نگاهی به نقاشیخط «هو الرزّاق» اثر استاد غلامرضا راهپیما | یکتاپرس
یادداشت/ اختصاصی یکتاپرس؛
دکتر آریا یونسی: اکثر این آثار به گونه ای هستند که اثر مفهومی دقیق را تا بیرون از خود و تا ذهن بیننده ادامه می دهد و نکته بسیار مهم همین است.
کد خبر: ۶۰۸۹۴
۱۰:۳۵ - ۱۹ آبان ۱۴۰۰

 نقاشیخط هو الرزّاق

یادداشت/ دکترآریا یونسی

وقتی که به نمایشگاه اسماء الحسنی که به مناسبت هفته وحدت (27 مهر ماه تا 2 آبان ماه 1400) در مجتمع فرهنگی موزه های سردار آسمانی پا گذاشتم آثار نقاشیخط استاد گرانقدر غلامرضا راهپیما به زودی نظرم را به این سمت جلب کرد که چیزی که به نمایش درآمده است، یک شیوه جدید است که هم اکنون شاهکارهای خود را خلق کرده و به معرض دید گذاشته است. چند اثر از آنها بسیار برجسته می نمودند و نشان می دادند که نقاشیخطی که عمر چندانی از آن نمی گذرد، در حال گذار به یک شیوه هنری جدید است. جدید بودن آن جنبه های زیادی دارد و قصد این است که در چند نوشته تعدادی از این شاهکارها از منظری فلسفی دیده شود تا معلوم شود که نوآوری این آثار در چیست. در این نوشته دو اثر از آنها تحلیل و بررسی خواهد شد؛ این بررسی از نوع بررسی و نقد فنی هنری نخواهد بود بلکه شیوه آن نگاهی فلسفی به هنر و از طریق آن دیدن این دو اثر است. پیش از بحث اصلی لازم است تا مقدمه ای تقریر شود و سپس ذي المقدمه بیان شود.

در دوران مدرن، خصوصاً در فلسفه های هنر و مکاتب نقد هنری متجدد نگاه زیبایی شناسانه غالب است؛ یعنی هنر تنها از جنبه اینکه «چیزی» زیبا است دیده می شود. عموماً این نگاه از جانب غالب منتقدین هنری و کسانی که در فلسفه هنر قلم می زنند و فکر می کنند بر گرفته می شود. می توان پرسید آیا این نگاه درست است و می تواند حقیقت هنر را آشکار کند؟ بعید است؛ ما هر گاه هنری ممتاز و شاخص ببینیم بر اساس معیارهای صرفاً زیبایی شناختی نمی توانیم بگوییم که این اثر هنر چرا بهتر از یک اثر هنری دیگر است که آن هم بر اساس معیارهای زیبایی شناسانه مورد تایید است. مسئله این است که هنر تنها در زیبایی منحصر نمی شود و نگاه زیبایی شناسانه ماهیت آن را تقلیل می دهد. یکی از مهمترین فیلسوفانی که به خوبی متوجه این نکته شد و توانست از بار آن بکاهد مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی است. در اینجا نمی توان وارد رئوس استدلال های او شد اما سعی می شود که محتوای آن به بیانی ساده و بدون در نظر گرفتن تاریخ فلسفه ضروری برای درک آن تبیین شود. هایدگر منتقد نگاه زیبایی شناسانه به هنر و آثار هنری است. مسئله او روشن است و در چند مورد می توان بیان کرد. او می گوید که نگاه غالب زیبایی شناسانه هنر و اثر هنری را تبدیل به یک «چیز»، عین (یا به بیان فنی تر ابژه)، می کند و با آن همچون تجربه زیسته هنرمند برخورد می کند؛ در این صورت هنر به تجربه زیسته هنرمند تقلیل می یابد و چیزی است که بیرون از ما است. برای اینکه آن را درک کنیم باید یکبار از خودمان خارج شویم، با اثر هنری عینیت یافته به مثابه یک چیز بیرونی مواجه شویم و سپس دوباره به خودمان برگردیم. همچنین، هرچه در آن هست، همچون تکه ای هنرمند دیده می شود. هایدگر نه تنها این فرآیند را مورد نقد قرار می دهد، بلکه نکته ای مهمتر را در نظر دارد: هنر مظهر و محمل حقیقت است؛ جایی که هستی و حقیقت و تاریخ در آن بروز می یابند و ظاهر می شوند. دید زیبایی شناسانه حقیقت را در هنر نمی یابد (1). اگر به سوال ابتدا برگردیم، اینکه از دو اثر هنری که هر دو از لحاظ معیارهای زیبایی شناختی وزین هستند اما یکی از آنها هنر واقعی است و دیگری نیست به این دلیل است که حقیقت در آن متجلی شده است، چیزی که در دیگری نیست. از این لحاظ، جز نگاه فنی هنری، نگاهی غیر زیبایی شناسانه به اثر هنری می تواند بهتر نشان دهد که یک اثر هنری به چه دلیل فاخر و تاثیر گذار است.

ضرورت این مقدمه در این جا این بود که چند مسئله روشن شود. نخست، درست است که نقاشیخط ترکیبی از خوشنویسی و آراستن آن با نقاشی است؛ اما در واقع نقاشیخط افزوده ای بر خوشنویسی است. دوم، بررسی اینکه از افزودن نقاشی، یا از استمداد نقاشی برای خط چه چیزی حاصل می شود، آیا تنها آراستن خط است؟ در مورد این دو نکته می توان هر دو را در یک مسئله جمع کرد و دید که از این ترکیب چه چیزی پدید می آید. در انتها نوشته خواهد آمد که مطلب چیست.

نقاشیخط «هو الرزّاق»

 اولین اثر نقاشیخط «هو الرزاق» است (2)؛ در این اثر هنری در کانون چارچوب اثر با مرکب مشکی «هو الرزّاق» به خط محقق کتابت شده است و در پس زمینه آن همین عبارت به الوان و به خط ثلث نوشته شده است. زمینه با طیفی از رنگ های آبی و سبز آراسته شده است. هنگام دیدن تصویر دو رنگ آبی و سبز بیشتر به چشم می آید.

از ویژگی های برجسته و بسیار مهم آثار نقاشیخط استاد راهپیما این است که اکثر این آثار به گونه ای هستند که اثر مفهومی دقیق را تا بیرون از خود و تا ذهن بیننده ادامه می دهد و نکته بسیار مهم همین است؛ زیرا در این آثار چنین نیست که تنها خط تزئین شده باشد، بلکه مفاهیمی عمیق از نقاشیخط برآمده است. نگاهی به این اثر نشان می دهد که چگونه این کار انجام شده است.

«الرزّاق» از اسماء الحسنی است و لازم است تا در واژه و الف و لامی که بر آن افزوده شده است، رنگ کنیم. «رزّاق» بر وزن فعّال صفت مبالغه برای بیان زیادت یا اشاره به اسم صنعت استفاده می شود و وقتی الف و لام بگیرد مفید حصر است؛ پس الرزّاق یعنی تنها او رزق می دهد. حال اگر به نقاشیخط نگاه کنیم می بینیم که یک مورد «هو الرزاق» در کانون آن به رنگ سیاه به خوبی یگانگی او در رزق را نشان می دهد. موارد دیگری که در پس زمینه نشان داده شده این معنا را بیشتر تقویت می کند و این یک مورد سیاه رنگ را بیشتر برجسته می کند. از طرف دیگر، تفاوت خط را در نظر بگیریم: مورد کانونی به خط محقق و پس زمینه به خط ثلث؛ در بین خطوط سته اسلامی خط محقق سطح بیشتری نسبت به بقیه دارد و خواندن آن از بقیه ساده تر است، چنانکه میر علی هروی در مداد الخطوط گفته است ابن مقله «سطح او را بیشتر کرد محقَّق نام کرد؛ زیرا که خواناتر [از ثلث] است.» (3) هنرمندی خالق اثر در انتخاب خطوط کاملاً مشخص است؛ آن یک مورد کانونی به خط محقق برای خواناتر شدن و موارد حاشیه ای به خط ثلث. هرچه این مورد کانونی خواناتر بیشتر کاویده شود، یعنی در پس زمینه اثر که معادل عالم اثر است، بیشتر کاوش شود باز هم همان معنا به دست می آید.

از طرف دیگر، رنگ های استفاده شده بسیار خوب استفاده شده اند. آبی و سبز به خوبی حیات و زندگی و حاصلخیزی و طعام را به یاد می آورند: آب و گیاه، دو چیزی که طعام از آن می آید. نه تنها غذای اصلی انسان از این دو تامین می شود بلکه غذاهای دیگر هم به طور غیرمستقیم از این دو پدید می آید. غیر آن اگر آیه 30 سوره انبیاء «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَيّ» (همه چیز را از آب زنده کردیم) گیاه و حیوان و انسان همه زنده به آب هستند. و رزق انسان هم به نحو زیادی به آب آبی رنگ وابسته است و سپس به گیاه که یا غذای انسان است یا غذایِ غذایِ انسان. انتخاب این رنگ به دقت معنای «هو الرّزّاق» را بیان کرده است. می بینیم که نقاشی و رنگ به کمک بیان خط آمده است و علاوه بر آراستن معنا را پیشتر برده است.

این اثر شاهکار است چون همه آنچه در اثر هست در کنار هم یک مفهوم را تبیین و روشن می کنند. اغلب، شاید همه، آثار نقاشیخط تاکنون صرفاً آراستن خط برای زیبا نشان دادن آن است. اما این اثر، و بیشتر آثار نقاشیخط استاد راهپیما همین ویژگی را دارند. همچنین، هنر جدیدی پدید آمده است چون از ترکیب خط و نقاشی چیزی جدید پدید آمده است. اگر به مقدمه نخستین برگردیم می بینیم که اثری از این دست صرفاً با نگاه زیبایی شناسانه پدید نیامده است بلکه مفهوم، که بیان حقیقت است، در آن بیان شده است و همه اثر یک مفهوم واحد را شکل می دهند؛ مهم تر از آن، این مفهوم به خوبی بیننده را به سمتی خاص هدایت می کند. بنابر این دلیل می توان گفت که نقاشیخط در دست هنرمند این اثر و در آثار دیگر از او به یک هنر جدید تبدیل شده است که تنها معیار پدید آمدن آنها زیبایی نیست بلکه هنری حقیقی است که محمل حقیقت است. امید می رود که این مساعی هنرمند به نحو وافی شناخته شود چراکه واقعاً پیشرفتی چشمگیر است.

یادداشت ها:

  1. See: Thomson, Iain, "Heidegger’s Aesthetics", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2019 Edition), Edward N. Zalta (ed.), URL = https://plato.stanford.edu/archives/fall2019/entries/heidegger-aesthetics/
  2. اثر ثبت قانونی شده است و با اجازه هنرمند در اینجا درج شده است.

3. میر علی هروی، مداد الخطوط، ص. 108؛ در: کتاب آرائی در تمدن اسلامی، تصحیح نجیب مایل هروی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1398

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: