کیهان عزیز/ کتابی درباره احساسات بشری | یکتاپرس
این کتاب دایرة المعارف احساسات و نوآوری در کنکاش احساسات بشری ست، و راهنمایی های کاربردی، تمرین ‎های پرشور و نطق ‎های خردمندانه با خود به همراه دارد.
کد خبر: ۸۴۸۲۱
۱۱:۴۲ - ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱

کیهان عزیز

یادداشت/ مریم نفیسی راد

نام اثر: کیهان عزیز/ نویسنده: سارا پرات/ مترجم: فرامرز آزاده/انتشارات: نسل نواندیش

«کیهان عزیز» عنوان کتابی است درباره احساسات بشری. همه نوع احساسات، خوب و بد. کتاب ابتدا در قالب 100 مراقبه  کوتاه در باب احساسات منفی همچون خشم، تنهایی، ناامیدی، درماندگی و ... سخن به میان می آورد و به ما کمک می کند تا بر آن‎ها غلبه نماییم. 100 مراقبه  دوم کتاب هم بر احساسات مثبت مانند تسلی، مثبت ‎اندیشی، وفور نعمت، ثابت قدم بودن و ... اشاره دارد. این کتاب که در نوع خودش دایرة المعارف احساسات و نوآوری در کنکاش احساسات بشری می ‎تواند محسوب شود، ترکیبی از راهنمایی های کاربردی، تمرین ‎های پرشور و نطق ‎های خردمندانه را با خود به همراه دارد. نویسنده از همان ابتدای کتاب تجربیات زندگی شخصی اش را نیز با خوانندگان در میان می گذارد.
«کیهان عزیز» تاکنون به زبان‎  های آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی، عبری، اسلواکی، صربستانی، رومانیایی و لهستانی ترجمه شده است. و اکنون انتشارات نسل نواندیش ترجمه فارسی کتاب را برای خوانندگان ایرانی فراهم آورده است.

در قسمت آغازین کتاب می ‎خوانیم:
شم شهودی‎ام به من گفت که زمان عزیمت فرا رسیده است. 31 دسامبر 2008 بود. تازه وارد بیست‎ و‎نه سالگی شده بودم و سال نوی دیگری داشت می آمد که کسل کننده و ملالت  آور بود. بچه هایم خواب بودند و لذا من و شوهرم نشستیم و یک فیلم تماشا کردیم تا باهم سال نو را جشن بگیریم. مکس روی «صندلی مردانه اش» که والدینش برای تولد چهل سالگی به او هدیه داده بودند نشسته بود. من روی مبل مخملی بدلی قرمزرنگ در آن طرف اتاق نشسته بودم. نشستن در یک گوشه ی خانه جدای از یکدیگر امن ترین گزینه بود.
فیلم خیلی افتضاح بود. حتی اسم فیلم هم یادم نیست. تنها چیزی که یادم می ‎آید، این است که شوهرم مرا به خاطر سلیقه یا انتخاب بدم سرزنش کرد و چون فیلم به مذاقش خوش نیامده بود عصبی شد. خیلی زود عصبی می شد. طی ده سالی که از ازدواجمان می گذشت، ما هنوز نمی ‎دانستیم چگونه باهم باشیم و همدیگر را چگونه خشنود و خرسند کنیم. گاهی وقتی اعتراض می‎کردم و پای نیازهایم می ایستادم، سراپا خشم می شد. اولین باری که دستش را رویم بلند کرد، چهارماهه باردار بودم. کمرم به آویز حوله حمام چسبیده بود. فلز سرد داشت به ستون فقراتم فرومی‎رفت و من هم سعی داشتم که شکمم را از مشت های گره شده محافظت کنم.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: