به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی یکتا پرس؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اقدامات دولت در دورههای مختلف، به شکلهای گوناگون در راستای کاستن از فقر و محرومیت و ایجاد زیربناها، سامان یافته است. توسعه خدمات زیر بنایی در روستاها از جمله تامین آب آشامیدنی، تامین بهداشت و مراقبتهای اولیه، برق رسانی و برقراری نظام حمایت از سالمندان روستایی و نیز توسعه بیمه همگانی و پوششهای حمایتی در کل کشور از بارزترین مصادیق این خدمات به شمار میرود. علیرغم همه این تلاشها، باز هم به نظر میرسد که پدیده فقر بصورت یک معضل همچنان به حیات خود ادامه میدهد و مردم در تله فقر گرفتارند.
در شرایط فعلی حاکم بر دنیا که جهانی شدن، پدیده آورنده فرصتهای بیشمار است و در عین حال چالشهای متعددی را نیز پیش روی کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ایران قرار میدهد، رهایی از تله فقر و یا فرو غلطیدن بیشتر در دام آن بسته به تدابیر و سیاستهایی است که سیاستگذاران کشور برای مبارزه با فقر و مظاهر آن اتخاذ میکنند. تردیدی نیست که استفاده بهینه از فرصتها و مدیریت مدبرانه چالشها، مهمترین محور اقدامات خواهد بود.
شاید با کلمات مختلفی بتوان وضع موجود را توصیف کرد استفاده از کلمه «احساس فراگیر فقیر بودن» در جامعه، حتی آنان که دارند، احساس میکنند که به شکلی فقیرند، چون یا همین چند روز قبل فقیر بودهاند و کاملا با آن آشنایند یا همین چند روز بعد ممکن است دوباره فقیر شوند و این یعنی ترس از فقیر شدن، در عین چیرگیِ احساس فقیری میکنند که این احساس بلاتکلیفی فقر در بین مردم ایران شاید بتوان گفت این چند سالی است که بشدت احساس فقر در جامعه دیده میشود.
بیکاری موجب بدست نیاوردن درآمد افراد و مردم در جامعه میشود و تورم که گرانی کالاها و رکود تولید و از همه بدتر از دست رفتن قدرت رقابت تولید کنندگان داخلی را در بر خواهد داشت موجب افزایش هزینه خانوارها میگردد حال بیکاری و تورم به صورت همزمان از طرفی باعث کاهش درآمد و از طرفی نیز باعث افزایش هزینهها خواهند شد لذا از دو طرف فقر را به جامعه تحمیل و فرایند نداری و ناتوانی مالی را در مردم و بیشتر در طبقات و دهکهای پایین تشدید میکنند لذا به این حالت میل جامعه و مردم را بسمت احساس فراگیر فقیر بودن تعبیر میکنند.
از طرف دیگر هم اقدامات بدون فکر و بی تدبیری دولت و با ایجاد فاصله طبقاتی شدید و تبلیغ زندگی مدرن غربی و همچنین رسانهای کردن سبک زندگی سلبریتیها در بین مردم، همهی این موارد زندگی را در بین شهروندان ایرانی به حالت ناامیدانه در آورده است.
فردین علیخواه جامعه شناس مینویسد: سبک زندگی سلبریتیها را رسانهای کردند و آنرا سبک زندگیِ سزاوار تقلید و «نایس» جا زدند، اندام سلبریتیها را معیار قرار دادند و برای جامعه «بدن استاندارد» تعریف کردند و سایر بدنها شدند «یغور» و «تاپاله»، لباس سلبریتیها را معیار قرار دادند و برای جامعه معیار سلیقۀ برتر در لباس تعریف کردند و سایر سبکهای پوشش شدند «شهرستانی»، «خز و خیل» و «پایین شهری»، هر آنچه (از ماست، دمنوش، سُس و آبمیوه گرفته تا تسمۀ خودرو) سلبریتیها در بیلبوردهای شهر تبلیغ میکردند شد عیارِ سلیقۀ خوب و آلامد.
حالا به سراغ خنده آمدهاند. از بدن تغییر مسیر دادهاند و به سراغ تک تک اندامهای آن آمده اند. به هر حال سلبریتیها خرج و مخارجشان زیاد است. حالا میخواهند برای نحوۀ خندیدن جامعه هم «طرح و الگو»ی معیار تعریف کنند. به فکر جامعه بودن تا کجا؟ از نظر اینان خندۀ باکلاس و آلامد آن خندهای است که سلبریتیها بر صورت دارند. خندۀ دیگران، یعنی خندۀ آدمهای خارج از طبقۀ سلبریتی، دلربا، جذاب و افسونگر نیست، چطور بگویم؟ یعنی زشت است، یعنی وقتی میخندند زشت میشوند! خنده فقط خندۀ سلبریتیها. از این به بعد اگر کسی میخندد باید نگران باشد که آیا نحوه لبخند زدن و خندیدن اش باکلاس و مطابق معیار بازار است یا نه؟ و سلبریتیها با همدستی برخی پزشکان این نگرانی را در شما برطرف خواهند کرد.
به آدمهای سادهاندیشی فکر میکنم که آنقدر دچار اختلال «خودزشت انگاری» شدهاند، آنقدر اعتمادبنفس خود را از دست دادهاند که با داشتن عکسی در دست از لبخند یک سلبریتی، به سراغ پزشکان زیبایی میروند و به شکل حقارتآمیزی عکس را نشان میدهند و میگویند «اینطوری، ببینید، اینطوری، خندهم اینطوری باشه!»
پرسش آن است که سلبریتیها پس از اندامها به سراغ کجای ما خواهند رفت؟! به هر حال آنها زندگیِ پرهزینهای دارند؛ و پرسش دیگر آنکهای دوستان! اگر خودتان را به پزشکان سپردید و آخرین طرح خنده را خریدید، ولی هیچ وقت در زندگی خوشحال نشدید تا بخندید آیا میتوانید آنرا پس بدهید؟! حتما بپرسید.
انتهای پیام/