نگاهی کوتاه به مجموعه شعر لابه لای پریشانی باد | یکتاپرس
یادداشت / اختصاصی
شفیعی یکی از شاعرانی است که به صورتی متبلور و قابل درک، در شعرهای خود، معنا را به شکلی مادی در می آورد تا خواننده دست خالی از  شعرهایش برنگردد.
کد خبر: ۶۴۸۷۷
۱۴:۱۵ - ۲۰ آذر ۱۴۰۰

شعر لابه لای پریشانی باد

یادداشت/ رضوان ابوترابی

مجموعه شعر لابه لای پریشانی باد از شاعر نام آشنای معاصر ساغر شفیعی توسط نشر سیب سرخ به چاپ رسید.

ساغر شفیعی متولد 1348 و لیسانس مامایی است. پیش از این چهار مجموعه شعر از این شاعر توانمند به نام های حالا نام دیگری دارم، وقتی باران پیانو می زند، من هم از شاعران دهه چهل هستم و چشمانت اگر نیلی بود به چاپ رسیده است.

بی تردید شفیعی، جزو آن دسته از شاعرانی است که دنیای هیچ شاعری را در شعرهایش نمی توان یافت. در شعرهای او همیشه با یک انضباط خاصی روبرو هستیم و اجرا و محتوا در سروده هایش چنان همپای هم راه می روند که شکل احساس و اندیشه شاعر را به گونه ای متبلور به خود می گیرند.

یکی به ماهیگیر دل می سوزاند 
یکی به ماهی بخت برگشته 

من اما
طعمه سر قلابم

شفیعی به واژه هایش یاد داده است که با رفتاری مهربان و معقول دست یکدیگر را بگیرند و پشت هم را خالی نکنند. باید قبول کرد که بیان ساده و صمیمی، مخصوصا بیان صریح او که دور از اداهای سانتی مانتالیستی ست اعتبار خاصی به شعرهای وی می بخشد. 

شعر شفیعی شعر تصویر است. فیلمی که از پلان هایی مختلف اما شدیدا به هم وابسته دنیای ذهنی شاعر را به تماشا می گذارد. از نظر من : شعر، یعنی شکل مادی شده ی معنا. و این تنها تعریفی است که بعد از عمری به پای شعر نشستن به آن رسیده ام. و شفیعی یکی از شاعرانی است که به صورتی متبلور و قابل درک، در شعرهای خود، معنا را به شکلی مادی در می آورد تا خواننده دست خالی از  شعرهایش برنگردد.

او در گفتگویی صادقانه می گوید: هنگامی که دست‌نوشته‌هایم را برای منوچهر آتشی خواندم، متوجه شدم همه آنچه که می‌نوشتم اما نامشان را نمی‌دانستم، شعر بوده‌اند. او مهم‌ترین مشوق من بود و اگر می‌خواست به ضعف یا ایراد شعری اشاره کند از عبارت «زیادی رمانتیک بود» به جای «این شعر ضعیف است» استفاده می‌کرد. این خود، به نوعی باعث دلگرمی و دلخوشی بود.

شعری از کتاب لابه لای پریشانی باد را در اینجا با هم می خوانیم.

--1--

چند قطره آواز قناری بچکان در گلویم
حنجره از کلاغ
خراشید!

--2--

خیره خیره زل زده ای
انگار که از چشم تفنگت
ماده غزالی را
به طفل شیری ام فکر می کنم
دست به دامان خدایی
که مرا
برای سیر کردن تو آفرید.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
پرواز
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
درود و عرض ادب
شعرهای مهربانو شفیعی به دل می نشیند بخاطر چاپ
کتاب شعر جدید به ایشان تبریک می گویم

با سپاس از استاد رضوان ابوترابی ودست اندرکاران یکتا پرس
مهران
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
درودها
مجیدسلمانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
استاد، اینهمه تعریف همه شعر است چرا که به قول خودتان از معنا به شکل مادی واجد وجود کرده‌اید. درود بر شما چندقطره آواز قناری بچکان در گلویم حنجره از کلاغ خراشید ⚘⚘⚘
ارام
United States of America
۱۹:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
باتشكراز استاد بزرگوار
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
دوشعر خوب وخواندنی ....
در عصر گلافگی.....وبی حوصلگی
درود برای خرد یاران در حوزه ی ادبیات بکتا پرس
ژاله زارعی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۲
سبز باشید و پاینده