صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

اسدالله امرایی، مترجم مطرح کشور در صفحه مجازی شش داستان کوتاه از دوست خود اونای مونتس ایروسته را آورده است که آموزنده و قابل اعتنا است. 
کد خبر: ۱۱۵۰۷۹
۱۴:۴۷ - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ اسدالله امرایی، مترجم مطرح کشور در صفحه مجازی شش داستان کوتاه از دوست خود اونای مونتس ایروسته را آورده است که آموزنده و قابل اعتنا است. 

با توجه به این که ما در بخش فرهنگ و هنر، تنوع در مطالب را جزو اولویت های خود قرار داده ایم، شایسته است که در خواندن مطالب آموزنده و راهگشا با خوانندگان عزیز خود شریک باشیم. دعوت می کنم این شش داستان کوتاه را با هم بخوانیم:

 (۱)روزگاری اهالی روستایی تصمیم‌ گرفتند بروند دعای باران بخوانند. روز نماز، همه جمع شدند، اما فقط یک پسر با چتر آمده بود. ایمان همین است.

 (۲)وقتی بچه‌ها را به هوا پرت می‌کنید، می‌خندند چون می‌دانند آن‌ها را می‌گیرید. اعتماد همین است.

. (۳)هر شب که به رختخواب می‌رویم هیج اطمینانی نداریم که تا صبح زنده بمانیم، اما ساعت را کوک می‌کنیم که به موقع بیدار شویم. امید همین است.

(۴)به رغم این که از آینده خبر نداریم، برای فردا نقشه‌های بزرگ در سر داریم. اعتماد به نفس همین است.

 (۵) رنج و عذاب دنیا را می بینیم، اما ازدواج می‌کنیم و بچه‌دار می‌شویم. عشق همین است.

(۶) روی پیراهن مرد هشتاد ساله جمله‌ای نوشته. من هشتاد ساله نیستم. شانزده ساله هستم با شصت و چهار سال تجربه. این هم گرایش است.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: