گروه فرهنگ و هنر یکتا: این بار در صفحه شعر سراغ شعر ژاپن رفته ایم. البته با گفتارهایی از عزیزانی که در راستای هایکو و معیارهای متفاوت و متغیر آن در هر دوره مطالعاتی گسترده داشته و در امر ترجمه این شعرها به زبان فارسی گام های ارزشمندی برداشته اند.
به انتظار معشوق نشستم
تا نیمه های شب
و صدای پاروهای قایقی را شنیدم
که از رود آسمان می گذشت.
(کاکینو موتو نو هیتومارو)
مسیح طالبیان، پژوهشگر هایکو عقیده دارد: گرچه امروزه هایکو بعنوان یکی از بهترین ژانر های شاعرانه در دنیا مطرح است اما کماکان ابهاماتی در چگونگی تعریف این ژانر وجود دارد. بعضی آنرا یک شعر کوتاه در سه سطر به ترتیب با هجاهای پنج – هفت – پنج می پندارند ، اما این تعریف یک برداشت سطحی است و فقط به لایه های سطحی این شعر نگاه می کند بجای اینکه همه جوانب آنرا در نظر داشته باشد .
در صد سال گذشته ، یعنی از اوایل قرن بیستم ، شاعران ژاپنی به دو گروه تقسیم شدند ، آنها که فرم بیرونی پنج – هفت – پنج هجایی را تبعیت می کردند و گروهی که تعداد هجا درفرم بیرونی برای آنها مطرح نبود. نخستین ویژگی هایکو نزدیکی و قرابت آن با طبیعت است که بدین ترتیب بواسطهء تصویر هایی که از طبیعت بیرونی ارائه می دهد معنای مستتر در این ایماژها را به ذهن خواننده منتقل می کند .در این ویژگی شاعر به بیان موجز و صریح مشاهدات عینی خود با زبان ساده و معمولی می پردازد که نحو و ترکیب عبارت ها بجای اینکه شاعرانه باشد بیشتر آهنگ و ریتم عادی و طبیعی دارد .
سید علی میرافضلی مترجم، شاعر و پژوهشگر نیز در این راستا می نویسد: امروزه اغلب مردم جهان شعر ژاپن را با هايكو ميشناسند. هایکو شعري است 17 هجايي كه در سه سطر نوشته ميشود، سطر اول و سوم هر كدام پنج هجا و سطر دوم هفت هجا دارند. هايكو نه وزن دارد و نه قافيه و آرايههاي كلامي در آن به ندرت به كار ميرود.حدود دو هزار سال پيش هايكو جزوي از يك فرم شعري 31 هجايي به نام تانکا بود كه از دو بخش تشكيل ميشد و معمولا آن را شاعران به شيوه پرسش و پاسخ ميسرودند. بخش نخست تانكا 17 هجا دارد و بخش دوم آن 14 هجا. تانكا به معني شعر كوتاه است و در مقابل آن چوکا قرار دارد كه به معني شعر بلند است. با اينكه در ژاپن به غير از تانكا و چوكا چندين فرم شعري ديگر هم وجود دارد، شعرهاي كوتاه محبوبيتشان بيش از بقيه است. در قرن شانزدهم ميلادي به تدريج بخش 17 هجايي تانكا مستقل شد و آن را هاكايي يا هايكو ناميدند.
دکتر محمد حسین بهرامیان شاعر می نویسد: هایکو دارای دو منظره توامان. چیزی فراتر از فرم ادبی است. راه و وسیله ای است برای دیدن و درک دنیای پیرامون. هر هایکو لحظه ای را در خود تسخیر می کند. لحظه ای عادی که آوازش تا به دورها شنیدنی ست..
اینجا چند شعر از شاعران ژاپنی را با هم می خوانیم با ابراز تاسف بخاطر این که نامی از مترجم در منابعی که اکثر شعرها را انتخاب کردم قید نشده است.
***
حالا دیدار در رویاها
جست و جویی تلخ
که از خواب آغاز می شود
و به هم رسیدن در تاریکی
با دستانی که چیزی را لمس نمی کنند.
(اتو مونو یاکاموچی)
***
در کوه های پاییزی
برگ های رنگین فرو می ریزند
آه اگر می شد آنها را باز گردانم
می توانستم او را ببینم هنوز.
(کاکینو موتو نو هیتومارو)
***
تند باد زمستانی
خورشید را می اندازد
به دریا
(سوشکی)
***
تنها می خوابم
بر بالش اشک آلودم
چون قایقی رها شده بر دریا
سرگردان
(شعر ژاپنی)
***
در آغاز شب
برف زمزمه گر بارید
و حالا ستارگان فرو می بارند
بر موهای پریشان گرد صورت من
(یوسانو آکیکو)
***
در دهکده ی کوهستانی ام
تنهایی بزرگ می شود
وقتی گل ها و چشم آدم ها
هر دو رفته اند.
(میناموتو نو مونه یوکی)
***
در دهکده ی کوهستانی
برگ ها در باد خش خش می کنند
در دل شب
غزالی
در آن سوی حاشیه ی رویاها فریاد می کشد.
(میناموتو نو موروتادا)
***
گل ها چرخان پراکنده می شوند
در باد
هم چون برف
آنچه در اطراف می ریزد
خود منم
(کینت سونه)
***
خواب دیدم دوباره با هم ایم
از خنده بیدار شدم
دیوانه وار به اطراف نگریستم
چشمانم از اشک پر شد.
(ناشناس)
ترجمه از عباس مخبر
***
وقتی هنوز زنده بود
دست در دست هم بیرون می رفتیم
و درختان نارون را به تماشا می نشستیم
که بر پشته های روبه روی خانه می بالیدند
شاخه ها درهم رفته
و تاج ها آکنده از برگ های بهاری
همچون عشق ما.
او چون سرابی در بیابان محو شد.
عشق و اعتماد کافی نبود
تا چرخ های زندگی و مرگ را
بازگرداند.
(کاکینو موتو نو هیتومارو)
***
رودخانهی هیروسه
همچنان خروشان است و
سالهاست که آرزوی مرا با خود برده است
مینشینم بر لب رود
ریسمانی درون آب میاندازم
باشد که صید کنم عمر گذشته را
ولی آن خوشبختی از دست رفته
سالهاست که اینجا را ترک کرده است
حتی ماهی کوچکی نیست
که به قلابم بیوفتد
(هاگیوارا ساکوتارو)
***
نگه داشتن شترمرغ در یک باغ وحش
در یک قفس فکستنی پر از گل و لای
چه چیز جالبی داره؟
مگه نه اینکه لنگش درازه ؟
مگه نه اینکه گردنش بیش از حد درازه؟
مگه نه اینکه تو سرزمین برفی، بال و پرش پریشونه؟
مگه نه اینکه تا گرسنهش نشه، نون خشک نمیخوره و فقط به دوردستها خیره میشه؟
مگه نه اینکه بیقراره و خودش رو به آب و آتیش میزنه؟
مگه نه اینکه بی صبرانه منتظر باد لاجوردی است؟
مگه نه اینکه تو سر کوچولوش پر از آرزوهای بیکرانه؟
مگه نه اینکه این موجود دیگه شترمرغ نیست؟
ای بشر..
دست بردار از این کارت
(تاکامورا کوتارو)
***
دیری چشم به راهمان می گذارد،
با این همه چه زود فرو می ریزد
روح شکوفه های گیلاس!
(سوکی)
***
فکر میکردم دریا آبی است
و مرغ دریایی سفید رنگ
اکنون که مینگرم
هم مرغ دریایی و هم دریا را خاکستری میبینم
فکر میکردم این را خوب درک میکنم
اشتباه میکردم
همهاش دروغ بود
فکر میکنید دریا آبی است
و ابر به رنگ سفید؟
همه چنین میاندیشند
شاید اشتباه شده باشد
(کانه کو میسوزو)
***
در مسیر رود
پرواز می کند پرستو
گویی جریان دارد
(سای مارو)
***
گلبرگ به خاك افتاده
بر جست و به شاخه گل نشست
ها، اين پروانه بود!
شاعر؟
ترجمه شاملو
*****************************************
انتهای پیام/