نگاهی به کتاب حیوانی که منم از ژاک دریدا | یکتاپرس
تالیف سعید جهانپولاد/ اختصاصی یکتا
انسان‌ها درگیر جهش بی‌سابقه‌ای در رابطه با حیوانات و محدودیت‌های بین زیست‌شناسی، جانورشناسی، انسان‌شناسی، زندگی/مرگ، فناوری و تاریخ هستند.
کد خبر: ۸۴۹۶۵
۱۰:۰۹ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۱

 حیوانی که منم  

  حیوانی که منم  ژاک دریدا           تالیف ؛ سعیدجهانپولاد

عنوان کتابی از ژاک دریدا  تحت عنوان L'Animal que donc je suis ، حیوانی که منم، مجموعه از چند سخنرانی و پس نویس ها، در این مقال ابتدا فرازهایی از اندیشه های این فیلسوف پسا ساختار گرا و مبدع  ساختار زدایی  فرانسوی را از متن فرانسه برای نخستین بار در ایران ترجمه  می نمایم و سپس شرحی کوتاه از پس زمینه های فکری و فلسفی و بررسی اجمالی  در توسعه و دریافت  از ژاک دریدا را ارائه خواهم داد، این متن قرائت ژاک دریدا در بازخوانی کولوکیوم سریس است و شامل چند سخنرانی و پس نوشت که بعد از مرگش منتشر شده درباره  فیلسوفانی همچون دکارت، کانت، هایدگر، لویناس و لاکان و .. در قرائت ژاک دریدا او فرضیه های مبنایی این متون را بازخوانی می کند و باور دارد که این متفکران منکر آن هستند که حیوان می تواند خود را به آنان خطاب کند تا بتوانند خود را از اعماق یک زندگی به اصطلاح  حیوانی باز ببینند، چنین نتیجه می شود که شخصيت هاي حیوانی کتاب‌های اتوبیوگرافی و فلسفی ژاک دریدا افسانه ایی نیستند، بلکه آنان  به آشکاربودن و برهنگی  تفاوت‌های جنسی مرتبط  می شوند ( سعیدجهانپولاد ۱۳۹۲ ویرایش تازه ۱۴۰۰)

■ فرازهای کتاب حیوانی که منم  اثر ژاک دریدا

▪︎هربار که حیوانی مثل موجود زنده ای بی بدیل به سراغم می آید،  عریان به من نگاه می کند و با وجودی فانی به نامش پاسخ می دهد، چنین است که بر هر مفهومی عصیان می ورزد.

▪︎فکر حیوان اگر باشد به شعر باز می گردد.

▪︎بین «انسان» و «حیوان»، گسست و ورطه‌ای است، اما  حد و مرز  آن، نه یکی و نه تقسیم ناپذیراست، مرزی پیچیده و متکثر که انسان آنرا به صورت اتوبیوگرافی بازگویی می‌کند.

▪︎ برای دو قرن، آزمون جدیدی از شفقت فرا رسیده است: ما دیگر نمی‌توانیم آسیب‌پذیری، رنج، ترس یا اندوه چیزی را که «حیوان» نامیده می‌شود انکار کنیم.

▪︎هر باری که به طور کلی "حیوان" را نام می بریم حماقتی را به زبان می آوریم،در واقع به یک علامت (نشانه )،به یک بیماری اعتراف می کنیم، تعهد خود را به پیکار گونه ها و گونه گی انکار می کنیم.

▪︎هر چیزی که ویژگی انسان را در گفتمان غربی برجسته می کند، ناشی از یک نقص اصلی است: برهنگی و عریانی  در برابر نگاه حیوان، که «باید» پنهانش  می کردیم.

▪︎هر کسی که می گوید "من" خود را می شناسد یا خود را "من" می پندارد، حیوان زنده ای است که می تواند خودش را تحت تأثیر قرار دهد واتوبیوگرافی نویسی کند.

▪︎گفتن "من" برای انسان این است که بگذاریم رد یا امضای حیوان در او گم شود، تار شود، پاک شود.

▪︎انسان‌ها درگیر جهش بی‌سابقه‌ای در رابطه با حیوانات و محدودیت‌های بین زیست‌شناسی، جانورشناسی، انسان‌شناسی، زندگی/مرگ، فناوری و تاریخ هستند.

▪︎ جهل حیوانی که به من نگاه می کند، مرا خطاب می کند، مرا دعوت می کند که خود را در آن ببینم، مانند دیگران انکار نیست: آنچه را که شایسته انسان است ثابت می کند.

▪︎ از نظر ساختار، فهرست دارایی های انسان پیکربندی ساختاری را تشکیل می دهد که هرگز بسته نمی شود مانند  لباس، حیا، گفتار، عقل، خنده، عزاداری، دفن، هدیه، مفهوم و غیره.

▪︎ برتری بی قید و شرط و فداکارانه انسان از زمانی پیش از هبوط ،  پیش از شرم برهنگی  پدیدار شده است - زمانی که حیوان برای  نخستین بار نامگذاری شد.

▪︎ تجربه نگاه بی انتهای یک حیوان، مرز نهایی آخرالزمانی را هشدار می دهد، لحظه ای از شور و شوق ملتهب و بی وصف که در آن محدودیت های مهلکه انسانی، آنجا در حال چریدن است.

▪︎ نهادن نام همچنان قربانی کردن زنده ها برای یهوه است.

▪︎ یهوه با تفویض آزادی و اختیار نامگذاری حیوانات به انسان منزوی و مستقل، خود را به  صورت رادیکال کنونی  و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد رها می سازد، قدرت انسان در کار و کنش چنین تسلطی را فراهم آورده است.

شرح مبحث " حیوانی که منم " ژاک دریدا

سنت فلسفی مدرن که از دکارت و کانت تا لویناس، هایدگر و لاکان درباره حیوان و حیوانیت پیش آمده عواقب جدی برای حیوانات دارد. کرامت انسان و الزام احترام به دیگران را بر وجدان انعکاسی انسان و توانایی او در تعقل می گذارد (رجوع به دکارت ) بدین  ترتیب انسان از فکر کردن به طبیعت مشترک انسان و حیوان خودداری می کند. این تفکر فلسفی با امتناع از دیدن سهمی از حیوانیت در انسان، تفاوتی اساسی بین آنها ایجاد می کند که دری را به روی انقیاد توهین آمیز باز می کند، دومی در پاسخ معتقد است که احترام باید مبتنی بر مسئله حساسیت باشد که ویژگی مشترک انسان و حیوان است نه بر اساس عقل(رجوع به کانت )، این پرسش از سوی جرمی بنتام، فیلسوف بریتانیایی که  موضوع حقوق حیوانات را بررسی کرده، می پردازد: آیا حیوانات می توانند رنج ببرند؟ دریدا نیز مانند بنتام استدلال می کند که توانایی احساس رنج، مبنای تفکر در مورد روش صحیح رفتار با موجودات دیگر است. اما پاسخ به این سوال در مورد حیوانات واضح است که مثبت باشد. با این حال، برای دو قرن، انسان ناعادلانه از رویکرد شفقت آمیز به زندگی حیوانی خودداری کرده است.

دریدا باور دارد که" برای دو قرن، آزمون جدیدی از شفقت فرا رسیده است: ما دیگر نمی‌توانیم آسیب‌پذیری، رنج، ترس یا اندوه چیزی را که «حیوان» نامیده می‌شود براستی انکار کنیم " انسان با محکوم کردن زندگی حیوانات به انقیادی که رنج حیوانات را به رسمیت نمی‌شناسد، «مبارزه‌ای نابرابر» علیه زندگی حیوانی را رهبری کرده است" ( رجوع هایدگر )  بنابراین دریدا تلاش می کند که "خشونت صنعتی، مکانیکی، شیمیایی، هورمونی و ژنتیکی که انسان برای دو قرن زندگی حیوانی را در معرض آن قرار داده است" محکوم  کند، دریدا باور دارد که "هر کس آنرا تفسیر کند، از هر نتیجه عملی، فنی، علمی، قانونی، اخلاقی یا سیاسی که از آن گرفته شود،  هیچ کس نمی تواند این واقعه را انکار کند، یعنی نسبت های بی سابقه این انقیاد حیوانی را، این انقیادی را که می‌خواهیم تاریخچه آنرا تفسیر کنیم، که می توانیم به صراحت آنرا خشونت بنامیم"  ژاک دریدا اشاره مستقیم به کتب مقدس و تفویض  و اختیار انسان بر نام گذاری بر حیوانات را نقطه شروع این تحمیل و خشونت و تسلط می داند،  دریدا معتقد است  در کتب مقدس  چنین تفویض و اختیار نامگذاری  به انسان اعطا شده   " یهوه  با تفویض آزادی و اختیار  نامگذاری حیوانات به انسان منزوی و مستقل، خود را به  صورت  رادیکال کنونی  و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد  رها می سازد و تفویض قدرت انسان در کار و کنش چنین تسلطی را فراهم آورده " دریدا در بسط و گسترش این نظر معتقد است که "انسان‌ها درگیر جهش بی‌سابقه‌ای در رابطه با حیوانات و محدودیت‌های بین زیست‌شناسی، جانورشناسی، انسان‌شناسی، زندگی/مرگ، فناوری و تاریخ  قرار گرفته اند " که نتایج مهلکی را در برخواهد داشت.

نوعی هشدار آخر الزمانی در این خشونت بی سابقه و غلبه گی انسان موجود هست که دریدا آنرا محور تفکرات خود قرار می دهد تا ناقوس آنرا به صدا درآورد، انسانی که در سیر این تفکرات پیشین فلسفی در صدد انکار بعد  رنجوری حیوانی خود و غیر انسانی برآمده در واقع  امتناع از در نظر گرفتن رنج حیوانات، که از نظر اخلاقی به اندازه رنج انسان مذموم است، ظلم و ستم انسان را آشکار می کند،دریدا معتقد است در واقع، انسان و حیوان هم طبیعت حساسی دارند، پس احساس رنج می کنند. اما انسان حیوان را عینیت می بخشد و آنرا ابزاری در خدمت خود می داند، خشونتی که قابل قیاس با نسل کشی است، ژاک دریدا در این «انقیاد بی‌سابقه حیوان» نوعی «نسل‌کشی» می‌بیند، تفسیر دریدایی به معنای وسیع این کلمه است، زیرا بسیاری از حیوانات به دلیل اعمال انسانی در معرض خطر و انقراض قرار گرفته و یا بسیاری منقرض شده اند همچنین می‌توان آن را به معنای وسیع‌تری تفسیر کرد: انسان با حفظ گونه‌ها در یک بقای مصنوعی، برای مثال در مورد حیواناتی که در موسسات ژنتیکی و بیولوژیکی پرورش داده می‌شوند، گونه‌ها را از بین می‌برد. برای فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، تئودور آدورنو، این استثمار حیوانات توسط انسان اولین تجلی خشونت انسانی است. 

چارلز پترسون، فعال آمریکایی حقوق حیوانات، تفکر آدورنو را با این جمله خلاصه می‌کند: «آشویتسی از هر کجا که به یک کشتارگاه بنگرد  و چنین  بیندیشد  که آنها فقط حیوان هستند، درست از این نقطه شروع می شود » دریدا با نقل این عبارت باور دارد «نابودی گونه‌ها، قطعاً در کار خواهد بود، اما از طریق سازماندهی و بهره‌برداری از یک بقای مصنوعی، جهنمی، تقریباً بی‌پایان، در شرایطی که انسان‌های گذشته هیولا تلقی می‌شوند، رسمیت می یابد، فراتر از همه استانداردهای فرضی زندگی حیوانات،  به عنوان مثال، پزشکان یا متخصصان ژنتیک (مثلاً نازی ها) به جای انداختن مردم به کوره های آدم سوزی و اتاق های گاز، تصمیم گرفته اند با لقاح مصنوعی، تولید بیش از حد یهودیان، کولی ها و همجنس گرایان  که امروزه  تعدادشان بیشتر و بیشتر می شود، آنان را سازماندهی کنند،  با تغذیه بهتر، در تعداد روزافزون بیشتری  به همان جهنم، به همان  آزمایشگاه ژنتیکی تحمیلی مثل آشویتس که به‌ نابودی با گاز یا آتش محکوم می شوند »حیوانات بیشتر از اینکه متفاوت باشند به انسان نزدیک هستند. آنها در واقع مانند انسان متولد می شوند، تولید مثل می کنند و می میرند، آن ها مانند انسان ها زبان مخصوص به خود را دارند که به آنها امکان می دهد با یکدیگر و همچنین با انسان ها ارتباط برقرار کنند. مثلاً رنج یا شادی خود را بیان می کنند.  بنابراین ناآگاهی از این شباهت‌ها تنها حالتی است که انسان برای انکار حیوانیت خود و توجیه ناشنوایی که در مواجهه با آسیب‌پذیری حیوانات از خود نشان می‌دهد، نوع دیگر آسیب‌پذیری است که قبلاً یک استغاثه  بوده، دعایی برای آسیب‌پذیری انسان، دریدا در کتاب حیوانی که منم این رنج، این ستم باره گی را آشکار سازی می نماید و معتقد است " هر باری که به طور کلی "حیوان" را نام می بریم حماقتی را به زبان می آوریم،در واقع  به یک علامت ( نشانه ) ،به یک بیماری اعتراف می کنیم، تعهد خود را به پیکار گونه ها و گونه گی انکار می کنیم " و یا در فراز دیگری یادآوری می نماید " جهل حیوانی که به من نگاه می کند، مرا خطاب می کند، مرا دعوت می کند که خود را در آن ببینم، مانند دیگران انکار نیست: آنچه را که شایسته انسان است، اثبات  می کند"

   ¤هرگونه برداشت  و استفاده از این متن منوط به اجازه مترجم و منبع خبرگزاری هست

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: