صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

یکسال از مرگ سیروس گرجستانی گذشت
سیروس گرجستانی نقش های متفاوت بسیاری را بازی کرد و از پس آنها هم خوب بر آمد اما در زندگی فقط یک نقش را بازی کرد ؛ساده و صمیمی و دوست داشتنی.
کد خبر: ۴۰۹۶۸
۱۱:۰۹ - ۱۲ تير ۱۴۰۰

گروه فرهنگ وهنر یکتاپرس، یک سال از خاموشی سیروس گرجستانی بازیگر خوب سینما و تئاتر و تلویزیون گذشته است. بازیگر پرکار و طنازی که با هنرنمایی در ده‌ها فیلم و مجموعه تلویزیونی به چهره ای دوست‌داشتنی تبدیل  شده است.شاید خیلی ها ندانند زنده یاد گرجسانی بیشتر از آنکه بازیگر سینما وتلویزیون باشد مرد صحه بود و اثار درخشانی را در دوران زندگی اش در تئاتر بازی کرد و با بزرگان بسیاری همکاری داشت.

سیروس گرجستانی با نام اصلی علی‌اکبر محمودزاده‌ گرجستانی ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ در رشت به دنیا آمده بود؛ به قول خودش رشت متمدن. هشت ساله بود که پدر و مادرش به تهران کوچ کردند؛ تهرانِ ناصر خسرو، کوچه مروی. کوچه‌ای باریک و بن بست با دیوارهای کاه‌گلی و خانه‌های قدیمی. گرجستانی در خاطراتش از آن دوران به یاد می‌آورد که کلاس دوم ابتدایی، بغل‌دستی‌هایش که دو تا «بچه‌تهرون» بودند چطور پس کله‌اش می‌زدند و لهجه‌ی رشتی‌اش را مسخره می‌کردند. همین بود که باعث شد مدت‌ها در خانه جلوی آینه بنشیند و لهجه‌ی «تهرونی» را تمرین کند. او آنقدر برای این کار انگیزه و استعداد داشت که به قول خودش از کلاس سوم دیگر مثل «آنها» حرف می‌زد.

نوجوان که بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند و سیروس پیش مادر و ناپدری‌اش بزرگ شد. پدرش پیرمردی دستفروش و دوره‌گرد بود که خرجش را می‌داد. در نوجوانی از بازی‌کردن فوتبال در کوچه‌ها و زمین‌های خاکی محله به سمت فوتبال حرفه‌ای کشیده شد. با تشویق دور و بری‌ها به باشگاه شاهین (پرسپولیس فعلی) رفت و در تیم نوجوانان آن عضو شد. بعد از بازی در رده‌های پایین باشگاه، به دسته‌ی اول رسید و چهار سال در سطح اول فوتبال آن زمان در کنار بازیکنانی مثل همایون بهزادی و ناصر ابراهیمی بازی کرد.او بیشتر وقت‌ها به جای نشستن سر کلاس درس در ورزشگاه امجدیه توپ می‌زد. بعد از اینکه با هزار زحمت دیپلمش را گرفت و با اینکه بزرگ‌ترین آرزویش رفتن به تیم ملی فوتبال ایران بود، یک روز به خودش گفت: «این نامردیه سیروس که تو بخوای ورزش کنی، فوتبال بازی کنی، بری تیم ملی، این پیرمرد کار کنه بده به تو».

این شد که عشق و احترام او به پدرش به علاقه‌اش به فوتبال چربید و سیروس گرجستانی بعد از گرفتن دیپلم، فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت و رفت سر کار. سال ۱۳۲۳ در گیلان به دنیا آمد؛ ولی از کودکی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. ۱۴ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و سیروس پیش مادر و ناپدری‌اش بزرگ شد. پدرش پیرمردی دست‌فروش و دوره‌گرد بود که خرجش را می‌داد. او در نوجوانی از بازی‌کردن فوتبال در کوچه‌ها و زمین‌های خاکی محله به سمت فوتبال حرفه‌ای کشیده شد. با تشویق اطرافیانش به باشگاه شاهین رفت و در تیم نوجوانان آن عضو شد.

پپس از بازی در رده‌های پایین باشگاه، به دسته نخست رسید و چهار سال در سطح نخست فوتبال آن زمان در کنار بازیکنانی مانند همایون بهزادی و ناصر ابراهیمی بازی کرد. سیروس گرجستانی بیشتر وقت‌ها به جای نشستن سر کلاس درس در ورزشگاه امجدیه فوتبال بازی می‌کرد. او در نهایت، در ۲۴ سالگی دیپلم گرفت. اما فوتبال، همه وقت و زمان او را می‌گرفت و به همین دلیل از ورزش دل برید و در کارخانه آزمایش به عنوان انباردار مشغول شد.

پس از گرفتن نخستین دستمزد، به قصد احترام و تقدیم آن به پدرش، به دیدار او رفت. اما پدرش را نیافت و با وجود تلاش‌های زیادی که انجام داد، هرگز پدرش را پیدا نکرد. با این حال یاد پدر را هرگز از خاطر نبرد و حتی در ایفای نقش‌هایش از او الهام می‌گرفت.

کمال تبریزی، کارگردان سینما و مجموعه «شهریار» در این‌باره تعریف می‌کند: «روزی برای تازه کردن دیدار آمده بود سر صحنه فیلمبرداری که در فرصت پیش‌آمده برایم از گذشته‌ها و پدرش گفت. از سال‌هایی که زندگی طعم دلچسبی داشت و تلخی‌هایش به مراتب کمتر بود. یادم هست برای پذیرش نقش شهریار ابتدا قدری تردید داشت و می‌گفت ایفای نقش شخصیت‌های واقعی دشوار است؛ اما بعد از گفت‌وگوهای مفصلی که داشتیم سرانجام پذیرفت. گفتم چطور شد قبول کردی؟! گفت چیزهایی که از نقش می‌گویی و شهریاری که تعریف می‌کنی مرا یاد پدرم می‌اندازد. پدرم را می‌توانم خوب بازی کنم! و خوب بازی کرد.»


گرجستانی درباره کار کردنش و چگونگی ورودش به نمایش تعریف کرده است: «من پس از دیپلم، انباردار کارخانه‌ای بودم. سوله بزرگی بود و لوازم خانگی در آنجا تولید می‌شد. روزی برادر هادی اسلامی (مهدی) که مهندس آن کارخانه بود و ما رابطه دوستانه‌ای با هم داشتیم، به من گفت که برادرم می‌آید اینجا و با هم کار کنید. پس از یک هفته، جوان خوش‌تیپ و خوش‌قیافه‌ای آمد و او هادی بود. دوستی ما شکل گرفت و یک سالی در آن سوله با هم زندگی کردیم. فوق‌العاده بود، با استعداد و هنرمند، هر شب شعری می‌گفت و آن را دکلمه می‌کرد. بالاخره مرا هم بر سر ذوق آورد. من هم شعر می‌گفتم و برایش با لحن و آواز قشنگی خواندم. خیلی خوشش آمد و گفت که تو استعداد هنری داری و هر دو مدت‌ها درباره این موضوع صحبت می‌کردیم و اسباب شادی‌مان بود.

حدود سال‌های ۴۸،۴۷ بود پس از گرفتن دیپلم روزی به دعوت هادی به اداره تئاتر رفتم. من عاشق فیلم دیدن و سینما رفتن بودم و در واقع با تئاتر، بیگانه. در اداره تئاتر با دیدن کار هنرمندان و بازیگرانی که با شور و هیجان کار می‌کردند به تئاتر علاقه‌مند شدم.» وی پس از آن به تئاتر و سینما راه یافت و در آثار طنز و غیرطنز زیادی چون امام علی(ع)، کیف انگلیسی، کلاه پهلوی، متهم گریخت، زرد قناری و نهنگ‌عنبر ایفای نقش کرد. علاوه بر تبحر او در ایفای نقش، به گواهی همکارانش روحیه بشاش و مهربان او موجب شد در بین بازیگران به فردی دوست‌داشتنی و با اخلاق معروف شود.

یوسف صیادی، بازیگر درباره این روحیه گرجستانی گفته است : در یک سکانس از «سه‌دونگ سه‌دونگ» ایشان باید مرا کنار می‌کشید و پس از بگو مگویی یک سیلی به گوش من می‌زد. به من نگفته بودند که قرار است سیلی بخورم تا صحنه طبیعی‌تر باشد. مرحوم گرجستانی اما آمد و گفت که به من سفارش کرده‌اند که نگویم و سیلی بزنم؛ ولی نتوانستم، به هر حال قرار است بزنم و ببخشید. من هم گفتم استاد، این چه حرفی است؟ شما اختیار دارید. بزنید و محکم هم بزنید. ایشان سر آن صحنه سیلی را به من زد و بعدش آنقدر عذرخواهی کردند که خودم شرمنده شدم. من جز خوبی و محبت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدم.»

سیروس گرجستانی در سال های بازیگری اش نقش های متفاوت بسیاری را بازی کرد و از پس آنها هم خوب بر آمد اما در زندگی فقط یک نقش را بازی کرد ؛ ساده و صمیمی و دوست داشتنی.

او یکسال پیش یعنی پنج‌شنبه ۱۲تیر ۱۳۹۹ به‌علت سکته قلبی در بیمارستان لواسانی تهران درگذشت. پیکر او در ۱۴تیر ۱۳۹۹ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: