زاد روز ایوان بونین برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1933 | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ این دیوانه های دوست داشتنی
صابری: نیکلای گوگول تا تورگینف و کمی بعدتر بونین، دیوانه هایی دوست داشتنی که زندگی را در منهای پنجاه درجه ی سیبری با عشق و انسانیت و جاودانگی زیسته اند
کد خبر: ۵۸۳۱۸
۱۱:۳۸ - ۲۹ مهر ۱۴۰۰

زاد روز ایوان بونین

یادداشت/ محمد صابری

ایوان بونین در یک نگاه: شاعر و رمان نویس روس تبار، نجیب زاده ی روستا نشینی که به زندگی ارباب رعیتی عادت نکرد و در همان اوان کودکی شعر نوشت و قلم مویش را به رنگ روغن آغشت، در 1894 بود که برای نخستین بار با تولستوی بزرگ دیدار کرد و با بزرگان ادبیات روس آشنا شد. مقارن همان ایام، فروتنانه های یک، دو و سه را منتشر کرد تا رسید به " ریزش برگ" هایی که نامش با این مجموعه بلند آوازه شد. هنرمند دیوانه، برادران، آقای سان فرانسیسکو از آثار تاثیر گذار او بود که به شهرت جهانی اش دامن زد و در سال 1933 اولین نوبل ادبیات را برای یخبندان های مسکو به ارمغان آورد .

امروز و به بهانه ی زاد روز این نویسنده ی فقید روسی نگاهی گذار داریم به هنرمند دیوانه ی او که تاریخ ادبیات دنیا را با نثر شاعرانه و فخیم و فاخرش تحت تاثیر قرار داد.
در برشی از این کتاب می خوانیم:
 آیا او به راستی زیبا است؟ به راستی چشم های زیبایی دارد، دست کوچکی، دهان زیبایی، دماغی بسیار منظم، و قامتی به راستی دلربا؛ ولی آنچه دلپذیر است، جاذبه ای است که بر تمام شخصیتش گسترده است. خیلی زن های زیباتر از او دیده ام، ولی هیچ یک آن قدر فریبنده نبوده اند. کنجکاوم که بدانم چه برایم نقل خواهد کرد و در مورد رفتن هایش به خانۀ نقاش چه توضیحی خواهد داد. داستانی شنیده ام که در آن مردی میخواره چون وسیله ای در ماجرایی عاشقانه به کار گرفته شده بود. اگر در مورد او نیز وضع از این قرار بود خیلی متاسف می شدم. به شدت از او خوشم می آید، و کسی چه می داند؟ شاید من هم موفق شوم که مورد خوشایند او قرار گیرم و شاید هر دو بتوانیم با هم خوشبخت شویم و به عالم هم پی ببریم. ولی این خانه با پیرزن و نقاش، بین ما مانعی ابدی خواهد بود. از سویی، اگر هم او زنی با تقوا باشد، نمی توانم با او ازدواج کنم. در وضعی که دارم زنی از طبقه بالا، صاحب نام، شخصی که تمام امتیاز ها را در خود گرد بیاورد باید داشته باشم. تمام این ها درست؛ ولی عشقم به او، گنج نهانم، شادی پنهانم خواهد بود، و آن را از تمام نگاه ها خواهم ربود، تا از هر تماسی پاک نگه دارم. افسوس! تمام این ها رویایی بیش نیست! فکری به دور از عقل است! او شخص دیگری را دوست دارد، به او تعلق دارد، از او بیم دارد، و با نام ماکسیم ایوانوویچ می توان او را در مقابل من ترساند!
برای بونین شاعر و نقاش عرصه ی داستان گاه بوم رنگ است و گاه جنون شاعرانه ی بی در و پیکری که بسامد حسامیزی اش تا فراسوی یخ بندان های مسکو به هرم تبالود نگاهی می ریزد که  تمام تجربه های ادبی و اجتماعی زیستنی اش را در می نوردد و زندگی را به جاودانه ترین اثر بر جا گذاشته ی انسانی می سازد که جز به عشق نمی اندیشد.
روسیه را از یک منظر باید سرزمین دیوانگانی هنرمند قلمداد کرد- از نیکلای گوگول تا تورگینف و کمی بعدتر بونین، دیوانه هایی دوست داشتنی که زندگی را در منهای پنجاه درجه ی سیبری با عشق و انسانیت و جاودانگی زیسته اند – و از منظری دیگر سرزمین پابرهنه های دردمندی چون داستایوفسکی و گورکی.
این که قرن نوزدهم عصر طلایی ادبیات روسیه است بیشترش وامدار نخبگانی چون او و دیگرانی ست که هر یک با جادوی سحر آمیز قلم شان از زندگی معنا و مفهومی متفاوت به ساکنان دیگر قاره ها ارائه کردند و تحت لوای گوگول که به زعم تورگینف و داستایوفسکی همگی شان از زیر شنل او بدر آمده اند، به هستی با همه ی بی معنای اش اعتبار دادند.
برای هنرمند دیوانه ی بونین باید ساعت های زیادی نشست به واکاوی اندیشه های جنون آمیز هنرمندی که خود از تبار دیوانگان شوریده ای بود ، اینجا تنها به معرفی نصف و نیمه ای بسنده می کنیم تا تشنگان معرفت و ادب از دریای بیکران بزرگی چون او اندک قطره ای بنوشند .

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار فرهنگی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: