محدودیت زبان من، محدودیت جهان من است (قسمت دوم) | یکتاپرس
یادداشت ادبی_ فرهنگی/سعید جهانپولاد/ اختصاصی یکتاپرس
پنی کوک هم‌صدا با دلوز و گوایاتاری تأیید می‌کندکه این مفروضات اومانیستی غربی در مورد اندیشه و زبان است که گزینه استعمار از آن منتج می‌شود.
کد خبر: ۱۲۸۳۰۲
۱۴:۲۷ - ۱۵ خرداد ۱۴۰۲

محدودیت زبان من،

پسا زبانی پسا انسان گرا( قسمت دوم)
بحثی نظری درباره پسا زبان شناسی پسا انسانگرا
نوشته ؛ سعید جهانپولاد ۱۳۹۸ _۱۴۰۰

پایان عصر انسان گرایی در زبان فرا رسیده است.

این تصور از زبان درنتیجه اشکال جدیدی از محرومیت ایجاد کرده، که نه‌تنها فرایندها و عناصر مربوط به خود زبان، بلکه افراد درگیر در آن‌ها را نیز شامل می‌شود.  Fabrício (201 7 ص31 ا) می‌افزاید که دیدن زبان به‌عنوان یک ابزار واسطه بین حوزه‌ های درونی(فردی)و بیرونی(جهان خارج)یک دیدگاه تقلیل گرایانه است که ایده‌هایی مانند انتقال-دریافت،تدوین و توصیف خطی را تشویق می‌کند

رمزگشایی معانی و ثبات اساسی ارتباطاتی/ ایدئولوژیکی، ادراکی از زبان را ایجاد می‌کند که حساسیت تاریخی و زمینه‌ای آن را به‌عنوان عملیاتی که منحصراً ذهنی، شناختی، بی بدن و جدا از جامعه هستند، ایجاد می‌کند.

ناکافی بودن این مدل و رویکرد از زبان، که مبتنی بر مدرنیته استعماری است و ایدئولوژی‌های زبانی را ایجاد می‌کند که باید مورد ایدئال  سرمایه‌داری امپریالیسم زبانی را از آن، ساختارشکنی و واسازی دریدا کرد تا مورد تصور  و بازبینی دیگری قرار گیرد به گفته برایدوتی (2016)کوک (2016) و پاپادوپولوس (2018)، پسا انسانیت و پسا زبانیت نقدهای جنبه‌های اجتماعی را در رابطه با بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فرهنگ مسلط استعماری را از ساحت  و محدوده آن‌ها استعمارزدایی می‌کند.

با این‌حال، همان‌طور که پاتل (2016) و موریس (2016) استدلال می‌کنند،به ترتیب در مورداستعمار زدایی و پسا انسانیت، هر دو پروژه همچنین فضایی را برای مفهوم عدالت باز و گسترده می‌کنند که شامل عدالت اجتماعی می‌شود اما این پروژه و رویکرد نیز فراتر از آن است.  این به درک نوظهوری از نحوه درگیر شدن ما با ماده، فضا /زمان/مکان و غیریت غیرانسانی از اشیا، جانوران، زیست سیاره‌ای و کیهانی مربوط می‌کند، زبان‌شناسی کاربرد ی پسا انسان‌گرایی، زبان‌شناسی ساختاری را به دلیل درک زبان به‌عنوان سیستمی که در ذهن افراد قرار دارد و از مغز فرد انسانی به‌عنوان نقطه شروع مدار گفتار و گفتمان اوست،با این فرض که یک انسان می‌تواندشخص دیگری را کاملاً درک کند، موردانتقاد قرار می‌دهد (پنی کوک) همان‌طور که تأکید می‌کند، سیستم زبان‌شناسی عمومی و همگانی سوسوری، تصور سرهای جداگانه‌ای را ایجاد می‌کند که پیام‌ها و معانی منتج از آن‌ها در دیالوگ‌ ها و گفتگو را به‌پیش و پس ارسال می‌کنند،ایده‌ها را رمزگذاری و رمزگشایی می‌کنند،که مدلی براساس فرض درک متقابل از هم هست و برای درک ارتباط درهم‌تنیده و یکپارچه‌سازی به طرز فجیعی ناکافی است.

به قول پنی کوک  این مدل سیستمانه از زبان گفتگومندی سرهای انسانی سوسور فرضی است  و وجود ندارد، زمینه ارتباطات، آشفتگی ارتباط، درگیری، ابهام و عدم قطعیت در ارتباط، نقش بدن، مکان/زمان مصنوعات،لباس، احساسات، بوها،  روابط اجتماعی، جنسیت، نژاد، کلاس و سطح دانش و تحصیلات و موارد دیگر درواقع  و به‌طور تقریبی همه‌چیز را  در آن ازدست‌رفته است کاناگاراجه Canagarajah (2017) دیگر متفکر پسا انسانی و پسا استعماری بیان می‌کند که تصور سوسور از زبان تمایل به همگنی، میانه‌روی و کنترل دارد. ساختارهای گزاره‌ای و عبارتی از آشفتگی زندگی مادی و عملکرد اجتماعی انتزاع می‌شوند.

ساختارگرایی در بنیادش بر مولد سازه‌های زبانی و  ساختار فرهنگی انتظام و کنترل را بر زندگی مادی و فیزیکی تحمیل می‌کند. با این‌حال، علیرغم استدلال‌هایی مانند پنی کوک و کاناگاراجه که حداقل به دهه 1980برمی‌گردد،با کار هریس(1981،1990 ) مدل سوسور هنوز تأثیر قابل‌توجهی بر درک فعلی زبان و ارتباطات دارد.  در مورد ادراکات اومانیستی  این پروژه استعماری و اومانیستی بر ایده زبان متمرکز بوده که منحصراً بین سر کله انسان‌ها صورت می‌گرفت وبی‌توجهی به بدن و حواس مردم را در پی داشت پیرو این خط فکری، پنی کوک(2018b، ص 79-80) استدلال می‌کند که ما باید تکرار مداوم این نکته را که زبان انسان را از دیگر حیوانات و غیریت غیرانسانی جدا می‌کند، و زبان را برمحور و متمرکز بر انسان هست را با تغییر نگرش جدی به واسازی بکشانیم. البته این هنوز یک ادعای بسیار قوی در سیستمانه زبان‌شناسی سنتی است که  همچنان در فرهنگ و سیاست و اجتماع  نظام‌ها ارزش‌گذاری و تقویت‌شده است.

پنی کوک استدلال می‌کند، این روند خود بر پیامدهای متعددی را فراخوانی کرده است و بر انسانی و بس انسانی و استثنایی بودن انسان اصرار دارد، که پس‌ازآن نیاز به پژوهش‌های جهش‌یافته  تکاملی در ارتباطات انسانی دارد (نه  زیست تکامل تدریجی از ژست به زبان)بنابراین بر ویژگی‌های زبان انسانی متمرکز است که متمایز به نظر می‌رسند و از تصویر بزرگ‌تر ژست، ارتباطات غیرکلامی یا سایر حوزه‌های حسی و عاطفی و ادراکی غافل می‌شوند.

با در نظر گرفتن چنین استدلال‌هایی، پنی کوک می‌افزاید که موضع چامسکی از زبان (1986، 2000) نوعی ناپیوستگی رادیکال است. زیرا چامسکی معتقد است که فقط انسان‌ها زبان‌دارند، بر اساس آنچه پنی کوک(2018b) نظریه‌های مردمان نمکی که پیشرفت تدریجی از حالت بدن به آنچه ما در حال حاضربه‌عنوان زبان درک می‌کنیم را نادیده می‌گیرد. همان‌طور که مولدین تلاش می‌کردند تکامل ذهن انسان را درک کنند، آن را باعقل گرایی دکارتی مرتبط کردند و جدایی بین بدن و ذهن را تقویت کردند، یا به قول کاناگاراجه (2017،ص 33)، تعصب ذهن نسبت به ماده موقعیت برویک و چامسکی (2016) درک زبان را به‌عنوان یک سیستم جهانی و اجتماعی که درونی، رسمی و دستوری‌شده است و در مغز قرار دارد ترویج می‌کند. چنین درک زبان و ارتباط آن با جهان بسیار محدود است،زیرا روابط درهم‌پیچیده زبان را با جهان مادی نادیده می گیرد.

دلوز و گویاتاری اسپیواک (2005) تأییدمی کنند و نیز تأکید می‌کنند که زبان‌شناسی چامسکی نمی‌تواند زبان را درزمینهٔ مادی از جایی که از آن پدیدارمی‌شود قرار دهد. پنی کوک هم‌صدا با دلوز و گوایاتاری تأیید می‌کندکه این مفروضات اومانیستی غربی در مورد اندیشه و زبان است که گزینه استعمار از آن منتج می‌شود و همچنان زیر پرسش پسا اومانیستی است در مورد چارچوب‌های اخیر پذیرفته‌شده در این زمینه،Tooh (2018b)به مشارکت نظریات اجتماعی فرهنگی و پسا ساختارگرایانه درتجزیه‌وتحلیل زبان و هویت در زبان‌شناسی کاربردی می‌پردازد.  همان‌طور که وی تأکید می‌کند، برخلاف دیدگاه‌های ساختارگرایانه و مولد گرایانه، این چهارچوب‌هادوگانگی‌هایی مانند خود/جامعه را رد می‌کنند و تشخیص میدهند که افراد همیشه در روابط اجتماعی قدرت با دیگران قراردارند.

میشل فوکو بااین‌حال، وی اظهار می‌دارد که تمرکز اصلی آن‌ها بر تعاملات انسانی است،از منظرپساانسانگرایی ، مادیات فراتر از مرحله‌ای است که انسان‌ها بر روی آن کار می‌کنند یعنی بیش از آنکه صرفاً یک پیشینه باشد، تا آنجا که پسا انسانیت از درک انسان‌ها به‌عنوان مرکز خودداری می‌کند، و بلکه آن‌ها را به‌عنوان بخشی از مجموعه‌ها در نظر می‌گیرد و می‌خواهد همه موجودات (انسانی و غیرانسانی) را در یک سطح افقی‌تر تصورکند
زبان از دیدگاه آینده‌گرا چنین استدلال می‌کند. پساانسانیسم  و پسازبانی مستقیماً نظریه‌های سنتی زبان رابه چالش می‌کشد، پسا انسانیت می‌تواند به ما کمک کند انسان‌ها را نه جدا از بقیه جهان، بلکه مثابه بخشی از آن، ترکیبی درهم‌تنیده و پیوندیافته درک کنیم. با این اوصاف، پنی کوک و همفکرانش اشاره می‌کنند که این چار چوب پراکسیولوژیک همچنین پرسش می‌کند که فکر و زبان در کجا رخ می‌دهد و جهان ظاهری و بیرونی در آنچه نقشی دارد. همان‌طور که رویکرد دومی نیز هست که می‌بیند، دیگرجهانی خارج از انسان‌ها وجود ندارد و در زبان نشان داده‌شده است، ویتکنشتاین: هیچ عظمتی در بیرون جهان جز در زبان نیست  یا این گزاره  محدودیت  زبان من، محدودیت جهان من است و یا دیدگاه سوسوری و یا چامسکی نیز نتایجی چنینی در برداشته،  بلکه این رویکردها یک رابطه متقابل پویا بین مواد مختلف است از این منظر، جهان مادی دائماً درگیر شناخت ما است.

در همین راستا، کلارک(2008، ص 219) ادعا می‌کند که بر اساس این دیدگاه، ذهن انسان به‌عنوان رابط مولد مغز،بدن و جهان اجتماعی و مادی ظاهر می‌شود." به قول پنی کوک (2018b، ص 15)  با افزایش نقاط شناختی به روش‌هایی که تفکر خود را برون‌سپاری و برون‌افکنی می‌کنیم و به سیستم‌های دیگر،مانند تلفن‌ های همراه، رایانه‌ها و رباتهای هوشمند  و ابزارآلات و دیگر دستگاه‌ها و سیستم‌های هوشمند، شناخت توزیع‌ شده بر شیوه‌هایی که تفکر ما محیط اطراف ما را درگیر می‌کند تمرکز می‌کند. این خط افکار با زیر سؤال بردن تمایز بین حوزه‌های درونی (مغز) و بیرونی (اطراف ما) پرسش‌ های جدی را در مورد این‌که  محدوده انسان از کجا شروع و به کجا ختم می‌شود، مطرح می‌کند. گردش و محور آن را می‌توان به همان اندازه  که در فضا تکثیر و توزیع‌ شده مشاهده کرد.

این امر ما را از بحث زبان در مغز، در جامعه یا درزمینهٔ ای فراتر می‌برد و ما را ترغیب می‌کند که در مورد زبان به لحاظ فضایی و مادی به جایگزینی دیگر  تفکر کنیم درنتیجه، در این رویکرد زبان غیر متمرکز می‌شود  و از موقعیت برتر  و مقتدر خود رها می‌شود نکته در اینجا این نیست که این حقیقت را داشته باشیم که زبان بشر بسیار پیچیده و چندوجهی است ،بلکه باید آن را منطقه بندی کنیم.استانی سازی محدود یت‌ های آن را بشناسیم، ساختار آن را بپذیریم و به دنیایی از ارتباطات بینابینی و پیوند سازی آن  با انسانی و غیرانسانی و غیریت های دیگر متصلش کنیم و دانش و ادراک خود را فراتر از زبان به‌سوی طبیعت، اشیا و ماده و.. با این رویکرد نوین پیش ببریم بنابراین انسان و اشیا و موجودات و غیریت های دیگر در کنار کلمات و زبان‌ها به‌عنوان عناصری در نظر گرفته می‌شوند که در مجموعه‌ها نهادینه می‌شود که در آن‌ها موجود یت‌ها و نیروها بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و تحت تأثیر قرار می‌گیرند (درون کنشی)، زیرا روابط گفتمانی و مادی در فضا درهم‌ تنیده شده است.

 بنابراین، در چند کلمه، زبان و شناخت از هم و دیگرگونه و هم گونه از یک‌سو تجسم‌یافته، نهادینه‌شده و به اجرا درآمده است (بسیار بیشتر از فعالیت‌های نمایشی در ذهن) و از سوی دیگر، گسترش‌یافته، توزیع و موقعیت‌یابی شده (شامل جهان خارج از سر کله) علاوه بر این، با در نظر گرفتن این‌که از این منظر، هیچ‌چیز در داخل و خارج وجود ندارد و زبان و نمایندگی‌اش در افراد، زمان/فضا /مکانیت و آثار هنری و ابزارآلات توزیع می‌شود و نقش‌های فعال در جهان ایفا می‌کنند.

»پنی کوک»  ادعا می‌کند که ما همچنین باید توانایی معنا سازی و ارزش‌گذاری را به‌صورت توزیع‌شده درک کنیم، زیرا شبکه‌ های اجتماعی، اشیاء و بدن به روش‌های پیچیده‌ای کار می‌کنند. و با در نظر گرفتن جهت‌گیری فضایی ، فضا را فعال، مولد و عامل می‌داند.  از این نظر، انسان‌ها، دیگران غیرانسانی و فضا یکدیگر را در مجموعه‌هایی شکل می‌دهند وباهم ترکیب می‌کنند. به همین ترتیب، زبان به‌عنوان بخشی از مجموعه وسیع‌تری از امکانات نشانه شناختی و پسا نشانه شناختی تصور می‌شود و جهان مادی به‌مثابه اراده‌ای نیرو یافته در این فرآینددرک می‌شود.  در مطالعات  پسا انسانی و پسازبانی پنی کوک در مورد مجموعه‌های فضایی از درک آن‌ها به‌ عنوان توزیع‌شدگی و نمایندگی در پیچیدگی‌هایی که شامل شیوه‌ های اجتماعی و تجسم مادی هستندحمایت می‌کند. ازاین‌رو همه‌چیز ازلحاظ مادی و گفتمانی درهم‌تنیده می‌شود.

بنابراین استفاده از زبان به‌عنوان بخشی از مجموعه‌ها در نظر گرفته می‌شود گرد هم آمدن مردم، زبان‌ها، مکان‌ ها و اشیا و جانوران در مجموعه‌ها از امکانات نشانه شناختی پسازبانی و پسا انسانی تجسم می‌یابد و آن امکانات را فرآوری می‌کند در چارچوب زبان‌های پسا انسانی به‌مثابه مجموعه‌های نشانه شناختی و پسا نشانه شناختی نی کوک ایده‌های همسو یی و هماهنگی را به‌جای درک متقابل،پیشنهاد مدل ایدئال ارتباطی «سوسور» را رد می‌کند. آنچه در ارتباطات اتفاق می‌افتد، تلاش گویندگان برای انعطاف‌پذیری و منعطف بودن است که با گفتارهای یکدیگر صورت می‌پذیرد، بنابراین در این گفتمان تلاش می‌شود تا گفتگومندی باختینی به‌نوعی از تفاهم برسد که همیشه درگیری، مذاکره و تعدیل و نافهمی فجیعی در آن صورت می‌پذیرد، مثلاً در تفسیر یک شعر و حتی یک عبارت و حتی تفهیم یک کلمه و یک اشاره فرازبانی و ...که به لحاظ عدم درک  و دریافت معانی همیشه امکان داشته و تصور می‌شود که اجتناب‌ناپذیر است و یا در ژست‌های زبانی و فرازبانی عمل پردازش ژست، در ناحیه‌هایی از مغز، مانند ناحیه بروکا و ناحیه ورنیک، که در هنگام گفتار یا استفاده از زبان اشاره نیز استفاده می‌شود، انجام می‌شود. در اصل زبان،تفکری است که از ژست‌های دستی تکامل پیداکرده است. [۳]

این نظریه که زبان از ژست‌های دستی تکامل پیداکرده است، به‌عنوان نظریه جسچرال (به انگلیسی Gestural Theory) یا نظریه ژستی شناخته می‌شود و برای اولین بار در قرن هیجدهم میلادی و توسط فیلسوف مشهور اتین بونو دو کندیاک مطرح شد و سپس در سال ۱۹۷۳،در مباحثه منشأ زبان توسط انسان‌شناس مشهور معاصر گوردون دبلیو. هیوز بازآفرینی شد، درواقع در زبان‌شناسی کاربردی نوین پسا اومانیستی و رویکرد پسازبانی و اکولوژی زبان/ فضا /مکان به‌طور مستمر خود را بازآفرینی می‌کند، امروزه حتی ازنظر بصری و تصویری نیز تکنولوژی زبان به این رویکرد پسا اومانیستی سازگاری بیشتری دارد و آینده درهم‌تنیده و یکپارچه ساز انسان و غیریت غیر انسانی (حیوانات، اشیا و طبیعت  و سیاره و کیهان  را در یک اجماع جهانی ماتریالیستی/پسا استعماری/ پسا اومانیستی در یک چتر گسترده پسازبانی به ارتباطات هموند و هم پیوند ساز درگیر می‌کند.

منابع
Metrolingualism
Language in the City

ByAlastair Pennycook, Emi Otsuji
Edition1st Edition
First Published2015
eBook Published18 March 2015
Posthumanist Applied Linguistics
By Alastair Pennycook 2018
•کتاب شعرهای پسا زبانی ، هم هوایی سعیدجهانپولاد
انتشارات بین المللی جاده ابریشم ۲۰۲۱ ، به همراه دو گفتگو درباره ترم جهانی پسا زبان و شعر پسا
زبانی و پست اومانیست.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: