تنهایی من در کدام فصل چکه خواهد کرد | یکتاپرس
صفحه شعر / اختصاصی یکتا
با شعرهایی از: مجید سعدآبادی/ امیر یزدانی نژاد/ کمال حسینیان/نسرین حامد/ شیما مرادی/ سمیرا محمد زاده.
کد خبر: ۷۹۵۵۷
۱۰:۰۰ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱

تنهایی من

***********************************************

تنهایی من

مجید سعدآبادی

هنوز همراه من است
عقده ی دوچرخه ای که دو طرف فرمانش را
گرفتیم و به خیابان آمدیم
گاهی اوقات با شصتم زنگ می زنم
و صدایش را در شعر هایم می شنوید
گاهی هم کودک درونم سوارش می شود
و بی اراده زمین می خورد
اینجا به جز من و دوچرخه
همه چیز حالت عادی دارد
حتی تویی که بر ترکبند نشسته ای
به زودی واقعیت، دست دور گردنم می اندازد
یا می کشد مرا
در یک تصادف

✍️2✍️
گاهی فکر می‌کنم
ادامه‌ي چادر تو باد است
و هنوز در حال رد شدنی
از کدام دره
به منظره‌ي افسوس نگاه کنم
وقتی فصل‌ها و رنگ‌ها با تو می‌روند
با کدام آبشار
در خودم فرو بروم
وقتی دردها و ابرها می‌مانند
به چادرت
به باد
به هر چه می‌پرستی
قسمت می‌دهم
برگرد
هنوز چیزی در گِل من است
که برای تو تعریف نکرده‌ام

✍️3✍️
نور اتاقتان شب ها
به حیاط خانه ما سرک می کشد
شاخه انگورهای مست باغچه تان
عربده های قناری پدرم را
در آورده !
وچقدر با حیا
گربه خانگی تان
هیچ گوشتی از دست اهالی محل  نمی گیرد .
آیا اینها بس نیستند
که یکی تو را دوست داشته باشد ؟
درست مثل گربه خانگی تان
که عاشق قناری پدرم شده
هر روز به نرده های اتاق تو فکر می کنم
به  بعد پنجره
به مخمل پرده های اتاق تو

*********************

تنهایی من

امیر یزدانی نژاد

گیرم دوباره بهار
از کجای تو
جوانه کنم؟
من که جوانی ام
در جنگ جا مانده است
حالا
مثل گلوله ای گم شده ام
که برای پیدا کردنم
زخم های تو را ورق می زنند
و کسی نمی داند
تنهایی من
در کدام فصل
چکه خواهد کرد

✍️2✍️
آن قدر پرم از تو
از تو پُرم 
پُر
که مدام سر می رود از من
سر می روم از خود
بی خود نیست
که مثل مار می پیچم
نمی توانم
سر راست بروم
سر اصل مطلب
هر چه از سر و ته این قصه را بزنم
به دم اسبی هایت که می رسم
شیهه می کشم
شیهه می کشم
شی ههههههی
روی دو پایت چگونه ایستاده ای
مرد؟

**********************

تنهایی من

کمال حسینیان

قطره قطره به هوای چه کسی لبریزم
شمع سوزانم و از شعله نمی پرهیزم

حال توفانی من معرکه ی روز جزاست
فصل بی حاصلی ام، سال پُر از پاییزم

شاخه ام دسته ی طغیان تبر شد، هیهات
آه، لعنت به من و دامنِ دشمن خیزم

هر که را چشمه ی چشمم چو نهالی پُر رود
رفت... دل ماند و همین باغ و برِ ناچیزم

قامت سرو تو چون دار انالحق شد و من
عاقبت مضطرب از پای تو بر می خیزم

✍️2✍️

لحظه لحظه می تازد، از ورای کوه درد
انعکاس اسمش؟ نه، این منم که نامش را

ضربه ضربه می بارم بر تن شب بی او
روح عاصی محکوم .. حکم نا تمامش را

جاری از زبان کرد بر تن خیالاتم
در توحش شلاق، رم دهد که رامش را

ول کند در این دوزخ، پشت جنت موهوم
یا نه تا ابد شاید، منتظر، که کامش را

بغض اگر دهد فرصت، اشک اگر کند رحمی
جان بگیرم از ذکرِ نام او که نامش را

********************

تنهایی من

نسرین حامد

شکسته می‌شود از بطن واژه ها بغضم
میان حنجره تا می‌شود رها بغضم

کسی شبیه تو را می زند دلم فریاد
چه عاشقانه و آرام و بی‌صدا بغضم

کجای شهر سکوت منی بیا برگرد
ببین بدون تو اینجا و هر کجا بغضم

برآستانه ی دلتنگی‌ام پر از دردم
طبیب عشق تو باشی شود دوا بغضم

بغل بغل غم ما را به سمت غوغا برد
رفیق فصل جفا رفته با وفا بغضم

بیا بهار ِ بهانه به شوق شعرم ریز
بهار ،بوسه و باران و اشک با بغضم

برای درد دل امّن یجیب خواندم تا
که بی بهانه نباشد پس ازدعا بغضم

شکست بغض غریبی درون اشعارم
و باز خسته شده از خودم؛ خدا! ؛ بغضم

✍️2✍️
زخم ازهجوم درد توخوردم، دلم گرفت
در انتظار لحظه شمردم دلم گرفت

حاشا نمیکنم که در این شهر بی کسی
از تیر طعنه های تو مردم، دلم گرفت

می خواستم به دست نگیرم قلم نشد
جان غزل به غصه سپردم دلم گرفت

دیگر صبور بودنم از بغض کهنه نیست
من ان نهال زخمی و تردم دلم گرفت

پاییز هم به باور من زخم می زند
چون از بهار بهره نبردم دلم گرفت

از اتفاق با تو نبودن شکسته ام
زخم از هجوم درد تو خوردم دلم گرفت

**********************

تنهایی من

شیما مرادی(گندم)

حتی از باد
که دست خالی می وزد
به گوشم نمی رسد صدایت
مگر مشتی خاک سرد از دل زمین
یا چند قطره از دریا

تلخ است
گاه که صدایم را می شنود
موج بر می دارد، دریا
کاش دور بودی، دور
که نه همکلام دریا بودم
نه همراز باد
افسوس
در کنارم هستی
اما دور

و روبرویم نشسته ای
مثل موج هایی که خیز بر می دارند آرام
پس چرا من
در عاشقی جا مانده ام ؟

✍️2✍️

نگاهش
به موهای درخت بود
و آرام در کوچه قدم می زد

شاخه ها
رقص را فراموش کرده بودند
شاخه ها ساکت
شاخه ها غمگین

بعداز سال ها آمده بود
از سر دلتنگی
و چشم بر درخت
در کوچه قدم می زد آرام

تنها بود و بی کس
و دیگر بلد نبود
که شاخه ها را به رقص در بیاورد

باد
عاشق شده بود

درخت غمش گرفت
تیغ شد و ریشه خود را زد
سال هاست در این کوچه باد قدم نمی زند
**********************

تنهایی من

سمیرا محمدزاده

امروز ،
روزنامه های فردا را مچاله کردم

نگاه کردم
به شعرهایم که در کمد آویزان بود

خندیدم
به اشک هایی که زیر تختم قایم کرده بودم
دیگر
منتظر نمی مانم
تا خورشید از زیر بالشم در آید
صبر نمی کنم
تا فنجان چای
پشت پلک های تراس، سرد شود
فردا
لب های سکوت را می بوسم
فردا
هیچکس به صدای من نگاه نخواهد کرد

****************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا رضی پور
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
شعر های دوستان را خواندم دست مریزاد به شاعران عزیز و مدیریت محترم یکتاپرس
ارام
United States of America
۱۳:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
اشعارهمه خوب شعرهاى سعدابادى زبان دلچسبى دارد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
چکه های فصل ....خواندنی وعالی

درود برای شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۲
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘