یک کلمه دارای زندگی های گوناگون است | یکتاپرس
گفتگوی اختصاصی یکتاپرس/
جمال بیگ شاعر و منتقد نام آشنای معاصر: زندگی یک واژه در شعر با زندگی حقیقی خود متفاوت است و این بستگی به هنر شعر دارد که چگونه از این واژه کار بکشیم.
کد خبر: ۹۶۳۴۶
۱۹:۲۵ - ۲۸ مرداد ۱۴۰۱

جمال بیگ

جمال بیگ شاعر و منتقد.متولد بیستم دی ماه سال 1335 در خرمشهر می باشد. وی از ابتدای نوجوانی در زمینه ی شعر، موسیقی، تئاتر، سينما و ورزش به فعالیت پرداخته و تا به حال هفت مجموعه شعر به نام های: همیشه همین است ماه پیشونی __مریمانه بر صلیب( درسال 1387 بعنوان کتاب سال انتخاب گردید و برنده جایزه بزرگ ادبی شد)__ مای لیدی گام باندی های من__ به بیوه گی دگمه ها فکر می کنم__ شیخ فی دل بندری__مین ها همیشه سر به زیرند__ واژه های سرخ..مجموعه ای مشترک از شاعران سپید گوی به چاپ رسانده ضمن اینکه مقالات وی در نشریات کشور در زمینه ی زبان و نقد به چاپ می رسند.

جمال بیگ در سال 1377 بعنوان شاعر برگزیده در کنگره نیما که در اصفهان برگزار شد انتخاب گردید.همچنین تا به حال موفق به دریافت دیپلم افتخار و کسب پنج عنوان برگزیده و مقام اول در زمینه ی شعر - موسیقی و تئاتر گردیده است. وی در زمینه ی ادبیات، روانشناسی، اپتیک، داروهای گیاهی و طب سنتی،موسیقی و سینما به کسب تحصیل و تجربه  پرداخته و بنیانگذار سبک فراگفتاریک ایران و مسئول و منتقد انجمن ادبی به همین نام می باشد.ضمنا بیگ از داوران رسمی فوتبال با درجه ی ملی ست که بازنشسته شده است.

از شما مقاله ای خواندم در رابطه با(زیستگاه کلمه در منطق شاعرانه)در این باره توضیح بیشتری برای مخاطبان شعر و ادبیات بدهید؟

از آنجا که یک کلمه دارای زندگی های گوناگون است می تواند سرنوشت مختلفی هم داشته باشد .اینکه ما آن کلمه را در کدام شرایط بکار می گیریم مهم است ..ما برای گفتگو نیاز به یک قرارداد محکم داریم که با دعوت از واژه های مختلف بتوانیم همدیگر را بفهمیم و این قرار داد نیازمند نشانه هاست. به عنوان مثال ما باهم قرارداد می بندیم که به درخت بگوییم درخت، به شهر خرمشهر بگوییم خرمشهر و به پلی در تهران بگوییم پل سید خندان .بنابراین هرکدام از ما با آوردن نام درخت، خرمشهر یا پل سید خندان  تصویری در ذهن هردوی ما شکل می گیرد به این بحث در زبان شناسی سوسور می گویند دال و مدلول.

پس ما برای اینکه باهم حرف بزنیم و همدیگر را بفهمیم نیازمند قراردادی هستیم که در جامعه باهم می بندیم اما اگر به یک فرانسوی زبان بگوییم خرمشهر، پل سید خندان، درخت.. چیزی نخواهد فهمید چون در این باره نشانه ی مشترک زبانی نداریم مگر اینکه جهانگرد یا زبان شناس یا جعرافی دان و یا...باشد این قرارداد اولیه ی ما در زبان مشترک است که مارا برای هم معنا می کند. و این یک نمونه از سرنوشت های کلمه می باشد، اما وقتی پای نماد و استعاره و مجاز و غیره به میان می آید سرنوشت واژه تعییر می کند. مثلا وقتی من از نام خرمشهر در شعرم استفاده میکنم علاوه بر نام یک شهر می تواند نماد مقاومت ایستادگی و مظلومیت و استعاره ای از پیروزی و غرور باشد و یا روایتی از ویرانی یک شهر. بنابراین زندگی یک واژه در شعر با زندگی حقیقی خود متفاوت است و این بستگی به هنر شعر دارد که چگونه از این واژه کار بکشیم.

اگر دقت کرده باشیم معمولا دوستان شاعرم از گونه های دیگر سرنوشت واژه ها استفاده می کنند تا بتواند بعنوان از شاخصه ی شعری آنها در جهت معنا سازی جدید استفاده کنند.دریدا در (درباره ی گراماتولوژی)نشانه را (نشانه ی چیزی که چیز دیگر است)می داند چیزی فاقد سادگی و همانندی، چیزی که نشانه نیست چون مرتب در هنر قابل تعییر است و در ادامه می گوید میان هرچیزی با نام آن تفاوت وجود دارد. پس دنیای چیزها و واژگان از هم جدایند و نمی توانند یکی شوند.
جولیت شکسپیر می پرسید(چه چیز در یک اسم هست؟)و می اندیشد که نام گل سرخ ارتباطی به واقعیت ندارد. و رمبو به هرنام که خوانده شود همان معشوق عزیز است..و فریاد می زد(پس رها کن نامت را رمبو!!)
هرگزاره نیز مجموعه ای از نشانه هاست و نه بازگشتی به خود چیزها. ساختار جمله های (دلالت گونه یا ارجاعی)برفاصله و تمایز متکی است..نشانه .استعاره.نماد .مجاز فاصله را نشان می دهد و سوسور با تاکید برجنبه های قراردادی نشانه ها از این فاصله آغاز کرده است.

ما وقتی می گوییم سد امیرکبیر نه تنها اشاره  ما به همین سد واقعی  امیرکبیر واقعی هست بلکه به آن جنبه دیگر سد و امیرکبیر در زبان شاعرانه اشاره داریم. میان نام سد امیر کبیر مادی و سدامیر کبیر استعاره ای و ذهنی تفاوت وجود دارد و این راهم لازم می دانم بگویم که گزاره،تعریفی است که از فاصله ها ساخته شده است و به فاصله ها دلالت می کند و نه به چیزها. بدین صورت هر مدلولی مانند دالی ست بر مدلول دیگری و این رشته به پایان نمی رسد و از نشانه ای به نشانه ی دیگری حرکت می کند. پس به کلمات در شعر باید دقت بیشتری بکنیم تا آنها را در زیستگاه جدید خود جستجو کنیم.

تعریف تان از شعر فرا گفتاریک که بنیانگذار آن هستید،چیست؟

شعر فراگفتاریک فرصت زبانی و معنایی دیگرگونه ای ست که با بهره گیری از فرم و ساختاری متفاوت و بارعایت و پیشنهاده عناصر سه گانه بنام های تکینکی که(درکلمات)و تکانگی(در افعال)و تنانگی(درمفصل بندی سطرها) اتفاق می افتد. فراگفتاریک به نفع موقعیت به اجرای تناقض ها و تناسب ها و به واگردهای نوستالژیک و چند معنایی کلمات و چرخش های متنوع تصویری می پردازد. همینقدر بگویم که فراگفتاریک قانون نانوشته ی ضرورت شعر معاصر خودش می باشد.خیلی اوقات دوستان از من می خواهند که مانیفستی در این باره بنویسم وجواب همیشه ی من این بوده؛(این اشتباه را نخواهم کرد)چرا که فراگفتاریک آفتابگردانی ست که همیشه بسمت نور در حال تغییر است...و پدیده ای که مرتب در حال تجربه و پوست اندازی ست را چگونه می شود تعریف کرد.

ضمن اینکه شعر هم تعریف شدنی نیست و قاعدتا هر اثر هنری در فرایندی از تاویل ها قابل بررسی ست وبطور کلی بنیان هر اثر هنری بر ابهام و ایهام و تاویل استوار است از همین رو هر متن ادبی ایده و سوژه ی خاصی را مطرح می کند. فراگفتاریک چیزی را به ما نشان می دهد که می گوید می تواند بارها از زاویه های مختلف دیده و نوشته شود. فراگفتاریک به فرازبان و فرا معنا فکر میکند و تلاش دارد جهان های جدید را بیافریند. چیدمان کلمات در شعر فراگفتاریک مستلزم خوانش کامل شعر است تا به ارتباط نشانه ها، دلالت های  معنایی و در آخر به تاویل های گوناگون برسد. استقبال جوانان از شعر فراگفتاریک قابل توجه است و تاثیر آن را در شعرهای سپید منتشر شده می توان دید که روز به روز در حال گسترش می باشد. اگرچه ما در دورانی زندگی می کنیم که از(رتوریک عصر تکثرها)حرف می زنیم بقول دوست ارزشمندم استاد مراد قلیپور دیگر مساله ی قالب شکنی ها به پایان رسیده است، باید تامل کنیم و صدای حضور همه ی قالب ها را بپذیریم همانگونه که نیمای بزرگ هم قالب ها را با پیشنهادات خود نجات داد، قالب هایی که از فرط خستگی و بار مسئولیت های اضافی،نای حرکت و پویایی نداشتند. پس اگر قرار است که همه ی صداها شنیده شوند هیچ قالبی بر قوالب دیگر برتری ندارد.این عین دموکراسی قالب هاست. چیزی که هرگز در جامعه ی ادبی ما بدان توجه نشده است.

مصاحبه گر: سمیه(آرزو) بحر کاظمی

دبیر فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
آذین جهاندیده
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۸
متشکریم از این محتوای ارزشمندی که تهیه کردید
مریم صبوری
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۸
بسیار دلنشین بود ممنونم
Hamid
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۸
با آرزوی موفقیت و سلامتی برای همه شما شاعران عزیزم از جمله خانم کاظمی
هامون
France
۰۱:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۹
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد!

آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد!

«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد!!!

#حامد_عسکری
شهره حاجی بابایی
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۹
بسیارعالی ولذت بخش بودآرزوی عزیزم ،امیدوارم روزبه روز بیشترشاهد موفقیتهات باشیم سلامت وپاینده باشی دوست خوبم♥️
نازنین
Germany
۱۴:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۹
مطالب عالی
استفاده کردیم و لذت بردیم
با تشکر از سر کار خانوم سمیه بحر کاظمی
موفقیت شما روز افزون
سام
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۹
با ارزوی موفقیت