به گزارش گروه فرهنگی یکتاپرس، بابک امینی: سلام مادر، درست یک سال پیش در چنین روزی برای همیشه از پیش ما رفتی ولی ما هنوز باورمان نشده است. گاهی که به خانه میرویم هنوز انتظار داریم مثل همیشه خودت در را باز کنی و با شوقی وصفناشدنی نوههایت را در آغوش بکشی و شادی همه خانه را فرابگیرد.
به گزارش بولتن نیوز، یادش بخیر وقتی بچههایت در خانه جمع میشدند مثلاینکه دنیا را به تو دادهاند، سر از پا نمیشناختی و هر کاری از دستت برمیآمد انجام میدادی تا گرمای آن جمع کوچک و ساده بیشتر و شیرینتر شود. حالا رفتهای و دیگر هیچ معجزهای نمیتواند آنهمه صفا و صمیمت و مهر و وفا را برای ما به ارمغان بیاورد.
مادر، بعد از رفتنت بچههایت تا عمق جان خود معنی تنهایی و غم را فهمیدند و دانستند که جای خالی مادر را هیچچیز پر نمیکند. حالا پدر بیش از همه ما رنج تنهایی را میکشد و غمی بر غمهایمان افزوده میشود.
مادرم میدانم با دل بزرگ و مهربانی که داشتی همه ما را حلال کردهای ولی بگذار از تو عذرخواهی کنم که قدرت را ندانستم، باید همانطور که انتظار داشتی و چشمبهراه بودی هر هفته به دیدنت میآمدم تا مرا ببوسی و مهرت معجزه کند و همه گرفتاریها از یادم برود. من چه میدانستم همه دنیا ارزش یک روز مهر تو را نداشت، چه میدانستم یار صاف و بیریا در خانه است و من نباید گرد جهان بگردم تا خوشبختی را در آغوش بکشم.
مادر کاش بودی و من میتوانستم از دردهایم برایت بگویم، از روزگار غریب و خشک وبی عاطفه برایت بگویم که کمر خیلیها را خم کرده است. راستش را بخواهی من کمتر به پابوست میآمدم تا کمتر گرد غم را بر چهرهام ببینی، گفتنیهای بسیار داشتم ولی دلم نمیآمد قلب مهربانت را بفشرم و از بدی روزگار و رنجهای فرزندت سخن بگویم.
حالا روز سالروز درگذشت را برای گزارش دادن انتخاب کردهام، خیلی وقت بود که میخواستم از ناملایمات کار و زندگی بنویسم ولی دیدم هیچ مخاطبی بهتر از مادرم ندارم و خوانندگان خوب سایت درد دل فرزندی با مادرش را بهتر و صادقانهتر خواهند خواند ...
آری در این غوغای زمانه همه کارها مشکل شدهاند، این روزها حفظ عزت و استقلال که کیمیای زمانه است مشقتی طاقتفرسا میطلبد. مادرم 20 سال است که فرزندت به کار رسانه رو آورده است ولی برای رسیدن به چرب و شیرین دنیا ناروا ننوشته است و خود را خرج مقام و منزلت دیگران نکرده است. اتفاقاً راههای رسیدن به مکنت و ثروت آسان است، آسان از آن بابت که برای حرام خوران روزگار حق را ناحق جلوه دهی و پولش را بگیری و ویلا و ماشین و امکانات برای خود و خانوادهات فراهم کنی. مادرم تو نمیدانستی که فرزندت میتوانست ولی اجارهنشین ماند، هرسال خانهبهدوشی را تحمل کرد ولی به خبر فروشی رو نیاورد. بولتن نیوز 20 نفر همکار دارد و حقوقشان را از راه حلال آگهی گرفتن تأمین میکند و برای همین هم تیغ انتقادش هیچگاه کند نمیشود. شکایتها و دادگاههای فراوان داشتهایم سختیهای جلب و دوندگی در راه روهای دادگستری را به جان خریدهایم ولی از نوشتن برای مردم، از فریاد دردها و نابسامانیها و ناکارآمدیها و منفعتپرستیها بازنماندهایم و مسروریم که همیشه سربلند بیرون آمدهایم. ما با سایتهای دیگر رقابت میکنیم، حرفهای هستیم درحالیکه دفتر کار نداریم و همکارانمان مطالب خود را از خانههایشان تهیه میکنند.
مادرم کاش بودی و میتوانستی کارمان را ببینی و افتخار کنی که فرزندت با کمترین امکانات و در محاصره مشکلات آبرومندانه کار میکند و چه گرهها که با نوشتنمان بازشدهاند و چه خطرها که با افشاگریمان از سر مردم گذشته است. مادرم تا زمانی که بودی با پشتگرمی بودنت کار میکردم و حالا که رفتهای به یادت تلاش میکنم و لحظهای از کار و کوشش بازنخواهم ماند. لابد بازهم ما را میبینی و بازهم نگران هستی ولی میدانم که از تقلای فرزندت خوشحال میشوی، راستی مادر خبری برایت دارم که نوهات، همانکه بهاندازه دنیا دوستش داشتی یار و همکار پدر شده است و با هوش و پشتکاری که دارد لبخند رضایت را بر چهره پدربزرگش مینشاند. لابد درست مثل زمانی که از راه رفتن و قد کشیدن فرزندت خوشحال میشدی حالا هم از ریشه دواندن کار دردانهات خوشحال میشوی و این بزرگترین هدیه من است که روحت شاد شود و در آرامش ابدی با خوبان و مهربانان محشور گردد.