

** اجرا كردن بقيه نقشه چندان مشكل نبود. «حسن اعظام قدسي»(اعظام الوزاره) در خاطرات خود، ماجراي هيئتي را كه با «رضاخان»، پيش از تصرف تهران، ديدار كرد، آورده است و مي نويسد:«اين هيئت عبارت بود از اديب السلطنه نماينده رئيس الوزرا، معين الملك، نماينده دربار و كلنل هايك نماينده وزيرمختار سفارت انگليس و نماينده آيرون سايد. بنا به دستور سران كودتا هيئت را به كلبه اي مخروبه در مهرآباد بردند و خود به مشورت پرداختند و سپس رضاخان به عنوان فرمانده قزاق به كلبه رفته، خود را معرفي كرد و متن نطقي را كه ابوالقاسم كاكاوند برايش نوشته بود، خواند و سپس رهبر سياسي كودتا، سيدضياء وارد مي شود و شيپور حمله و حركت به سوي تهران نواخته مي گردد و به همين سادگي! تهران فتح مي شود!» روايت «اعظام الوزاره» نشان مي دهد كه رضاخان، اصولاً تا پيش از ورود به ماجراي كودتا، براي بسياري از رجال پايتخت شناخته شده نبود.

به هر حال، قزاق ها روز سوم اسفند وارد تهران شدند و تا ظهر روز چهارم اسفندماه كنترل تمام نقاط پايتخت را در اختيار گرفتند. «احمدشاه» ناچار شد به «سرهنگ رضاخان»، لقب «سردار سپه» اعطا كند و به تعدادي از افسران انگليسي حاضر در قشون وي، نشان درجه يك همايون بدهد. به اين ترتيب، روند تصاحب سلطنت توسط «رضاخان» آغاز شد؛ روندي آهسته، ولي بي وقفه، كه سرانجام به ديكتاتوري رضاخان ميرپنج منتهي شد.

*منبع: روزنامه خراسان، 1395.12.3

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: