یادداشت/حسین کورش نیا
بعد از سال ها شعار جوان باوری، هنوز باید از اعتماد تصمیم گیران به نقش آفرینی جوانان در فرایند تصمیم سازی تا اجرا و نظارت بر پروژه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و یا سیاسی، صحبت کنیم.
جوانانی که در پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه هشت سال دفاع مقدس و مدافعین حرم، هنگام مقابله با بیگانگان سلطه جو، محور انسانی عملیات دفاعی بودند و حتی بسیاری از ایشان در مقاوم سازی اقتصاد ملی با کمترین امکانات، بیشترین کارآیی و تاثیرگذاری را به یادگار گذاشته اند، باید بتوانند در این دوره جهادی نیز مسئولیت برعهده گیرند و در سطوح میانی و بالاتر از آن مدیریت کنند.
مدیریت مشارکتی بدون ترکیب انسان های با تجربه، دنیا دیده و راه بلد با جمعی از نخبگان جوان و پرنشاط اگر امکان پذیر نباشد، بسیار سخت است.
مشارکت اجتماعی و اقتصادی هر یک از شهروندان، شاخصی برای ارزیابی میزان توسعه یافتگی یک کشور به شمار می آید.
در این میان اگر غفلتی برای بهره گیری از فکرهای آماده و بکر مناسب فعالیت های سازنده و زاینده، صورت پذیرد، محرومیت فزاینده از نتایج تولید محصولات و خدمات نوظهور رقم خواهد خورد.
ذهن های پویا با آموزش مربیان و راهنمایی دلسوزان، به سوی خلق ارزش هدایت می شوند به ویژه اگر در فضای تعاملی، تعهد انجام درست و پیاده سازی عملی تصمیمات ذهنی را برعهده می گیرند.
اگر چه شیوه مدیریت مشارکتی، به ظاهر سخت است اما پس از تطبیق و انعطاف با شرایط حاکم بر سازمان، ضمن افزایش آثار هویت بخشی به هر یک از کنشگران، بازخوردهای مثبت برای جامعه رقم خواهد خورد.
در صورتی که آموزش و پرورش منابع انسانی هر جامعه از پایه درست بنا گذاشته شده باشد، در دوران جوانی خطر اعتماد به ایشان کاهش خواهد یافت.