لبخند را، از پشت پنجره خورشید بردارم | یکتاپرس
صفحه شعر یکتاپرس/ رضوان ابوترابی
با شعرهایی از: رضا کاظمی/ امیر یزدانی نژاد/ نادر کله جاهی/ فرنگیس حقیقی/ زینب رضایی/ منیره سادات ساداتی
کد خبر: ۱۲۲۵۸۱
۰۹:۳۰ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۲

لبخند را، از پشت پنجره

***********************************************

لبخند را، از پشت پنجره

رضا کاظمی 

دلتنگی یعنی
دُرناها از غروب بگذرند و 
تو مثل مسافری از قطار مانده
دنباله ی شان را 
به چشم هایت گره بزنی
           (2)
هر بهاری که می آید
وعده ی رسیدن نیست
گام بلندی ست
به سوی پاییز!
             (3)
بهار و این همه دلتنگی؟!
نه؛
شاید فرشته ای
فصل ها را به اشتباه
ورق زده باشد
            (4)
در آستانه ایستاده
نگاه می کند به حسرت
دُرناهای مهاجر را
مردی که پایبندِ خانه ای خالی ست

***********************************

لبخند را، از پشت پنجره

امیر یزدانی نژاد

حرف
پای اش را کنار می کشد
صورت
به هر جهت که می چرخد
جفت چشم می نشیند
ابری که از باران برگشته است
دست اول را می گیرد
آرام
آرام
لب ها
فرو می روند در مه
             (2)
تو هستی
همین برای من کافی ست
لبخند را
از پشت پنجره خورشید بردارم
دست باز کنم
صبحی را در آغوش بگیرم
که خورشید چشم هایم را بسته است
فردا را با پاهای تو راه بروم
             (3)
باد از بال افتاد
کوه از پا
صدا برشانه ها ریخت
زن
به پیراهنی تکیه داشت
با گل های کاغذی
نوشته بود:
دیوار

************************************

لبخند را، از پشت پنجره

نادر کله جاهی

نان پتک اول نوشتن بود
_در اوایل آدم شدنم
از خودم که دور می شدم
عددها
نفس هایم را شماره می کرد
در مشق آفتاب پاییز بود
و گچ در دستم سیاه می نوشت
در اندام آوارگی خواستن
         ( 2)
بیابان می شوم
_بی بر
خشک می شوم
_سوزان
ریگ می شوم
_روان
و سراب در دلم
رد پای عطشِ جاری است
چشمه در چشمانم می جوشد
_تسکینی بر درد هایم
اعتماد
در خنده های بی قواره خشکیده است
و بادها آغاز وزیدن را
به گوش آفتاب می ریزند
بیابان می شوم
_بی بر
شن زار خواب می بیند
و سرابی که آب را در حافظه اش شیار می زند
دریا آوازم می دهد
                (3)
لاک پشت به پشت افتاده بود
از زمین کنده نمی شد
جهان وارونه را بیهوده دست و پا می زد

***********************************

لبخند را، از پشت پنجره

فرنگیس حقیقی

اتو كرده خورشيد
بادبزن دور چشم‌هايت را،
خط لبخندت را،
با نم اشك تمام روزهاي رفته
مهرت را انداخته اي رو بند عينك‌ات
روي بندهاي پيش‌بندت
گل‌هاي شمعداني دامنت
با رگ و ريشه‌ي سبز ساق‌هايت
ريشه در باغچه‌ي تمام خانه دارند
چادر مشكي‌ات
آتشفشاني ست
با سنگ‌هاي اذرين
گوشه‌اش
دروني‌ترين احساس بي‌پناهي‌ام را
چه امن مي‌خواند

و جهانم
گلستان می‌شود
از گل‌های چادرت
که معطر می کند
دست‌هایم را
ربنا كه مي‌خواني
شکوفه می‌دهد لبخند
زمزمه مي‌كند در سه‌گاه
بمان مادر
لاتزع قلوبنا
بعد اذ هديتنا به مهر
به عشق
به انسان بودن و ماندن
و تو بلند می‌شوی
بلندتر از هر ربّنا
بلندتر از هر اذان
به قد قامت جان

تا من افطار کرده باشم
روحم را
درسفره‌ی آسمانی تو

و
گفته و ناگفته
در پای تو بریزم

**********************************

لبخند را، از پشت پنجره

زینب رضایی

در را به هم می‌کوبد
و دعوایمان را جایی دور از خانه دود می کند
من اما خودم را می پزم
می شویم
کوک می‌زنم و برای پسرم دیکته می کنم
چه زنانه ی شومی؟!
می دانم
می دانم روزی ته می کشم
و چراغ دلهره هایم خاموش می‌شود
مثل یک تکه سنگ..
یک تکه سنگ که پنهان می‌شود
میان انگشتان پسر بچه ای چموش
و شیشه ی همسایه
،آوار میشود بر مردی که دود می‌کند
دلهره های زنش را
 ***********************************

لبخند را، از پشت پنجره

منیره سادات ساداتی

نفس نفس زدنم را به انتها برسان -
نشد! به هر تپشِ خسته ام هوا برسان

نمک برای دلِ زخم خورده ام کافی است
سلام زخم مرا  هم به آشنا برسان

میان جمع و تمامم فراری از جمع است
برای لحظه ی مذکور انزوا برسان

میان همهمه های درون افکارم
دیازپام و  مخدر ، کمی دوا برسان

من از خودم به خودم تا خودم پریشانی است
برای رفع خودِ بی خودم دعا برسان

درون ساعت پوسیده ای که ساکت شد
برای چرخش تقدیرمان صدا برسان

برای کشتیِ در گل نشسته ی زخمی 
میان بازی امواج ناخدا برسان

تمام رشته ی فکرم به مو رسید و ... چه شد؟
کمک برای گمان های نخ نما برسان

                     (2)

با تخت خاليِ تو هر شب گفتگو كردم

ديوانه ام! با خود، خودم را روبرو كردم 

حتي ميان قاب عكسم هم نماندي..نه!
اين خانه را در جستجويت زيرو رو كردم

جايت درون خانه ام خالي تر از خالي است 
ردِ تو را در شعرهايم، جستجو كردم

گم مي شوم در عطرهاي تلخ و شيرينت
پيراهنت را جاي تو با گريه بو كردم

تصويرِ توي آينه ديگر شبيه ام نيست
در كنجِ تنهايي خود با غصه خو كردم

بر روي ميزم شانه هامان در كنارِ هم
اين يار هاي خسته را دلتنگ مو كردم

**************************************************************************************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: