صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

صفحه شعر اختصاصی یکتا/
با شعرهایی از: محمد علی بهمنی/ابراهیم کارگرنژاد/ فاطمه اتحاد/ نوشین نائینی/شورا .../کاظم رستمی
کد خبر: ۸۵۲۱۸
۰۸:۰۰ - ۰۳ خرداد ۱۴۰۱

*************************************

محمد علی بهمنی

این‌جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!

اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک‌ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

خونِ هرآن غزل که نگفتم به‌پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟!

*2

در این زمانۀ بی‌های و هوی لال‌پرست
خوشابه‌ حال کلاغان قیل‌وقال‌ پرست

چگونه شرح دهم، لحظه‌لحظۀ خود را
برای این همه ناباور خیال‌پرست

به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست

رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به‌پای هرزه‌علف‌های باغ کال‌ پرست

رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمالِ دار برای من کمال‌ پرست

هنوزم زنده‌ام و زنده‌بودنم خاری ا‌ست
به تنگ‌چشمي نامردم زوال‌پرست

********************************

ابراهیم کارگرنژاد

تختخواب گِلیم
در مسافتی نزدیک
یله داده
....وَ انتظار یک ماشین چوبی ست
با آژیر روشن
تا مرا
در دهان ِ کرم های حریص برد .

*2
تمام شهر را
قدم می زد
هرگز جار نمی زند
دیوانه ام
اما ،
جنون زیبایی داشت .

*3
 توان ِ سر خورده ی خودیم
در درون بخواب رفته
حکایت تلخ دویدن
وَ نرسیدن

شکاف ، شکاف
خالی می شویم
در جامه دانی از هیچ
این خصلت ابر ِ عقیم است
در آسمان کویری هر روزمان

این کوچه ها به خود نیا مده اند
بچه هایی در انتهای بن بست شان
عاشقانی را
کشف کرده اند
که از دیوار ها
بوسه می گیرند

این هیاهو پایان
قرار است
در بی قراری عاشقان

****************************************

فاطمه اتحاد

نمی دانی که یک روزت شود یک سال یعنی چه؟
خیال آسوده کِی می داند استیصال یعنی چه؟

نبودی مثل من بازیچه ی آهو ،نمی دانی
که بالان دیده گرگی گر شود اغفال یعنی چه

دلم را بردی و جرم است غصب مال غیر امّا
یقین دارم نمی دانی که ردّ مال یعنی چه

میان سفره ی تحویل سالت بودم آن ماهی
که دق کرد و نفهمید "احسن الاحوال "یعنی چه

نگو قفل قفس باز است ،در زندان چرا حبسی؟
نمی دانی قناریّ بدونِ بال یعنی چه

تو از هر بند آزادی ، رهایی که نمیدانی
کسی در سرزمین خود شود اِشغال یعنی چه؟

*******************************

نوشین نایینی

خرمنِ وعده‌ی بهار اما
بوته بوته غمم زمستانی
با چه شهری شکوفه میبازی
در بهارِ کجا فراوانی

رشته رشته وبال عشق تو
تا ببافم خیال ، عشق تو
پنبه‌ام را که میزند پیشَت؟
از انا الحقِ من نمیدانی

ای عروسک ، نخ‌ِ که رامت کرد
حرف مردم چگونه خامت کرد؟
گفته گفته لب که می‌گویی
خیمه خیمه شبِ که میرانی

آه تسبیح، ای عقیق آغوش
ای نگینِ زلال بازیگوش
دست های مرا رها کردی
حال در قبله‌ی که مهمانی

که، نشسته به ذکر گیسویت
مو به مو می سراید از مویت
تو عقیقی نکن برای کسی
پیشِ من گوهر بدخشانی

شک نکن، ای گل شقایق من
جز حریر دو دست عاشق من
کِسوت بهتری در اینجا نیست
تا تنِ عشقِ خود بپوشانی

راهیم من به محشرِ رویت
تا صراطِ بلندِ گیسویت
ای بهشتی‌ترین گناه من
در سلوکم همیشه می‌مانی

************************

شوری ضرابیان

کمی زودتر برای رفتن
حاشیه بباف
فرش
از پا به پا شدنت فرسود ...

*2

مثل لحظه ی برخورد دست یخ کرده
با آهن قندیل بسته ی بین راه
به وقت نبودنت
در پیاده روی برف
تیر می کشم ...

*3
قلب تو
دست زنی که بوی گُل می داد ،
جامانده .
من زنی هستم
که برایت گُل آوردم ،
نمی دانستم‌ بهشتی می سازم
که از آن رانده خواهم شد .

**********************************

کاظم رستمی

باران نبارید
تو گریه کردی
تو خندیدی
عشق رنگ دیگری یافت
و غروب سرخ ترین کلماتش را پاشید
روی دفتر زندگی
نگاه کن
پرنده ها هنوز نغمه خوان پاییزند
پاییز عاشق
پاییز ویرانگر
پاییز دربه در
در به درم می کند
باران
برگها
غروب
هیچ ترانه ای غمگین تر از نگاه تو نبود
من در نگاه تو گم ترین کلمه بودم
تاریکی شاید از ما پاییزی ترین
یا بهاری ترین
نگاه را بنویسد

***************************************

انتهای پیام/

 

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: