کاش ابرها در خيابان ها راه می رفتند | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/
نثرهای ادبی محمدرضا مهدیزاده، سال هاست که از پرطرفدارترین نثرها در میان جوانان با ذوق و احساس به شمار می رود.
کد خبر: ۹۵۴۳۵
۱۵:۰۹ - ۲۱ مرداد ۱۴۰۱

کاش ابرها

یادداشت/ رضوان ابوترابی

در دنیا کسانی هستند که در یک سری کارها زحمت های اصلی به دوش آن هاست، اما مطرح شدن نصیب دیگران می شود. مثل فیلم های سینمایی که ده ها نفر با شرایطی خیلی سخت برای فیلمبرداری از یک سکانس تلاش می کنند، تا هنرپیشه ای با حضور چند دقیقه ای جلو دوربین به شهرت برسد. یا در اکثر ترانه ها، تنها فردی که مطرح می شود شخص خواننده است، اما کسی از ترانه سرا و موزیسینی که روی آن ملودی می سازد اسمی نمی برد. یکی از این افراد: محمدرضا مهدیزاده، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، مجری رادیو، مدرس موسیقی، چهره نام آشنایی برای اهالی ادب و هنر است. کسی که سال هاست در مطبوعات کشور برای معرفی چهره های جوان ادبی کشور تلاش می کند. و خیلی از  شاعران وامدار مهربانی های وی هستند. در اینجا به دلیل قدردانی از ایشان سری به نوشته های ادبی  وی می زنیم سال هاست از پرطرفدارترین نثرهای ادبی در میان جوانان با ذوق و احساس به شمار می رود. چند نمونه را با هم بخوانیم:

***********(1)*****************

چه می شد یک بار هم درخت روی گنجشک لانه می ساخت، دریا بر موج می نشست، کوه از پشت خورشید طلوع میکرد، آسمان از باران می بارید،پنجره از کنار نسیم می گذشت،خاک از گُل بومادران می رویید،واژه دهان تو را بر لب می آورد،طبیعت به تماشای چشم تو می ایستاد و ...چه می شد یک بار هم تو عاشق می شدی؟

***********(2)***********
خدايا،
كاش ميان صبح و صدا به دنيا مي آمدم. ميان اندوه و رويا قدم ميزدم و كلمه هاي سپيد را برايت رديف ميكردم.
كاش رودخانه اي بودم زلال و از بين دوجنگل انبوه مي گذشتم و سنگريزه ها و صدفها را به ساحل هديه ميدادم.
خدايا،
كاش سيب مرا فريب نمي داد و اجازه نمي دادم بادهای وحشي خواب آرام مرا بشكنند.
كاش مي توانستم روي برگهاي درخت انار ، هزار بار نام معطر تو را بنويسم.
كاش هميشه در آفتاب زندگي مي كردم و در مدح سايه هاي سرد شعر نمي گفتم.
خدايا،
كاش آسمان و زمين به هم نزديك مي شدند، ابرها در خيابان ها راه مي رفتند و درياها به آسمان پر ميكشيدند.
كاش ماه در قلب كوچكم جاي مي گرفت.
كاش باران يك لحظه هم قطع نمي شد و تو با هر قطره آن به زمين مي آمدي .
كاش همه آيينه هاي جهان فقط شبيه تو بودند.
خدايا ، كاش همه چيز مثل آب و آرد مقدس بود.
كاش آواز عاشقانه مرا ساكنان سيارات ديگر مي شنيدند و گواهي مي دادند كه چقدر تو را دوست دارم.
كاش بين من و تو اين همه ديوارهاي سنگي نايستاده بود.
كاش خارها در همسايگي گل سرخ زندگي نمي كردند .
خدايا،
كاش يكي از عقربه هاي ساعت بودم و صبحگاهان اعلام مي كردم كه شب تمام شده است و پاره اي از خورشيد در دست ساكنان زمين مي گذاشتم.
كاش تا ابد در ميان چمنها راه مي رفتم و درختان را مي شمردم و لكه هاي نوراني كوچك بر منظومه شمسي مي ديدم و ستايش مي كردم.
خدايا،
كاش صدايم در باران خيس مي شد و روي حرفهاي گل مريم و داوودي مي روييد.
كاش مردم ، مرگ را شاعرانه مي ديدند و با او احوالپرسي مي كردند.
كاش كسي خود را پشت پرده هاي شب پنهان نمي كرد.
كاش دست هاي من و عشق به هم مي رسيد!
 
***********(3)*************
زندگی یک ترانه قدیمی است. ترانه ای که هر روز با امید بسیار آن را می سراییم و برای درختانی که میزبان پرنده ها هستند، می خوانیم.
این ترانه پرشور را دریا جور دیگر می سرایید و گل جور دیگر.
من ترانه زندگی را از دهان کوه و باد و باران بارها شنیده ام.
من در خلوت یک غروب رد پای زندگی را در صدای یک گل مریم دیده ام.
زندگی یک ترانه ی دلنشین و صمیمی است. وقتی می خندی من طنین این ترانه ی زیبا را می شنوم. وقتی گریه می کنی من برق زندگی را در اشکهایت می بینم.
من هر روز با زندگی در خیابان های شلوغ شهراحوالپرسی می کنم. گاهی زندگی روی طاقچه اتاقم می نشیند، گاهی بر سجاده ام گلاب می پاشد و گاهی دیگر از پشت پنجره قلبم به من نگاه می کند.
دیروز کسی از من پرسید زندگی چیست؟ یک کوهستان پر ابهت؟ یک رود پیچاپیچ؟ یا باغی پر از شعله های سوسن و اقاقی؟ گفتم پدرم می گوید، زندگی دری است که به سمت دوست گشوده می شود.
من می گویم زندگی یعنی تو. وقتی تو حرف می زنی ترانه زندگی به گوش همه ی گیاهان و آبها می رسد. وقتی تو نگاه می کنی، سنگهای فرسوده و سیاه هم نورانی می شوند و لب به آواز باز می کنند. زندگی کوچه ای است که اولین بار تو را در آن دیدم. زندگی سلامی است که اولین بار به سوی تو فرستادم. زندگی یعنی زیستن در حیاطی که تو هر روز صبح بر لب حوض آن می نشینی و برای ماهی های قرمز قصه ی مواج دریا را می گویی. زندگی درختی تناور است که نام تو را دو لک لک عاشق روی آن نوشته اند. زندگی یک ترانه قدیمی است که ما هر روز آن را در دفترچه ی یادداشتمان کنار کلمه عشق می نویسیم.
انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: