تکنیک های ضد شعردر آثار نیکانور پارا | یکتاپرس
یادداشت؛ قسمت اول/ اختصاصی یکتاپرس؛
شعر ضد شعر را می توان درنزد امثال دانته و پترارک یافت که تصمیم گرفتند اشعار خود را  به زبان محلی و عامیانه بسازند تا غلبه زبان لاتین را محدودتر کنند.
کد خبر: ۷۰۷۲۲
۱۸:۱۶ - ۰۴ بهمن ۱۴۰۰

تکنیک های ضد شعر

قسمت اول:
 
■ تکنیک های ضد شعردر آثار نیکانور پارا
 • ادیت گروسمن

 • سعیدجهانپولاد
 
 
● مقدمه و تاریخچه مختصرضد شعر
 
آنتی شعر یا ضد شعر یک جنبش هنری است که سعی دارد از قراردادهای عادی شعر سنتی فاصله بگیرد، از طرفداران و پیشگامان نخستین ضد شعر می توان به نیکانور پارا شیلیایی و الیاس پتروپولوس یونانی اشاره کرد ، نیکانورپارا را به عنوان پدر شعر ستیز و ضدشعر می شناسند، او اولین مجموعه ضد شعرش را در سال 1954 منتشر کرد و در این مجموعه تلاش کرد مفهوم انتزاعی و عرفانی یا الهیاتی این باور که شعر دارای هر گونه ای قدرت الهامی و عرفانی هست را مردود بشمارد، دومین کسی که در جریان شعر مدرن، به ضد شعر مدرن دست زد و تجربه های قابل تاملی داشت، الیاس پتروپولوس یونانی بود که مجموعه از یادداشت‌ها و اشعاری در توصیف ضد شعر داشت، مجموعه ضد شعر او حاوی سطرهایی بود که اشتباهات عمدی در عروض، دستور زبان و قافیه داشت، و به طرزی غلط نویسی و ترکیبات غیر متداول به وجود آورده بود، الهام بخش از اشعار پتروپولوس، فضای خشن و غم انگیز دیوار، کلان شهر آلمان را که در آن زندگی می کرد بیان می نمود، پتروپولوس مدت‌ها به این نتیجه رسیده بود که شعر درباره عشق و امیال حسی برای ادبیات عصر جدید بسیار ملایم شده است. بلکه زمان آن فرا رسیده بود که با گنجاندن احساسات و واکنش های ضد عاطفی در شعرها، شعر ضد شعر را معرفی کند.
 
● تاریخچه مختصر ضد شعر
 
در طول قرن پنجم قبل از میلاد، نمایش‌ها و تئاترهایی به نام میم با ایده‌ها و زبان‌هایی که به‌عنوان ضد نمایشنامه شناخته می‌شد، معرفی شدند. زمانی بود که شاعران به شیوه ای متضاد با شعرشان و محیط زندگی شان برخورد و مخالفت می کردند. شعر ضد شعر را می توان از اولین شاعران ایتالیا درنزد دانته و پترارک  و نیز برخی دیگر از نقاط اروپا یافت این شاعران و نویسندگان تصمیم گرفته بودند که اشعار خود را  به زبان محلی و عامیانه بسازند تا غلبه زبان لاتین را محدودتر کنند، آن ها رفتاری ضد شاعرانه داشتند. بسیاری از نمایشنامه نویسان شامل ویلیام شکسپیر و مولیر از جمله نویسندگانی بودند که به دلیل استفاده از ضد شعر در آثار خود گاه و بیگاه در میان نمایشنامه های منظوم مورد اشاره قرار گرفتند، ضد شعر در قرن بیست و یکم یکی ژانرهای مورد علاقه بسیاری از شاعران مشهور محسوب می شود، ضد شعر مدرن همان روحیه نویسندگان اولیه اش را حفظ کرده ولی همچنان ماهیت متفاوتی  با نخستین تجربه های ضد شعری دارد. در ضد شعر مدرن، نقطه گذاری  به حداقل می رسد و تنها در صورت لزوم استفاده می شود. قالب بندی و حروف بزرگ ساده و برای چشم نوازی استفاده می شود،  همچنین دارای واژگان و ترکیبات غیر متداول و جدید است  که می تواند تصاویر و صحنه های شاعرانه را به طنز و بیانی کنایه ای و پاردویک، گاه خشن و رقت انگیز به تصویر بکشد.
 
● بررسی تحلیلی و تکنیکی ضد اشعار نیکانور پارا
 
سوال اساسی که باید در هر رویکردی به تکنیک نیکانور پارا پاسخ داده شود این است که چرا او همواره از گفتمان پست مدرنیستی که مشخصه ضد شعر است بهره می برد؟ دو دلیل اساسی برای حضور مداوم عبارات محاوره ای و کلیشه ای در نوشته های او وجود دارد. خواننده مستقیماً از تعهد مستمر پارا به گفتار آشنا و عامه پسند تحت لوای رسانه بیانی و توصیفی اش تربیت ذهنی و پرورش می یابد، این ملاحظات در فصل دوم، «نظریه ضد شعر» مورد بحث قرار گرفته است. دیگری ارتباط نزدیکی با اهداف طنز و کنایه پارا دارد. هنگامی که پارا در ترکیب بندی هایی که اساساً تراژیک یا رقت انگیز هستند از زبان پیش پا افتاده ( محاوره ) و چرخش های کلامی طنز آمیز عبارات استفاده می کند، به طور صریح از کارکرد زبانی استفاده می کند که از لحاظ عاطفی با موضوع شعر  همخوانی ندارد، این روش کاربردی زبان  جزء اساسی ساختار ضد شعر است. تأثیر کنایه‌آمیز زبان متریک و عروضی زبان ادبی  در این زمینه بر دیدگاه‌های متفاوت روای و کاراکتر  شعر و خواننده‌ای که او را می خواند، تأکیدی ست بر تفاوت‌های بین لحن اثر و نیت آن و تنش‌های بین نابرابری های گزاره‌های همبستگی و دلالت را بزرگ نمایی  می‌کند. پارا می خواهد که خواننده ناسازگاری را حس کند و به لحن های احساسی متفاوت در ضدشعر پاسخ دهد. او نوشته‌هایش را شعری با «نغمه‌های عاطفی متضاد با یکدیگر» می‌نامد و تکنیک ضدشعر را به‌طور قصیده‌ای توصیف می‌کند که ترکیبی از هم‌زمانی و درزمانی است.
تصویرسازی، چهره ها، احساسات جدی، کمیک، معمولی یا متعالی زبان در شعر، بیان یا برداشتی که شاعر به خواننده منتقل می کند و شیوه ای یکنواخت یا ناهمگون که در آن همه این عناصر با هم کنش درونی ایجاد می کنند، یک سیستم  ارجاعی  درونی را  در متن  تشکیل می دهند. نشانه ها و اصوات و ارتعاشات احساسی به خواننده یک پاسخ احشایی را تحریک می‌کنند که هم به ماهیت هر عنصر در سیستم نشانه‌ها و هم به همخوانی یا ناهمخوانی هر عنصر با سایر عناصربه ظاهر غیر مرتبط کلامی بستگی مفرد دارد، پاسخی که شاعر می‌خواهد برانگیزد و بیان شعری او لحن و تأثیری عاطفی داشته باشد که می تواند با عناصر مختلفی که آن عبارت را تولید می کنند قابل قیاس می شود، در این حالت  نظام نشانه‌ای مستقیم و قابل وصول است  و بافت عاطفی شعر هماهنگ و  به صورت‌ کلاسیکی تزیینی است. در ترکیب‌بندی‌هایی با سیستم نشانه‌ای یکنواخت، یک توسعه نسبتاً هموار و مستمر موضوع و یک حرکت ثابت و تقریباً قابل پیش‌بینی به سمت ارجاع پایانبندی آنها وجود دارد. با این حال، پارا یک سیستم نشانه ای ناسازگار در ضد شعر ایجاد می کند. او زمانی که از ناامیدی می نویسد از کلیشه های کمیک و پیش پا افتاده استفاده می کند و از امکانات اشرافیت زبان و مفاخره آمیز و گاه  مقلدانه ای که در زبان معیار ادبی و شعر عروضی نهفته است بهره می برد، اما در پشت این نقاب طنزآمیز کمیک، موضوع  کاملا جدی است. پارا  قصد دارد به نابرابری ها بپیوندد و با مضامین رقت انگیز به گونه ای برخورد کند که گویی طنز هستند. ایجاد پیوندی بین نشانه‌های ناسازگار با برابر کردن تأثیر عاطفی آنها و ساختن ترکیب ضدشعری جدید از ناهماهنگی‌ها یکی از تکنیک‌های مبانی ضد شعر تلقی می شود. پارا نیروی محرک پشت این فرآیند ترکیبی را با بیانی معمولاً طعنه آمیز و توصیفی خلاصه کرده است: من فکر می کنم شاعر باید یک حرفه‌ای و متخصص در ارتباطات بین خود و اثر و خواننده باشد، متخصص در تعلیق ، به تعویق انداختن معنا و ناگهانی کردن موضوع ،  به یاد داشته باشید که زمانی که حس شوخ طبعی خود را از دست می دهید، شروع به دست زدن به تپانچه خود می کنید»
در شعر ضد شعر رایج‌ترین اشیاء - تلفن، فواره‌های آبنما، فوران گازبطری نوشابه ها،  نیمکت‌های پارک، حتی زبان محاوره‌ای که شعرها به آن سروده شده‌اند – اگرچه خود این مصنوعات معمولی زندگی شهری مدرن هستند، اما از اهمیتی ناامیدکننده در ضد شعربرخوردارند. آنها تبدیل به اثاثیه خصمانه  هستی در روزمرگی می شوند که جلوی شخصیت ها، روای، خواننده و یا  قهرمانان داستان می ایستد و آنها را از انجام هر گونه حرکات قهرمانانه باز می دارند زیرا محیط، عادات و پیشینه آنها چنین حرکاتی را مضحک  جلوه  می دهند.
 
من به هیچکس حق نمیدم
من تکه ای  پارچه را می پرستم.
 تابوت ها را حمل می کنم.
 تابوت ها را حمل می کنم.
من به هیچکس حق نمیدم
مضحک به نظر میرسم
زیر نور آفتاب،
زیر تازیانه فواره های آبنماها
دارم از خشم می میرم.

با این حال ساکنان جهان ضد شعر  موتیف ها و کاراکترها و عناصر شعرها- در عمیق ترین سطح از معماهای دردناک پیری، گذر زمان و عشق و نفرت در رویارویی اجتناب ناپذیر با مرگ واز قبال این ادراک و دریافت گیج کننده تقابل ها، شدیدا رنج می برند،  انسان از زیبایی در این جهان آگاه می شود و جوانی و توانمندی اش را تنها زمانی که  از دست می دهد به احساساتی  منفعل در جهانی که عمیقا با آن حس ها آشنا هستند و در واقع احساسات سرخورده مشترک همراه می شوند، امکانات بیانی قهرمانان ضدشعر در برابر محدودیت های کلامی تجربه ای که دنیای آنها را با تاکسی ها و آپارتمان های کوچک و قوطی کبریتی در یک جهان کوچک سازی شده محدود و محصور کرده، تحت فشار قرار می گیرند، پارا با اشاره به صدمه ای که خورده و خونریزی از بینی اش  این هجمه را تحقیر می کند:

نمی دانم چگونه به اینجا
رسیدم
خوشحال و راضی بودم
 با کلاهی که در دست راستم بود
پس از پروانه ای فسفری
که از خوشحالی مرا  وجد آورد و
وحشی ام  کرد
وقتی ناگهان پاو! 
پایم سر خورد و
 زمین خوردم
و نمی دانم چه بر سر
باغ آمده است
منظره کاملاً تغییر کرد!
از دهان و بینی ام خون  فوران زد
واقعاً نمی دانم چه اتفاقی افتاد
مرا یک بار برای همیشه نجات بده
یا به پشت  سرم  شلیک کن.
 
 در ضد شعری دیگر، خواننده و خوانشگر را با توصیف و عنوان کردن بیماری های احساسی و یا امراض دستگاه گوارشی و بدن و حس های عجیب  عذاب می دهد.
 
واقعیت اینه که من احساس بدی دارم
 درد در شکم همان و
همان احساس سرگیجه مدام
منظورت از بد چی خب
کاش احساس خوبی داشتم
هیچوقت تو زندگیم احساس بهتری نداشتم!
فقط ای کاش می توانستم
احساس وحشتناکی داشته باشم!
با دقت نگاه کن می بینی
که نمی توانم جلوی خنده ام را بگیرم.
 
آنها زندگی پر از درد و رنجی دارند که رقت انگیز به نظر می رسند، زیرا شکم و بینی های خون آلودشان، از منظر "شاعرانه"، برای یک شخصیت تراژیک نامناسب است. همچنین، واژگان پیش پاافتاده اشعار ترانه های محبوب، کوتاه نویسی آشکار احساسات روزنامه نگاران، کلیشه های بیش از حد رسیده و اصطلاحات صمیمی، ابزارهای ارتباطی ضعیفی هستند که قهرمانان داستان در تلاش دائمی ناقص خود برای بیان کلامی رنج و ناامیدی خود استفاده می کنند. حتی مفاهیم خودتعریف کننده شخصیت های ضد شاعرانه از خود و تجربیاتشان توسط واژگان احساسی و زبان پیش پا افتاده فرهنگ توده محدود شده است. کنایه ضدشعر زاییده پیوند فردی شده است، رنج آگاهی با زبان و ژست فوق‌العاده فرا زبانی در اجرای خود زبان در ضد شعر یک تکنیک موثر هست، این را «اطلاعات عمداً محاوره ای... بوروکراتیک» می نامد که نمونه ای از سبک ضد شاعری است. پارا از آن برای تأثیرگذاری بر خواننده استفاده می کند و او را در یک زمینه غیرمنتظره با زبانی که او می شنود و ممکن است هر روز استفاده کند، دوباره قرار می دهد:
 
با کمال خرسندی
از این فرصت شگفت انگیزی
که علم مرگ در اختیارم قرار داده
برای روشن شدن چند موضوع استفاده می کنم.
 
چالش پیش روی ضد شاعر این است که همزمان به دو اثر هنری متفاوت دست یابد و این تضادها را مکمل یکدیگر قرار دهد. از یک سو، پارا تنش‌های بین عناصر پروزائیک و تراژیک را در همان اثر تعدیل می‌کند و سنتز کمدی و پاتوس را ایجاد می‌کند. این یک عامل اساسی در بافت عاطفی متمایز ضد شعر است. اما او همچنین بر تنش بین اصوات  زبانی و زبان حسی  مخالف به خواننده با مهارت دست می برد  و تأکید می کند. به عبارت دیگر، او بر تفاوت‌های نشانه‌های عروضی، کمیک و نشانه‌های تراژیک و رقت‌انگیز تأکید می‌کند تا خواننده پیوسته از ناسازگاری کنایه‌آمیز آن‌ها آگاه شود. سپس پارا با استفاده از ادراک ما از نابرابری به عنوان بخشی ذاتی از آن ساختار، خواننده را در خود ساختار کنایه آمیز می گنجاند. پارا در نظر دارد که درک خواننده از تفاوت بین زبان پیش پاافتاده قهرمان داستان و بدبختی عاطفی که پشت کلیشه های او جمع شده است، احساس فاصله ای طعنه آمیز بین او، ناظر قهرمان داستان و شخصیت خلق شده که هر شعر را زندگی می کند و می گوید، ایجاد کند. زبان در هر شعر دارای یک اثر کمیک است که به خوبی در درک ما نهفته است. از آنجا که به راحتی برای خواننده قابل دسترسی است، مستقیماً مسئول جدایی روانی ناظر از قهرمان داستان است، که همیشه واکنشی بی‌معنا و نادرست به موقعیت شاعرانه دارد.
کارلوس بوسونو، منتقد اسپانیایی، در کتاب خود Teoría de la expresión poética ( نظریه بیان شاعرانه)  در فصل X11، "La poesía y la comicidad"
(شعر و کمیک)، بحث او در مورد تفاوت های ذاتی بین کمدی و شعر نه تنها روند ضد شعری را روشن می کند، بلکه به نظر می رسد توجیهی نظری و عینی برای استفاده پارا از واژه ضد شعرارائه می دهد، او در این مقاله اشاره ای به پارا نمی کند اما توصیف و تحلیل نظری اش اینجا بکار می آید، بوسونو از فرمول برگسون استناد می کند که «خنده از تأمل در چیزی مکانیکی یا سفت و سختی که به چیزی که زنده است تزریق می شود به وجود می آید» (ص 285)، و سپس این جمله اساسی را روشن می کند: «... هر شوخی باعث می شود ما یک ناهنجاری خاص، یک سفتی را درک کنیم. یا ماشینی شدن در روح یا بدن انسان دیگر...» (ص 288-289). بوسونو در ادامه به مقایسه دو نوع در سطح زبان استعاره ای و مجازی  می پردازد و متوجه می شود که به طور کلی نابرابری پدیده کمیک را نشان می دهد، در حالی که آراستگی ویژگی شاعرانه است. سخنان او کمک روشنگرانه ای به تعریف کنایه ضد شعری است: «... شاعر می خواهد که اشیاء متحد شده در تصویر حداکثر شباهت را به یکدیگر داشته باشند (اعم از جسمی یا عاطفی)، تا حد ممکن در یک امر ذاتی منطبق باشند. برعکس، کمیک‌نویس از قیاس قوی اجتناب می‌کند و سعی می‌کند به کمترین شباهت دست یابد: استعاره کمیک زمانی اتفاق می‌افتد که دو شئی که بسیار شبیه یکدیگر هستند به عنوان معادل معرفی شوند» (ص 292-293). در نهایت، بوسونیو ادعا می کند که خواننده دو قطب یک کره نقطه مقابل شعر «نثر» به معنای دیکته غیر شاعرانه نیست. نقطه مقابل شعر، لطیفه است» (ص 296-297)
تعریف بوسونو از کمدی را می‌توان به این صورت در مورد ضدشعر به کار برد: وقتی خواننده پیشنهادها، گفته‌ها و ناسازگاری‌های ضدشعر را به نتیجه منطقی عاطفی‌شان می‌رساند، می‌تواند موقعیت محدودکننده و پرپیچ و خم را که ریشه درد و رنج شخص است درک کند. و سپس وضعیت مخمصه خود را متفاوت از قهرمان داستان تفسیر کند. کنایه ای که حاصل می شود موقعیتی است: در عین حال پرحاشیه و رقت انگیز، همزمان با احساس فاصله بین شخصیتی که شرایط خود را توصیف می کند و نسبت به آن واکنش نشان می دهد، و خواننده ای که به نظر خود تفسیری حساس تر و روشنگرتر می کند. از این نظر موقعیت شاعرانگی پارا بر فاصله بین این دو  اصرار دارد. کنایه ناشی از برداشت های متفاوت آنها از یک موقعیت - یعنی کنایه موقعیتی - باعث می شود که خواننده با آمیزه ای از تمسخر، ترحم و سرگرمی به پاسخ های بی اثر و خودکار پرسونا نگاه کند. احساسات خواننده از سرگرمی نامناسب اما مقاومت ناپذیر، حتی اگر رنج قهرمان داستان مطمئناً شفقت را طلب می کند، در ساختار کنایه آمیز ضد شعر  که در آن خواننده به نظر می رسد بینش بیشتری نسبت به قهرمان داستان دارد، مرکزی است. گویی ضد شعر رمانی معقول است که در آن ما بیش از حداقل یکی از روایان  و گزارشگران آن را می شناسیم و درک می کنیم، بسیاری از طنز تلخ ضدشعر از این وضعیت طعنه آمیز اصلی ناشی می شود: ما در شوخی هستیم در حالی که قربانی، قهرمان داستان و خود ما هستیم
 
 
من یک بزهکار زاده شده ام
گرفتار شده ام
به سرقت گلی در زیر نور ماه
به همه دنیا التماس می کنم
مراببخشند
اما خودم  قبول ندارم
            که گناهکارم
 
****

ادامه دارد...

*

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: