مرگ های فقیر نمی میرند به هلاکت می رسند | یکتاپرس
شعرهایی ار : اصغر علی کرمی / ابراهیم کارگرنژاد / علیرضا برنجی / زهره رحمان / ساناز محب / شادیه غفاری / سعید دهقانی/ مینا یارعلی زاده /بدری دهنوی
کد خبر: ۴۴۳۲۸
۰۰:۴۷ - ۳۰ تير ۱۴۰۰

مرگ های فقیر

 

مرگ های فقیر

اصغرعلی کرمی

*

نامم را گذاشته اند "اصغر"
یعنی کوچکتر
و این روزها فکر می کنم اتفاقی نیست...
اتفاقی نیست که در مدرسه
از همه کوچکتر بودم
معشوقه هایم از من بزرگترند
و نام کوچکم را نمی پسندند
مرا ببخش عزیزم
مرا ببخش که دنیای تو در نام کوچکم جا نمی شود
مرا ببخش که مادرم نام دیگری برایم نگذاشته است

--2--

از ردپای خود که گذر میکرد..از چارچوب خانه که رد می شد
می دیدمش که با چه هیاهویی در چشم های شهر رصد می شد

کابوس ماه دور شبم می گشت... ساعت به گرد درد و تبم میگشت
نامی که خوب روی لبم می گشت.. آخر چگونه این همه بد می شد

اصلا شبیه مادرم هستی... نوستالژی سقط جنین دارم
دیگر زمان برای جدایی نیست... در نطفه بود آنچه سقط می شد

می خواستم بهانه بیارم که... خود را به دست خود بسپارم که..
کاری به کار سایه ندارم که..شاید به این بهانه فقط می شد...

بی خانگی به خانه سرایت کرد ، ماندم میان موج "چه باید کرد"
فرقی به حال گربه نخواهد کرد... موشی که از دم تله رد می شد.

**************

مرگ های فقیر


ابراهیم کارگر نژاد.

*
در کشاله ی روزگار
جیغ می کشیم
دست وپا می زنیم
دردا ،  دردا
به دنیا
نمی آییم

--2--

همین که
چند عطسه
از هوای سرم خالی شد
حس ششم
بیدار شد
شستم به خبردار
وچشم هایم
به قابی بی عکس
خیره
چقدر بد شد
تازه می خواستم
در هفتاد سالگی
عصایی با سر دست
اژدها وار
خیابانِ خلوت پاییزی
را
تا پارک به جمعِ حرّافانِ خاطره
بگذارنم
بسیار شد بهار
بی آنکه
برگی ببویم
یا درختی را شانه باشم
صفای قَدَمت را
به چند لبخند
خریدارم
بیا،قرارمان بی هیچ گریه باشد
بی هیچ خبری
یا رویدادی در روزنامه
بیا
شماره ای ناخوانایم
بیا تا
سنگ نوشته ای شوم
به مانایی.

******************

مرگ های فقیر

علیرضا برنجی

*

نهنگ و تُنگ


جهانم رُ با انگشتام
بازم اندازه می گیرم
با طول و عرض دلتنگی
رو نقطه چینِ تقدیرم

کلافه می شم از حجمِ
سکوتی که توو آینَه س
از این جغرافیایی که
به معنایِ قرنطینَه س !

دوباره تَه نشین می شم
جهانم ساکت و گُنگه
شبیهِ حسِ غمگینِ
نهنگی که توی تُنگه

مثِ بازیگر فیلمی
که یه عمره رو اکرانه
جهانم یه سکانسه که
توو سلولِ یه زندانه!

باید هم دستِ این کابوس
رو هر دیواری چوب خط شم
با مُردن سَر به سَر شم تا
به تنهایی مُسَلط شم

دوباره تَه نشین می شم
جهانم ساکت و گُنگه
شبیهِ حسِ غمگینِ
نهنگی که توی تُنگه

***************

 

مرگ های فقیر

زهره رحمان

*

مگر ریخته ای به انقراض
که هرچه جهان را سرمی کشم خالی ست؟ .
"نیست" وجود دارد .
.
"هیچ اثری از تو" وجود دارد
به فکرهایم که نگاه می کنم
به عکس هات نگاه می کند
که وخامتِ دیوار است لامروّت
و هر خطر از زیبایی اش را که لمس می کنم
ماشه دارد به قتل
ماشه دارد به کشتنم
تا به حال حجمی چنین از مهیب را  دیده ای که بنشیند به جناغ؟
چنان که فقرات هوا درد بگیرد
و بپاشد به شقه هات چنان که نمک درد بگیرد
قسم به کهولت کودکی ام
که هنوز در استخوان هایم مریض
ایستاده است
من با تمام قوا ضعیفم
و تلفاتی از خودم را شهید داده ام

--2--

با لبی پریده از قرمز
از ارتفاعِ همین صدا،سلام
خورشید جگرِ آفتاب ندارد این روزها
و چه جانوریست باران
تبر بر گُرده ی قحطسالی ام نمی کوبد
وفورِ نباریدنم من
نان از آرواره ی گندم بیرون کشیدنم 
یک نفرم وحالِ این "یک" هزار بار بد است
می خواهم  سر به بیابان بکوبم
جز چند "دیوانه" که در مغز پناه داده ام
چیزی برای از مغز دادن ندارم
دندانم ببرِ علفخوار است
سرم هذیانِ جمجمه دار است
وچیزی نمانده
از گِلِ زیر ناخن گندم در بیاورم
از رطوبت زیر فرش ماهی دربیاورم
این تن بضاعتِ قلب ندارد
تورا از صمیمِ مغز دوست می دارم
و افسوس که نمی شود برایت مُرد
مرگ های فقیر نمی میرند، به هلاکت می رسند

************************

مرگ های فقیر

سعید دهقانی

*

کوچ پروانه‌ها از سینه‌ی من
نه از روی غریزه بود
نه آنقدر عمر می‌کردند
که زندگی تازه‌ای را
در سرزمینی دیگر تجربه کنند.
کوتاه‌تر از عمر پروانه بود
زندان سستی که میله‌های پولادینش
پیله کرده‌اند دور من

--2--

نگاهش مثل سنجاقی بود
که در قلبم فرو می‌رفت
چشمانش تکه یخی‌
که روی گونه‌هایم ذوب می‌شد
در امتداد رگ‌هایم مثل خون جاری
همانقدر گرم
ماهی‌ها را دیده‌ای
چگونه در عمق دریا
آرمیده‌اند؟
قعر چشمانش همانقدر تاریک
همانقدر زلال
آرامگاه من بود
وقتی نگاهش بر تنم می‌نشست
فرو می‌رفتم در آن خاموشی مطلق.
نگاهش
مثل سنجاقی بود که از قلبم
بیرون می‌کشیدم.

***********************

مرگ های فقیر

ساناز محب

*

دیوانگان تورا به شکل معجزه ای به دهان می کوبند
فریادها آزاد می شود
رنج مقدس من!
تو پیامبر شده ای
تا لاشه ی حرف ها را از زخم مادران جدا کنی
حتی اگر کسی پشت خودش پنهان شده باشد
بریده بریده سخن بگوید
مثل سربازی که همه چیز را دیده باشد
سرش را شاهد بگیرد
و دشنام پشت دندانش
شهر ها محاصره کند
تو رنج مقدس من
رسالت بی چون و چرای جنگهایی
ما که محاصره شدیم این بار
با حجم عجیب حرف های بریده.بریده
از گلوهای در خاک
از زبان همه ی آن ها که دیده اند و رفته اند
و اما تو
دستی که به سقف می کوبدت را
دوست داشته باش!
صحبت چرخش عجیبی ست
بین دست های مادرانه ات
تا لاشه های چسبیده به کلام
تا لاشه ی نامه های قدیمی
که سالها بعد شاید
من تکه تکه راه می روم
بند بند نفس می کشم
تا با تو از خاک برخیزم
رنج مقدس من...

**************

 

مرگ های فقیر

مینا یارعلی زاده

*
شکل خودم
نَفَس می کشم
شکل خودم؛
بنفش جیغ،
با یک گلوی بریده
بدون تیغ،
حرفم
جویده جویده
کلامم
چاک چاک
سینه ی سخن
زخمی سر باز
دشنه ی کروناست:
طعنه ی دوست،
نفرین آشنا،
آنجا که صداقت «بودن»م
آوای راستی سر داد و
سر
داد
پایم بُرید
از مِهرهای پُر دریغ

«هرچه بادا باد»

شکل خودم
سکوتِ شکسته ام


*******

 

مرگ های فقیر

شادیه غفاری

*
در بیاور جنگ را از تنت
غرور را بتکان
از نفس افتاد
چشم‌های زل‌زده‌ به پنجره‌ای که
زمستان را باور دارد

پیر چشمی‌اش را
پای کدام جاده بیندازد
وقتی پاییزند
علف‌های سبز شده؛

کاش برگ‌ها فاصله‌ها را ورق بزنند
و غروب تب کرده‌ی منتظر را،

پاشویه شود باران

پرنده‌ها را خبر کن
اینجا کسی برای بهار
دانه می پاشد!

--2--

هر روز زنی در من
بهار های رفته را
روی پیشانی آینه
درد می کشد
هر روز زنی در من
جوانی اش را
لابه لای زمستان موهایش
پارو می کند
هر روز زنی در من آب می رود!

*********

 

مرگ های فقیر

بدری دهنوی

*

زمستان
از من بیرون نمی زند
هر شب
دلتنگی هایم را می پوشم
و میزنم به خیابانی که
سایه ات
با کوچه ها تبانی کرده است
بگو
با آفتاب
چه نسبتی داری؟

--2--
نه می توانم آسمان باشم
نه قفس
بیچاره پرنده ای
که در من انتظار می کشد.

********************

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
کوروش مهرگان
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
امان از زخم های سر باز
ناشناس
Romania
۰۱:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
شعر عزیزان را خواندم وآموختم ...

جناب ابوترابی لطف دارید ....باشد که بادیگر اندیشمندان در یکتا پرس موفق مانید ....
درود برای شما وعزیزان درپایگاه یکتا پرس
ناشناس
Romania
۰۱:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
شعر عزیزان را خواندم وآموختم ...

جناب ابوترابی لطف دارید ....باشد که بادیگر اندیشمندان در یکتا پرس موفق مانید ....
درود برای شما وعزیزان درپایگاه یکتا پرس
سمانه دانیانیان
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
لذت بردم
پرویز عرب پور
Switzerland
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
درود و عرض ادب
بدون شک صفحه شعر هر روز مخاطبان بیشتری پیدا خواهد
کرد حضور شاعران بسیار عالیست
سپاس استاد ابوترابی مهربان
مهران
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۷ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
درودها
بسیار عالی
آرزوی موفقیت واسه شما و عزیزان هنرمند