آشنایی با زندگی نامه مارکوپولو | یکتاپرس
مارکوپولو در سال 1254 در ونیز ایتالیا متولد شد. اگرچه او در خانواده تاجر ثروتمند ونیزی متولد شد، اما بیشتر دوران کودکی پولو بدون پدر و مادر سپری شد و او در خانواده ای بزرگ تربیت شد.
کد خبر: ۵۹۹۳۲
۰۲:۲۰ - ۱۲ آبان ۱۴۰۰

آشنایی با زندگی نامه مارکوپولو
به گزارش یکتاپرس مادر مارکوپولو در جوانی درگذشت و پدر و عمویش، تجار موفق جواهرات نیکولو و مافئوپولو، در بیشتر دوران جوانی مارکوپولو در آسیا بودند.

بیوگرافی مارکوپولو :
مارکوپولو تاجر و ماجراجو ونیزی از سال 1271 تا 1295 از اروپا به آسیا سفر کرد. او "Il Milione" را نوشت که در انگلیسی به "سفرهای مارکوپولو" معروف است.

مارکوپولو که بود؟
مارکوپولو کاشف ونیزی بود که به خاطر کتاب سفرهای مارکوپولو که سفر و تجربیات وی در آسیا را شرح می دهد، مشهور است. مارکو پولو با خانواده خود سفرهای زیادی کرد و از اروپا به آسیا از سال 1271 تا 1295 سفر کرد و 17 سال از آن سال را در چین ماند. در حدود سال 1292 ، وی چین را ترک کرد و در طول راه به عنوان شاهزاده مغولی که به ایران اعزام می شد، به عنوان اسکورت عمل کرد.

زندگی اولیه مارکوپولو
مارکوپولو در حدود 1254 در یک خانواده تاجر مرفه در شهر ونیز ایتالیا متولد شد. پدرش، نیکولو و عمویش مافئو یک سال قبل از مرگ مادرش، در یک سفر تجاری طولانی مدت آن ها را ترک کرده بودند. در نتیجه، پس از مرگ مادرش در سنین جوانی، توسط خویشاوندان بزرگ تربیت شد. نیکولو و مافئو ابتدا حدود 6 سال را در قسطنطنیه (استانبول کنونی ترکیه) گذراندند، که از زمان جنگ صلیبی چهارم 1204 تحت کنترل لاتین بود. سپس دو برادر به شهر بندری Soldaia (سوداک کنونی اوکراین) رفتند، آنجا صاحب خانه بود.

فتح مجدد بیزانس بر قسطنطنیه در 1261، همراه با تحولات در امپراتوری مغول، ممکن است راه آنها را به خانه مسدود کرده باشد. بنابراین نیکولو و مافئو جهت تجارت کالاهایی مانند ابریشم، سنگهای قیمتی، خز و ادویه جات به شرق روی آوردند. پس از گذراندن سه سال در بخارا در ازبکستان کنونی، آنها توسط سفارت مغول تشویق شدند تا از کوبلای خان، نوه چنگیز خان، که بخش وسیعی از آسیا را کنترل می کرد، دیدن کنند. کوبلای آنها را در مورد مسائل اروپایی مورد بحث قرار داد و تصمیم گرفت آنها را به مأموریت حسن نیت نزد پاپ بفرستد. در سال 1269، دو برادر سرانجام به ونیز بازگشتند، جایی که نیکولو و مارکوپولو برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کردند.

سفرهای نیکولو و مافئو آنها را وارد چین کنونی کرد و در آنجا به نمایندگی دیپلماتیک به دربار کوبلای خان، رهبر مغول پیوستند که جدش، چنگیز خان، شمال شرق آسیا را فتح کرده بود. در سال 1269، این دو نفر به ونیز بازگشتند و بلافاصله شروع به برنامه ریزی برای بازگشت خود به دربار خان کردند. در طول اقامت آنها در کنار رهبر، خان علاقه خود را به مسیحیت نشان داده بود و از برادران پولو خواسته بود تا دوباره با 100 کشیش و مجموعه ای از آب مقدس دیدار کنند.

امپراتوری خان، بزرگترین امپراتوری جهان که تا به حال دیده بود، برای کسانی که در مرزهای امپراتوری مقدس روم زندگی می کردند، تا حد زیادی یک راز بود. یک فرهنگ پیچیده در خارج از محدوده واتیکان غیرقابل تصور به نظر می رسید، و با این حال این دقیقاً همان چیزی است که برادران پولو توصیف کردند ونیزی ها را هنگام ورود به خانه گیج کردند.

سفر به چین
در سال 1271 ، پولو با پدر و عموی خود، نیکولو و مافئوپولو ، راهی آسیا شد، جایی که تا سال 1295 در آنجا ماندند. نتوانستند 100 کشیشی را که کوبیلای خان درخواست کرده بود به خدمت بگیرند، آنها فقط دو نفر آنها را ترک کردند. طعم سفر سختی را که پیش روی آنها بود، به زودی به خانه بازگشت. سفر پولوها در خشکی صورت گرفت و آنها مجبور شدند از قلمرو چالش برانگیز و گاهی سخت عبور کنند. اما با تمام این اوصاف، پولو در این ماجراجویی به وجد آمد. خاطرات بعدی او برای مکانها و فرهنگهایی که مشاهده کرد قابل توجه و فوق العاده دقیق بود.

هنگام عبور از خاورمیانه، پولو جذب مناظر و رایحه خوش آن ها شد. گزارش وی از مشرق زمین، به ویژه، اولین تصویر واضح خود از جغرافیا و آداب و رسوم قومی شرق را در اختیار جهان غرب قرار داد. البته سختی ها و مشقت هایی برای او پیش آمد. در افغانستان کنونی، پولو مجبور شد به کوه ها عقب نشینی کند تا کسالت خود را جبران کند. در همین حال، عبور از صحرای گوبی طولانی و در برخی مواقع سخت بوده است. پولو بعدا نوشت: "گزارش شده است که این بیابان آنقدر طولانی است که یک سال طول می کشد تا از ابتدا به انتهای آن بروید." "و در باریک ترین نقطه یک ماه طول می کشد تا از آن عبور کنید. این منطقه کاملاً از کوه ها و ماسه ها و دره ها تشکیل شده است. هیچ چیز برای خوردن در آن وجود ندارد."

سرانجام ، پس از چهار سال سفر، چوگان به چین و کوبلای خان رسیدند، که در کاخ تابستانی خود معروف به Xanadu اقامت داشت، شگفتی معماری سنگ مرمر بزرگ که پولو جوان را خیره کرد.

پولوها در ابتدا قصد داشتند تنها چند سال سفر برود. با این حال ، آنها بیش از 23 سال از ونیز دور بودند. بحث بین مورخان در مورد اینکه آیا واقعا پولو تا به حال به چین رسیده است ، ادامه دارد. هیچ شواهدی در خارج از کتاب معروف او وجود ندارد که نشان می دهد او تا این حد به شرق سفر کرده است. با این وجود شناخت او از فرهنگ و آداب و رسوم آن به سختی قابل رد است. روایت بعدی وی از سیستم ارتباطی گسترده خان، که پایه و اساس حکومت وی ​​بود، حکایت می کرد. در واقع کتاب پولو پنج صفحه را به ساختار پیچیده اختصاص می دهد و شرح می دهد که چگونه بزرگراه اطلاعاتی امپراتوری میلیون ها مایل مربع را به طور کارآمد و اقتصادی طی کرده است.

پذیرش چوگان توسط خان، دسترسی بی نظیری به بیگانگان به امپراطوری وی داد. نیکولو و مافئو در دربار رهبران، موقعیت های مهمی دریافت کردند. پولو نیز خان را تحت تأثیر قرار داد، زیرا او به تواناییهای مرد جوان به عنوان تاجر بسیار فکر می کرد. غوطه ور شدن پولو در فرهنگ چین منجر به تسلط او بر چهار زبان شد.

چوگان کاوشگر
کوبلای خان سرانجام پولو را به عنوان فرستاده ویژه ای که او به مناطق دور افتاده آسیا فرستاده بود، اعزام کرد که قبلاً توسط اروپاییان، از جمله برمه، هند و تبت کاوش نشده بود. همراه پولو، مانند همیشه، یک بسته فلزی مهر از خود خان بود که به عنوان اعتبارنامه رسمی او از رهبر قدرتمند عمل می کرد.

با گذشت سالها، پولو به دلیل کار خود ارتقا یافت. وی فرماندار یکی از شهرهای چین بود. بعدها، خان او را به عنوان یکی از مقامات شورای خصوصی منصوب کرد. در یک مقطع، وی بازرس مالیات در شهر یانژو بود.

از سفرهای خود، پولو نه تنها اطلاعات زیادی در مورد امپراتوری مغول، بلکه شگفتی باورنکردنی را به دست آورد. او از استفاده امپراتوری از پول کاغذی تعجب کرد، ایده ای که نتوانسته به اروپا برسد و از اقتصاد و مقیاس تولید آن می ترسید. داستانهای بعدی پولو نشان داد که او انسان شناس و مردم شناس اولیه است. گزارشات او اطلاعات کمی در مورد خودش یا افکار خودش ارائه می دهد، اما در عوض به خواننده گزارشی بی رحمانه درباره فرهنگی که به وضوح دوستش داشته است می دهد.

سفر مارکوپولو به اروپا
سرانجام، پس از 17 سال دربار خان، پولوس ها تصمیم گرفتند که زمان بازگشت به ونیز فرا رسیده است. تصمیم آنها تصمیمی نبود که خان را خوشحال کند، زیرا به مردان وابسته شده بود. در پایان، وی با یک شرط به درخواست آنها رضایت داد: آنها یک شاهزاده خانم مغول را به ایران می برند، جایی که او با شاهزاده ایرانی ازدواج کند.

مسافران دریایی، پولوها با کاروانی از چند صد مسافر و ملوان حرکت کردند. این سفر بسیار هولناک بود و بسیاری در اثر طوفان و بیماری جان خود را از دست دادند. وقتی گروه به بندر هرمز رسید، فقط 18 نفر از جمله شاهزاده خانم و پولوس زنده بودند. بعداً، در ترکیه، مقامات جنوا سه چهارم ثروت این خانواده را تصاحب کردند. پس از دو سال سفر، پولوس به ونیز رسید. آنها بیش از دو دهه بود که رفته بودند و بدون شک بازگشت آنها به سرزمین مادری دشواری هایی داشت. چهره آنها برای خانواده آنها ناآشنا به نظر می رسید و آنها برای صحبت کردن به زبان مادری خود مشکل داشتند.

"سفرهای مارکوپولو"
داستانهای پولو درباره سفرهای او در آسیا به عنوان کتابی با عنوان شرح جهان، که بعدها به عنوان سفرهای مارکوپولو شناخته شد، منتشر شد. تنها چند سال پس از بازگشت از چین به ونیز، پولو فرمانده کشتی در جنگی با شهر رقیب جنوا بود. سرانجام او دستگیر شد و به زندان جنوا محکوم شد، جایی که با یک زندانی و نویسنده دیگر به نام روستیچلو ملاقات کرد. با دوست شدن این دو مرد، پولو در مورد دوران حضور خود در آسیا، آنچه دیده بود، جایی که سفر کرده بود و آنچه انجام داده بود، به روستیچلو گفت.

این کتاب پولو را به شهرتی رساند. این کتاب به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی و لاتین چاپ شد و به محبوب ترین کتاب در اروپا تبدیل شد. اما تعداد کمی از خوانندگان به خود اجازه دادند داستان پولو را باور کنند. آنها این داستان را داستانی قلمداد کردند، ساخت یک مرد با تخیل وحشی. این اثر در نهایت عنوان دیگری را به دست آورد: Il Milione ("The Million Lies"). با این حال ، پولو پشت کتاب خود ایستاد و این کتاب، ماجراجویان و بازرگانان بعدی را تحت تأثیر قرار داد.

خانواده و بچه های مارکوپولو
پس از آزادی از زندان در سال 1299، پولو به ونیز بازگشت، در آنجا ازدواج کرد، سه دختر بزرگ کرد و حدود 25 سال تجارت خانوادگی را ادامه داد.

مرگ مارکوپولو
پولو در خانه اش در ونیز در 8 ژانویه 1324 درگذشت. در حالی که در حال مرگ بود، دوستان و طرفداران کتابش به وی سر می زدند و از او می خواستند اعتراف کند که کتابش داستانی است. چوگان تسلیم نمی شود وی گفت: "من نیمی از آنچه دیده ام را نگفته ام."

میراث مارکوپولو
در قرن ها پس از مرگش، پولو شناخته شده است که در طول زندگی او نتوانسته راه خود را پیش ببرد. بسیاری از آنچه او ادعا می کرد دیده است توسط محققان، دانشگاهیان و دیگر کاشفان تأیید شده است. حتی اگر گزارشات او از مسافران دیگری باشد که در این راه ملاقات کرده است، داستان پولو الهام بخش تعداد بیشماری ماجراجو برای حرکت و دیدن جهان است. دو قرن پس از درگذشت پولو، کریستف کلمب به امید یافتن مسیری جدید به سمت شرق، به سوی اقیانوس اطلس حرکت کرد. همراه او یک نسخه از کتاب پولو بود.

انتهای پیام/

برچسب ها: زندگینامه

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: