یادداشت/دکترفرخ لطیف نژاد __________ققنوس شعر در آتش اشتیاق_________________________
هنرمند ایرانی باید مثل تمام هنرمندان جهان با درک درستی از تناسبات و تناقضات پستمدرنیسم، پستاومانیسم و پسازبانیت با ساختار فکری جامعه ما، تصرفاتی در بنیادهای فکری این مکاتب داشته باشد تا بتواند شعری متناسب با فکر و فرهنگ جامعه ما خلق کند، نه اینکه با رویکردهای شتابزده، ترجمه و تقلید یا تهدید و انکار را در پیش گیرد.
مادامی که شعر پستمدرن و شعر زبان یا پسازبان در فرم و تکنیک و نحو و بلاغت و املا و نگارش خلاصه شود، شعر معاصر از کمای انزوا و رکود برنخواهد خاست، چراکه فرم نمایانگر حرکت اندیشه است. نکته اساسی رویش وحشی انبوه شعرهایی است که بدون درک درستی از پست مدرنیسم و اخیرا پستاومانیسم سروده شده و شعر فارسی را به سمت ناکامی سوق دادهاست.
شعر فارسی همیشه ریشه در پشتوانههای فکری قوی داشته، نمیتوان پیوند انکارناپدیر آن را با فلسفه و روانشناسی و جامعهشناسی نادیده گرفت. وجود چنین دیدگاه غیر سیستمی باعث افول و ناکامی شعر فارسی شده است.
اگر شعر فردوسی حافظ، مولوی و سعدی همچنان بر تارک ادبیات جهانمیدرخشد به دلیل دریافت ضرورتهای فکری و فرهنگی عصر خویش و ناشی از تعهد شاعر نسبت به تاریخ، وطن و پایبندی به جهانبینی متقن و مشخص است، نه تزلزل فکری ناشی از تلفیق اندیشههای نو و سنت فکری یا بازی احساسی قدرت و ثروت و رقابت، تخلیه هیجانی و پرکردن اوقات فراغت.
دغدغهای که نیما، شاملو، سپهری و فرخزاد آن را درک کرده و اگر شعر ایران هماکنون درآن درجا زده به دلیل عدم دریافت ضرورتهای فرهنگی جدید و افول جهانی شعر شنیداری_ نوشتاری است که شعر را بهمنزله هنری بینارشتهای و چندرسانهای میشناسد و شعر فارسی تا به آگاهی و باور درک ضرورتهای اجتماعی نرسد، ققنوس دیگری نخواهد زایید.
انتهای پیام/