مقدمه اى بر شناسائى على بن ابیطالب ( ع ) نماینده رسالتهاى کلی
مسلم است که شناسایى هاى معمولى درباره شخصیتهاى بزرگ ، آن هم در ردیف على بن ابیطالب ( ع ) هرگز بحد نصاب نمىرسد ، مخصوصا در مواردى که جوینده شناسایى عناصر و فعالیتهاى روحى آن شخصیت را در درون خود دریافت ننموده باشد. ،
بعنوان مثال هیچ شناسائى معمولى نمىتواند شخصیت عاشق دلباخته را ، مادامیکه خود طعم عشق را نچشیده باشد ، توضیح بدهد . رفتار عینى یا کیفیات مختص درونى عاشق ، مانند حبابهایى روى سطح دریا است که توانایى نشان دادن عظمت دریا و محتویات آن را ندارند . مخصوصا موقعیکه شخصیت مورد بررسى در مقام والاترى از رشد و کمال قرار گرفته باشد ، براى جوینده شناسایى که از او پایینتر است ، جز سایهها یا رموز و علائم نارسایى از حقیقت آن شخصیت ، دست نخواهد داد . به اضافه اینکه تطبیق مفاهم عالى انسانى در شخصیتهاى گوناگون انسانى بسیار متفاوت است که گاهى تا سر حد تضادهم میرسد . مثلا محبت یک پدیده عالى انسانى است و مفهوم مستقیم خود این کلمه یک پدیده مشترک است که در همه انسانها باستثناى بیماران روانى دیده مىشود ، این مفهوم با نظر به انگیزههاى درونى و برونى و موضوع محبوب و شدت و ضعف و در آمیختگى با پدیدههاى روانى دیگر بقدرى متنوع است که گویى اصلا جامع مشترکى ندارد .
بعنوان مثال تفاوت محبت بانگیزگى عامل مادى محض مانند پول با محبت بانگیزگى عامل تربیت روحى که موجب محبوبیت یک مربى والا مقام مىباشد همان تفاوت میان پول و رشد و کمال روحى مىباشد ،
از طرف دیگر پدیده هاى ترکیبى مفاهیم عالى انسانى در درون شخصیتها با نظر به عظمت رشدى که دارند ، فوق العاده پیچیدهتر و ظریفتر از آن است که در انسانهاى معمولى بوجود مىآید [ اگر بوجود بیاید ] بعنوان مثال پدیده
مرکب از محبت و عدالت و وابستگى آن دو بیک مبدء عالى تر ، از دیدگاه معمولى که هر یک از آن پدیدهها را بطور منفرد و گسیخته از دیگرى مىبیند ، بهیچ وجه قابل درک و شناسایى نمىباشد .
بتوضیح اینکه : از نظر شخصیت رشد یافته یک فرد از افراد جامعه بعنوان اینکه انسان است ، محبوب است ، از طرف دیگر قوانین فردى و اجتماعى وجود دارد که آن انسان خواه ناخواه مشمول آن قوانین است ، تطبیق آن قوانین به آن انسان محبوب ، جریان عدالت را درباره او نیز حتمى مىسازد ، پس محبوبیت آن شخصیت در اجتماع با عدالت درهم آمیخته است ، یعنى اگر آن انسان خلاف قانونى مرتکب شود ، در عین حال که از محبوبیت انسانى برخوردار است ، مستحق کیفر نیز مىباشد . اگر محبت بانگیزگى عامل مادى شخصى لذت بار بوده باشد ،
همینکه مشمول کیفر گشت ، آن محبت به خصومت و عداوت مبدل مىگردد در صورتیکه چون براى شخصیت رشد یافته ، خود انسان ذاتا محبوب است ، و هنوز حق انسانیت او ساقط نگشته است ، لذا محبت مبدل به خصومت شخصى نمىشود ، بلکه رفتار خلاف قانونى به اندازه خود نه کم و زیاد از موجودیت او در مجراى انسانیت میکاهد ، امّا او با اینحال انسان است و از همان جهت انسانى مطلوب و محبوب است .
این پدیده را رفتار عینى على بن ابیطالب ( ع ) در همه زندگانیش اثبات نموده است . در جنگهاى صفین لشکریان معاویه ، آب فرات را بروى لشکریان على مىبندند و آنان را در معرض هلاکت قرار مىدهند ، با فرمان على فرات بدست لشکریان على مىافتد و مىخواهند در مقابل خلاف قانون لشکریان معاویه ، آب را بروى آنان ببندند ، على ( ع ) فرات را در اختیار آنان مىگذارد و از بستن آب بروى لشکریان معاویه ، آن دشمن خونخوار جلوگیرى مىکند . همچنین رفتار او با قاتلش . و بطور عموم رفتار او با همه دشمنانش که دنیا را بر او تنگ کرده بودهاند .
این همان محبت مخلوط با عدالت است که بدون چشیدن طعم آن ، نمىتوان شخصیتى را که داراى این مفهوم ترکیبى است ، مطالعه نمود . باین مفهوم ترکیبى
( محبت عدالت ) وابستگى انسان را به مبدء برین ، یعنى خدا ، اضافه کنید . نتیجتا انسان از دیدگاه شخصیت على ( ع ) موضوعى است که در مجراى سه پدیده متنوع مطرح است ، محبوبیت مشمول بودن به عدالت ، وابستگى به خدا .
اصرار ما بر اینگونه معرّفى ، نه براى بحث و نشان دادن چهره انسانى والاى على ( ع ) است ، زیرا چنین کارى پس از نوشته شدن هزاران کتاب و مقاله و واقعا بیهوده و تلف کردن وقت است ، بلکه منظور ما از این اصرار ، اینست که بتوانیم هدف و کیفیّت سخنان على ( ع ) را و اینکه آن سخنان از کدامین روح موج زده روشن بسازیم . ضمنا این حقیقت را اثبات کنیم که على بن ابیطالب ( ع ) نه تنها نمونه اعلاى انسانى دیروز است . بلکه او است عالىترین نمونه انسان کامل در امروز و فرداى تمام نشدنى .
انتهای پیام/