صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

یادداشت/ یکتاپرس؛
روزها سبز مي شوند و زرد نمي پايند. زمستان گرم مي شود و تابستان رو به سرما مي رود. اما عشق دست به دست ميگردد و هر بار كه زخم بر ميدارد بزرگ تَر مي شود.
کد خبر: ۷۷۵۰۲
۱۰:۰۰ - ۰۱ فروردين ۱۴۰۱

یادداشت ادبی/ روشنک آرامش

زمستان را به مسلخ بردند و گر نه بهار هوايِ آمدن نداشت. سرما نشسته بود روي تن زمين و هر درختي كه خواب بود خودش را به مردن مي زد. جوانه ها ميل به دنيا آمدن نداشتند. تو اما معجزه مي دانستي، قدم قدم رنگ ريختي در كاسه ي گلبرگ، موهاي باد را شانه كردي و به نسيم وزيدن آموختي. خسته نشدي از نفهميدن ها. تاريك نااميدت نكردند از نور. چقدر روشني آفتاب به چشمانت مي آيد، پلك كه مي زني روز و شب جا عوض مي كنند. نفس كه مي كشي وزش ملايم باد هاي موسمي را حس مي كنم. لبخند كه مي زني گرم مي شود دلم، انگار كه نور پاشيده باشي در كلماتت! حرف كه مي زني قافيه ها رديف مي شوند روي امواج صوتي ام، شبيه غزل شنيدني مي شوي با مضموني عاشقانه، از آن عاشقانه هايي كه تمام نمي شوند! تو حتي اگر نباشي، مي تواني برايم خاطره بسازي،از دور هم همان قدر عزيزي كه وقتي كنارم بودي دوست مي داشتمت. نترس از عشق كه دنيا بي عشق نمي ارزد. تقويم ها مي روند و مي آيند. روزها سبز مي شوند و زرد نمي پايند. زمستان گرم مي شود و تابستان رو به سرما مي رود. اما عشق دست به دست مي گردد و هر بار كه زخم بر مي دارد بزرگ تَر مي شود، هر بار كه درد مي كشد زيباتر مي شود. نگرانِ عشقي كه بخشيدم نيستم. عشق مي چرخد و مي گردد...و دوباره به من باز مي گردد. نگرانِ تو ام ... تو كه از دوست داشتن مي ترسي... بهار را صدا زده ام. من كه نيستم. بخاطر من نه به خاطر خودت يك بار عاشق شو! يك عمر عاشق بمان!

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: