محمد صالح علا: یکی از درخت ها گفت نرو، من هم ماندم | یکتاپرس
یادداشت/ زادروز محمد صالح علا
صالح علا: پاییزمان هم اندازه خودمان است، تاختی می آید و تاختی می رود. من همه فصل ها را دوست دارم. ولی پاییز آدم حالی به حالی می شود.
کد خبر: ۶۵۶۷۹
۱۷:۱۹ - ۲۶ آذر ۱۴۰۰

محمد صالح اعلا

یادداشت/ گروه فرهنگی یکتاپرس؛

او را بیشتربا تکیه کلام زیبایش می شناسند: بینندگان جان. شنوندگان جان. شاعر  و هنرمند با احساسی است و جنس حرف زدن هایش را در کمتر کسی می توان دید. ریروز مصادف بود با سالروزش. خودش درباره این روز می گوید: 25 آذر زادروز من است. آذر ماه میانه پاییز است و ما هم مادرزادی از طرف مادری با پاییز نسبتی داریم. پاییزمان هم اندازه خودمان است، تاختی می آید و تاختی می رود. من همه فصل ها را دوست دارم. ولی پاییز آدم حالی به حالی می شود. دم غروب داشتم کنار درختان خیابان نزدیک منزلمان می رفتم. یکی از درخت ها گفت تو نرو. من هم ماندم. پاییز فرصتی است با درخت ها زلف گره بزنی. برخی چیزها را نمی شود گفت، پاییز از آن دست است.

محمد صالح علا را می گویم، که آذر ماه 1331 در شهر اراک به‌دنیا آمد.و به عنوان بازیگر، نویسنده، فیلم ساز، مجری رادیو و تلویزیون و ترانه سرا چهره نام آشنایی از خود در کارمامه اش ثبت کرد.

محمد صالح اعلا

وی فعالیت هنری خود را اعم از قصه‌نویسی و قصه‌خوانی در رادیو و نویسندگی متن برنامه و نمایشنامه و ساخت فیلم‌های تبلیغاتی از سال 1347 آغاز کرد. و اولین بار هم به عنوان بازیگر در فیلم تیغ و ابریشم که سال 1364 ساخته شد روبروی دوربین قرار گرفت.

از تحصیلات و مدارک او می توان به : اخذ مدرک فوق دیپلم سینما و تلویزیون از مدرسه هنرهای دراماتیک رویال آکادمی لندن سال 1356/ مدرک کارشناسی بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک در سال 1359/ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در سال 1372 اشاره کرد.

از کارهای بسیار جالب و قابل توجه صالح علا، کتاب " تمامی آن چه که مردان در باب زنان می دانند" اثر عبدل اسمیت است که توسط او ترجمه شده و نزدیک به 30 بار تجدید چاپ شد. کتابی 110 صفحه ای با کاغذهایی تمام سفید. بدون آن که کلمه ای روی کاغذها دیده شود. این کتاب بااستقبال بسیار زیادی روبرو شد.

محمد صالح اعلا

از آثار او می توان به: اجازه می‌فرمایید گاهی خواب شما را ببینم؟/ دست بردن زیر لباس سیب /تمامی آنچه که مردان در باب زنان می‌دانند (ترجمه)/ کاپوچینو، کیک پنیر/ پارچه فروش عاشق / خفه شو عزیزم (نمایش نامه) /حیف! حوصله‌ام پیر شده، اشاره کرد.

محمد صالح علاء در گفتگویی می گوید: در روزهای کرونا زندگی می‌کنم. کارهای معمول را می کنم اما در تنهایی هستم. فکر می کنم هیچ چیزی زیباتر از زندگی نیست. خیلی زندگی زیبا است و این دوران غنیمت است که آدمی زندگی کند. غم این روزها به دلایلی غم دردناکی است اما غم هم بد نیست. برخی غم ها برآدمی مبارک است. قرار نبوده است بی غم باشیم. غم هایمان هم مبارک است. من نمی دانم گرفتار کرونا شدم یا نشدم. فکر می کنم شدم. یک مدتی قابل استفاده نبودم. فکر می کنم کرونا خفیف گرفتم.

او  در گفتگویی دیگر درباره زندگی خود عنوان می کند: من مادرزادی با حال خوب به دنیا آمدم، دائما حالم خوب است و از زندگی لذت می برم، هر زمان که بیدار می شوم جهان برایم شگفت انگیز است. هر روز چنان شگفت زده به درختان نگاه می کنم که انگار برای اولین بار است که آنها را می بینم ، به آسمان با همین حیرت نگاه می کنم و خدا را شکر همیشه حالم خوب است.

محمد صالح اعلا

چند شعر از صالح علا را با هم بخوانیم:

روی ماه دستمال نمدار می کشم
نوک قاشق، آسمونو می چشم

می پاشم ستاره ها رو سر رات
که بیای قدم بذاری رو چشم

شبا رو جمع می کنم تا می زنم
رنگ روغنی به فردا می زنم

همه تلخیارو دور می ریزم
طعم شیرینی به دریا می زنم

واسه اومدنت برنامه هاست
همه جاده ها آب پاشی میشه

نوک هر پرنده ای شاخه گلی
کف رودخانه هامون کاشی میشه

یه حساب تازه ای باز می کنم
شکل ماهتو پس انداز می کنم

--2--

دوباره شب که می رسد
پر از ستاره می شوم
دوباره واژه های خیس ،
پر از ترانه می شوم
دوباره باد می برد ، مرا
به لانه ی فرشتگان

میان ابرهای بی کسی و لخته لخته آسمان
دوباره ماه می شوم
دوباره باغ می شوم

مهتاب اگر نشد، نشد!
خودم چراغ می شوم

--3--

محبوب من!
چه سخت است قدم زدن
کنار کسی که دیگر نیست

شما رفته‌اید
و همه‌ ی نگاه‌ هایتان
اینجا جا مانده است

در ایوان خانه‌ ی ما
مهتاب چنان کوچک شده که
دیگر کسی در آن جا نمی‌شود
هر روز به عکس‌ های جوانی ‌ام
و لبخند بی ‌مقدمه‌ ی شما نگاه می ‌کنم

محبوب من!
ببخشید که من پیر شده ‌ام
و شما همچنان جوان و تازه‌ اید

شما می ‌روید،
همه‌ی پنجره‌ ها برای شما دست تکان می ‌دهند
بوی گیسوی شما اینجا چه می ‌کند؟
باز هم نسیمی راهش را گم کرده است

شما رفته‌اید و اشک‌ هایم
دلتنگی را به روی من می ‌آورند

محبوب من!
من شما را از ترانه ‌ها به دست آورده‌ام
شما را که نمی‌بینم، دو برابر می‌ شوم!
دلتنگی به سرِ شانه‌ هایم می‌رسد
درد دوری نه در آب حل می‌شود
و نه در هوا
هر حرفی را تنها یک ‌بار می‌گویند

بعضی چیزها را دوبار یا سه ‌بار می‌گویند، مثلِ:
ای دادِ بیداد … ای دادِ بیداد … ای دادِ بیداد.

**

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: