مگر که فاصله ها را به خنده برداری | یکتاپرس
صفحه شعر/ اختصاصی یکتا
با شعرهایی از: سید عباس سجادی/ سید مهدی نژاد هاشمی/ الهام فتاحی/ مهشید کاوه/ زیبا پالیربان و محب بابایی
کد خبر: ۸۱۵۳۹
۱۰:۰۰ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۱

 

مگر که فاصله ها را

*******************************************************************

مگر که فاصله ها را

عباس سجادی 

از آمد و رفت تو کمی دل نگرانم
انکار نکن من همه را در جریانم

می‌خواستم‌ ابراز‌کنم‌دلخوری‌ام ‌را
لبخند ‌تو نگذاشت بیاید به زبانم

تو باهمه‌ی دور و برت مسئله‌ داری
چیزی‌که‌عیان‌است‌چه‌حاجت‌به‌بیانم*

برخاستی و رفتی و آرام گرفتی
غافل که چه آتش زده‌ای بر دل‌و‌جانم

تو‌‌رفته‌ای احساس‌من‌اینست‌که‌‌هستی
سبز است ولی آه ، نه‌زرداست جهانم

تو پنجره‌ای زرد ولی رو به بهاری
من منظره‌ای سبز ولی رو به خزانم

توفکر‌خودت‌باش‌وَ‌من‌هم‌که؛مهم‌نیست!
حالا که نه پیرم و نه آن قدر جوانم

افسوس که‌مجبورم اگر دست خودم بود
یک روز نمی‌خواستم اینگونه بمانم

می‌رفتم و گم می‌شدم از چشم‌خلایق
جا می‌شد اگر زندگی‌ام در چمدانم

گفتی به من آن‌روز‌که بیخودنگرانی
اما نگرانم ، نگرانم ، نگرانم ! ! !

✍️2✍️

ناگهان از جا جست،مشت‌شدپنج‌انگشت
در هوا می‌لرزید ، گرهِ ‌محکمِ مشت

یک نفر گفت ؛ برو ، یک نفر گفت ؛ بمان
خم‌که‌شدکفش‌اش‌را،خنجری‌خوردازپشت

کوچه در بهتی سرد ، خون گرمی را ‌دید
می‌ چکید آهسته ، از سر چند انگشت

مردزخمی درشب،درخودش می‌پیچد
مثل حبِ انگور ، لابلای چَرخُشت

محشری برپا شد ؛ داش آکُل را کشتند
می‌دویدند کجا ؟ مردم از ریز و درشت

◼️ ◼️ ◼️ ◼️ ◼️ ◼️  

صبح فردا با بغض، طوطیِ داش آکُل
هی‌به‌مرجان‌می‌گفت؛عشق‌تو مارا کشت
عشق‌تو ما را کشت ، عشق‌تو ما را کشت
******************************************

مگر که فاصله ها را

سید مهدی نژاد هاشمی

قرار نیست که آب ِ روان ، زلال نباشد
نگاه کردنِ برچهره ات ، حلال نباشد

.شبیه کُنده در آتش به عشق توست گرفتار
دلم چگونه پس از سوختن ، زغال نباشد

ندیده ام به تمامی ِ عمر هیچ دلی را
که عاشقی کند و بعد ، پایمال نباشد

به لطفِ تاب و تبت روزه ی سکوت گرفته
چگونه هیچ نگوید کسی که لال نباشد

شراب سینه ی تنگ غروب نوش لبت باد
مخواه از لب سرخت به دل ، ملال نباشد

هزار مرتبه گفتم ، به بحر عشق مزن دل
نشد که این دل بیچاره بی خیال نباشد

سقوط کرد پلنگی میان ِ دره ، به این جرم
که روی ماه تو را شاهِدِ مثال نباشد

***************************************

مگر که فاصله ها را

الهام فتاحی

به هرکجا برسم، چشم شور سهم من است
نترس ماهی غمگین که تور سهم " من" است

مرا به سمت رسیدن نمی برد چمدان
از این دو روزه ی ماندن عبور سهم من است

یکی ست رشته ی اقبال و صد هزار گره
از آن هزار گره آن چه کور، سهم من است

مرا به سنگ زدی، برکه برکه پاشیدم
در این شعاع مشوش، مرور سهم من است

دلم مچاله ی گلدان روی میزت نیست
مرا به باد بده ! دورِ دور سهم من است

پلنگ زخمی عشقم! ولی اگر بِرَمی
میان ماه و پریدن، غرور سهم من است

***********************************

مگر که فاصله ها را

محب بابایی

جهان
آنقدر بزرگ است
که میان بال‌هایت هم گم می‌شوی
باید به خانه برگردیم
پرواز را به شاخه درخت‌های حیاطه
خلاصه کنیم
فکر کنیم
سهم پروازمان از زمین
ارتفاع تراس خانه است تا کف حیاط
بیا قلب‌هایمان را رها کنیم
بریزد درون باغچه
شاید توانستیم سال بعد
برگ‌های قرمزی را به‌دنیا هدیه دهیم
شاید توانستیم
درخت‌های عشق برویانیم از زمین
تا آسمان را
از چشم‌هایمان جدا کند

ما به آسمان باخته بودیم

*********************************

مگر که فاصله ها را

مهشید کاوه

بهار و از تو نوشتن شروع دلتنگی ست
چگونه پر بگشایم که بالِ من سنگی ست؟!

مرا بخواه که زیباترین شوم با تو
اگر چه قحطی بارانِ عشق و یکرنگی ست

شبیه آهوی رم کرده می دَوَم تا تو
فرارم از شبِ روباه و چنگ نیرنگی ست

چراغِ خانه ی دل را شکسته طوفانت
هنوز کشتیِ عشق از نگاهِ تو جنگی ست ؟

کبوترانِ دلم را به حیله پر دادی
برای ِ رومیِ رومم ، دلت پر از زنگی ست

مگر که فاصله ها را به خنده برداری
بهار و این همه حسرت شروعِ دلتنگی ست...

**********************************

مگر که فاصله ها را

زیبا پالیزبان

برگ و بری نداد نهالی که کاشتم
بر باد رفت هر چه که بر شاخه داشتم

از جنگ نابرابر تقدیر خسته ام
برروی شانه های قضا سرگذاشتم

آنگونه با سکوت عجینم که هیچگاه
انگار روی صورت خود لب نداشتم

بر آب می زدم همه نقش امید را
بر لوح دل خطوط عدم مینگاشتم

یک یک به دست مصلحت و بخت بسته شد
هر پنجره که رو به جهان واگذاشتم

دل را فروخت عشق ولیکن هنوز هم
دست از سر محبت او بر نداشتم

✍️2✍️

دلت گرفته ولی رخت تازه می پوشی
و در یقین ترک خورده صبر می نوشی

حلول رنج جدیدت مبارک است ای دل
دل فلک زده ای که هنوز میکوشی

وفا کنی و ملامت کشی و خوش باشی*
ولی نجابت غم را به هیچ نفروشی

حضور نور اگر در ازای پرده دریست
خوشا ادامه ی شب ،زنده باد خاموشی

خدا نخواست بیفتد سر زبان غم ما
گداشت روز ازل روی سینه درپوشی

گذشت عمر به تذهیب خاطرات ولی
نگارخانه ی دل پر شد از فراموشی

پناه میبرم از غم به غم که عاشق را
حرام باد به جز غم حریم آغوشی

به عزت و شرف لااله الا عشق
که نیست بارگران در توان هر دوشی

*وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن(حافظ)

*******************************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۵
⚘⚘⚘⚘⚘
ارام
United States of America
۲۰:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۵
خسته نباشيداستاد
ارام
United States of America
۲۰:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۵
خسته نباشيداستاد