گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ شایسته ابراهیمی، متولد 1362، تهران. دکترای زبان و ادبیات فارسی، شاعر، مترجم، ویراستار و پژوهشگر ادبی است. گفتگویی با این شاعر صمیمی داشتیم که توجه شما را به آن جلب می کنیم:
__در ابتدای گفتگو از کتاب ها و فعالیت های ادبی خودتان برای ما بگویید؟
دو مجموعه غزل چاپشده دارم:
- مجموعه غزل اول:تا پردهها کنار رود من کبوترم
- مجموعه غزل دوم: نیمی از من تو را نمیخواهد
علاوه بر اینها تألیفات دیگری نیز در زمینهی پژوهشهای ادبی و آموزش ادبیات دارم، از جمله:
- سفرنامهی روح (تصحیح نسخهی خطی یکی از آثار منثور حکیم فضولی)
- دیوان نظام استرآبادی (تصحیح نسخهی خطی دیوان نظام استرآبادی، شاعر قرن نهم)
-سه عنوان کتاب کمک آموزشی برای داوطلبین آزمون ورودی دکتری زبان و ادبیات فارسی.
و مقالات متعدد علمی و پژوهشی. (پژوهشهای ادبی)
در زمینهی ترجمه نیز آثاری دارم که اغلب در حوزهی کتابهای داستان کودکان و نوجوانان هستند. ویراستاری هم بیش از ده سال است که حرفهام شده، گهگاهی نیز مدرس ادبیات میشوم. در دومین کنگرهی شعر زنان تهران، اسفند 1387، در جایگاه دوم برگزیده شدم. اخیراً نیز در مسابقهی استانی «غزل بگو» که در تابستان 1400 برگزار شد، رتبهی اول را کسب کردم. همچنین تز دکترای من که در زمینهی ادبیات تطبیقی کودک و نوجوان است، در هشتمین جشنوارهی پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1395، بهعنوان تز برتر سال در این حوزهی پژوهشی برگزیده شد.
__ چه شد که سر از دنیای غزل درآوردید؟
اولین شعرهایی که در کودکی و نوجوانی مینوشتم، همگی موزون و مقفا بودند. بنابراین تصوری که از آغاز از شعر داشتم، نوشتهای موزون و مقفا بود و هرچه به ذهنم میرسید نیز آهنگین بود و همینطور هم ادامه دادم. البته من اشعاری در قالبهای نیمایی و سپید هم دارم، اما غزلهایم بیشتر خوانده شدهاند.
__کارهای هنری و ادبی چه تأثیری در سلامت روان جامعه میتواند داشته باشد؟
هنر همان چیزی است که میتواند ما را به لطیفترین و پنهانترین لایههای وجودمان برساند، همانجایی که احساساتمان بیپرده و به واقعیترین شکل ممکن خود حضور دارند. مواجهه با این احساسات واقعی، شناختشان و پرداختن به آنها از اصول مهم در سلامت روان هستند. همچنین هنر پیوند انسانها را با اصل و جوهر زندگی برقرار و گسترهی اندیشه و دید آنان را وسیعتر میکند. بنابراین چنین افرادی هدفمندتر و مطئمنتر گام برخواهند داشت و این خود میتواند یکی از پایههای آرامش روان انسان باشد.
۴-دیدگاه شما نسبت به هنر و خلاقیت چیست؟
از نظر من، نمیتوانیم در زمینههای هنری منکر استعداد و پیشزمینههای ژنتیکی و بهنوعی «الهام» شویم، چیزی که البته خودم هم هنوز توجیه دقیقی برایش ندارم، اما بهخصوص در مورد شعر نمیتوانم منکر این استعداد ذاتی شوم که البته بخشی کوچک است و پایهی اولیه.
بخش مهم، پرورش این استعداد است. بهطور خلاصه، حضور پیوسته در محیطهای هنری اصیل و غنی، دریافت آموزشهای دقیق و بهجا، جدیت و آهستگی و پیوستگی در پرداختن به هنر از عواملی هستند که در کنار اندک ذوق ذاتی میتوانند خلاقیت هنری افراد مستعد را پرورش دهند.
__ مجموعه جدیدی را برای چاپ آماده می کنید؟
بله، مجموعه اشعار آزاد (نیمایی و سپید)
__ چه اشخاصی بهترین تأثیر را در شروع و دوام کار هنری شما داشتهاند؟
مادر و پدرم که هر دو هنردوستاند و این علاقه باعث شده بود که من هم از بختِخوش از همان دوران کودکی در هوای هنر نفس بکشم و رشد کنم. در ادامه نیز حمایت و همراهیشان راهم را هموار کرد. اولین استاد من در هنر شاعر و هنرمند زندهنام، استاد تقی محمدی فکورزاده، بود که هرچه امروز از شعر دارم مدیون ایشانم. دوست دارم همهجا این نکته را دربارهی ایشان بگویم که جدیت ایشان در «شعر» بینظیر بود. استاد در اواسط دههی هفتاد در فرهنگسرای معرفت «کلاس شعر» برگزار میکردند، در شرایطی که اغلب مراکز آموزشی و فرهنگی شعر را در جایگاه یکی از هنرها جدی نمیگرفتند چه برسد به اینکه در کنار کلاسهای هنری دیگر مثل موسیقی و نقاشی و خوشنویسی، برایش کلاس هم برگزار کنند. اما ایشان بر این موضوع تأکید داشتند و با سختگیریهایی که در این مورد داشتند، فقط کسانی سعادت حضور در محضر ایشان را مییافتند که شعر برایشان مسئلهای جدی بود، هنری که انتخابش کرده بودند نه تفنن.
__خاطره ای از زندهیاد استاد فکوری برای ما تعریف می کنید.
خاطرهی من دربارهی اولین حضورم پشت تریبون در شانزده سالگی است و شعرخوانی در مقابل جمعیتی که در شبشعر حضور داشتند. آن هم برای من که کمی کمروتر از همکلاسیهای دیگرم بودم. ایشان به من و نوجوانان دیگری که آن روزها شاگردان جدیاش در شعر بودند، فرصت میداد شعر بخوانند و حرف بزنند، حتی شعر شاعران دیگر را نقد کنند و به این ترتیب، باور کنند که شعر هم از هنرهایی است که باید آشکار شود و باید با جدیت به آن پرداخت نه بهصورت تفننی که گاه پررنگ و گاه کمرنگ شود. وقتی دیدم که استادِ سختگیرم شعر مرا برای ارائه در مقابل این جمعیت تأیید کرده است، نیرویی در وجودم بیدار شد از جنس اطمینان و غرور و دریافتم که راهم را در وادی هنر پیدا کردهام و شعر بخشی از هویت من است.
__اگر دارای یک قدرت فوقالعاده بودید چه چیزی را برای مردم تغییر میدادید؟
ریشهی جنگ را میخشکاندم.
__با دنیا آشتی هستید؟
بله. به نیروی زندگی اعتماد دارم و هرچه پیش پایم میگذارد، بدون ستیزه و جنگ میپذیرم و سعی میکنم لحظات را دریابم چراکه زندگی همین لحظه است نه دیروز و فردا. اما با این حال، هنوز هم نمیتوانم بهسادگی با نامهربانیها و جنگها و دروغها کنار بیایم و دیدن انسانها در این موقعیتها آزارم میدهد.
__دوست داشتید چه سؤالی را از شما میپرسیدم؟
اینکه غیر از شعر، خودت را در هنرهای دیگر هم محک زدهای یا خیر.
__ و پیام یا حرف آخر؟
قلندران حقیقت به نیمجو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست (حافظ)
انتهای پیام/
طرفدار صلح و کفتمان هستم برای حل اختلافات