ما پیش از این درخت بودیم | یکتاپرس
گفتگوی اختصای یکتاپرس/
فاطمه قربان پور: هنر نمودی از حقیقت است که بر امر محسوس تکیه دارد و از ژرف ترین دلبستگی انسان و حقیقت روان او حرف می‌زند.
کد خبر: ۷۷۹۸۵
۰۸:۰۰ - ۰۶ فروردين ۱۴۰۱

ما پیش از این درخت بودیم
گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ فاطمه قربان پور میهمان گفتگوی امروز ما است.وی با نام هنری باران فعالیت می کند. 42 سال دارد و متولد رامسر است. چاپ مجموعه شعر " ما پیش از این ها درخت بودیم" بهانه ای شد که با ایشان گفتگویی داشته باشیم:

_چه شد که سر از دنیای شعر درآوردید؟: اشعار روایی مادر بزرگم در دوران طفولیت نقش پررنگی در شکوفایی ذوق هنری ام در شعر داشت او اهل شعر و داستان بود گاه از خودش و بعد ها که بزرگتر شدم فهمیدم که او از داستان های شاهنامه حکایت های سعدی و از داستان های عاشقانه ی نظامی گنجوی هم برای سرگرم کردن ما نوه ها بهره می برد. شعر خوانی را از کودکی با اشعار کودکانه در کتاب های درسی آغاز و در سال های دبیرستان اولین اشعارم را در قالب های پراکنده کلاسیک سرودم.

_کار های ادبی و هنری چه تاثیری در سلامت روان جامعه می‌تواند داشته باشد؟: هنر و روح آدمی یک رابطه ی دوسویه دارند هرچه قدر ذوق هنری و خلاقیت در انسان به مرتبه اعلا برسد، بی تردید روح و روان بشر هم به مرتبه ی کمال و ارامش، هم سو می شود. هنر و خلاقیت در وجود هر انسانی نهادینه است و هر کسی با توجه به شرایط و موقعیت وعلاقه اش آن را شکوفا می‌کند. هنر راه نجات روان آدمی است آن گاه که غمگینیم و یا از فرط شوق در شعف، هنر با جلوه های متفاوت(نقاشی، موسیقی، شعر داستان،آواز و... ) خودنمایی می کند. یکی از رویکرد های هنر دوری جستن ازانزوا و تنهایی ست، برونریزی احساسات درونی به شیوه ای منحصر به فرد نگاه ویژه ی آدمی به یک سوژه یا پدیده ی خاص نشان از برداشت متفاوت و خلاقیت هنری دارد. که همین اعتماد به نفس شخص را بالا می برد، هنر در روابط اجتماعی نقش بسزایی را ایفا می کند. به جهت ارتباط با هنر مندان و ارائه ی هنر خود، تبادل فرهنگی و هنری انگیزه های درونی و قوت قلب هر شخص را تقویت می کند. تخلیه احساسات شناخت توانایی ها امیدواری در تاثیرگذار بودن، حتی حس جاودانگی را در بشر بر می انگیزد.

_از کتابتان برایمان بگویید؟: مجموعه اشعار سپیدم با همکاری انتشارات ایهام به چاپ رسید. در این کتاب سعی کردم نگاه متفاوت تری به طبیعت داشته باشم. از آنجا که زندگی اجتماعی امروزمان تحت تاثیر سرعت تکنولوژی های گسترده، دستخوش تغییرات نا بهنجاری شده و آسیب های اجتماعی به طور مستقیم بر سلامت و طبیعت بشر تاثیر گذاشته بر آن شدم فریاد زمانه خود باشم. من معتقدم هر کسی در این دنیا رسالتی دارد، رسالت من حفظ خود و محیط اطرافم خواهد بود. گاه با رساندن آگاهی، گاه به زبان اعتراض که از جانب من تنها با قلم امکانپذیر خواهد بود. در این مجموعه سعی کردم با بهره گیری از طبیعت بوم زیسته خودم نگاه رئالیستی به مسائل اجتماعی داشته باشم. به روایتی خواستم زبان زمانه ی خود باشم. با این که یکسالی از چاپ کتابم گذشته و حتا فرصت رونمایی و معرفی آن به جهت مشکلات کرونا وجود نداشت،اما باز خوردهای خوبی از جانب اساتید و منتقدان ادبی دریافت داشتم.

_ دیدگاه شما نسبت به هنر و خلاقیت چیست؟: هر هنری زاییده ی خلاقیت شخصی است. حال در هر شاخه ای باشد. هگل یکی از فلاسفه ی مشهور آلمان تعبیر جالب «فلسفه ی هنرهای زیبا» را ارائه دادند. او مسأله ی « ذوق» را به عنوان یک امر مهم در تولید اثر هنری دانست . هنر نمودی از حقیقت است که بر امر محسوس تکیه دارد و از ژرف ترین دلبستگی انسان و حقیقت روان او حرف می‌زند. غایت هنر در آن است که هرگونه احساس خفته، تمایلات و شور و شوق را بیان می کند. هنر می‌تواند آنچه را عاطفه انسان در درونی ترین و نهفته ترین زوایای روح دارد را تجربه کند و بپروراند و از همه مهم تر هنر تجلی اندیشه تاریخ زمانه است برای همین همواره تازه و نو و منحصر به فرد بوده و پا به پای مسائل جامعه پیش می‌رود.زیبایی هنر در خلاقیت، نو گرایی،قابل تغییر بودن و بر اساس اندیشه و تجربه ی شخصی است.از این رو هنر و خلاقیت در ارتباط تنگاتنگی با هم قرار دارند. و بهتر است بگوییم هنر همان خلاقیت است.

_چه اشخاصی بهترین تاثیر را در شروع و دوام کار شما داشتند؟: شروع کارم در دوران دبیرستان با تشویق دبیر ادبیات و فلسفه بود و با علاقه وتلاش خودم ادامه پیدا کرد. خواندن شعر و داستان از کتاب تا مجله های ادبی جزو برنامه های مورد علاقه روزانه ام بود تا جایی که مشغله های زندگی فاصله خواندن و نوشتن را بیشتر کرد از تایم روزانه به تفریحات و اوقات فراغت انجامید بعد از دهه هشتاد به طور جدی به نوشتن پرداختم که حاصل آن چند رمان و داستان و اشعار زیادی در قالب سپید و نیمایی بود در سال های اخیر تصمیم گرفتم با ویرایشی دوباره برای چاپ آنها اقدام کنم.

_چند کتاب خوب نام ببر؟: هر کتابی که ذهن خواننده را قلقلک دهد برای تفکر و تامل، خوب است. سفر کتابی پر بار و گشوده است که در هر قدمش آموزه ای هنری نهفته. هشت کتاب سهراب سپهری، زوربای یونانی از کازانتزاکیس/مسخ کافکا/ انسان در جستجوی معنا از دکتر فرانکل/نیروی طبیعت از جین هارپر. از جمله کتاب هایی بودند که دوست داشتم.

اگر دارای یک قدرت فوق العاده بودیدچه چیزی را برای مردم تغییر میدادین؟: همیشه برای مردم دنیا صلح را آرزو میکنم، امروز با وجود دنیای مجازی فاصله ها بسیار کم شده و هر پدیده ای بازتاب جهانی خواهد داشت. گذشته از آن ما ذره ای تاثیر گذار در کائنات هستیم. هر هنرمندی می‌خواهد شاهکاری را ارائه دهد که در روند زندگی بهتر مردم تاثیرگذار باشد ولی به محض پیدایش، او عمیق تر در خود فرو می‌رود و همچنان به دنبال تلاش بیشتر برای بیان می‌گردد.این پایان ناپذیری خاصیت هنر است. قدرت فوق‌العاده داشتن یک نیروی جادویی نیست بلکه در هر هنری نهفته است و خوشا به حال کسی که بتواند به آن روح تعالی دست یابد کاش قلمم آنقدر قدرت داشت تا مردم بیشتری را به فلسفه ورزی دعوت می‌کردم. متاسفانه امروز تقلید و تکرار نقش بیشتری در زندگی جوان های ما ایفا می کند و اندیشه ورزی بسیار کمرنگ شده. ما تنها با اندیشه است که به آگاهی و ایمان می‌رسیم و حس خلاقیت در وجودمان جوانه می‌زند، اما تقلید جز درجا زدن نیست. دنیای مجازی، فوج داده های پراکنده نه تنها انسان را عمیق نمیکند بلکه عجول، وابسته، کم طاقت و گذرا نگاه کردن به پدیده های پیرامون عادت می‌دهد. کاش با قلمم بتوانم جهانیان را به صلح، آزادی و وحدت همگانی دعوت کنم.

_ با دنیا آشتی هستید؟: بله، موهبتی است الهی که باید پاس داشت و از پس رسالتی که به ما داده شد خوب بر آمد. دنیا دانشگاهی ست با قوانین طبیعی خودش که ناخواسته دعوت شدیم و از بدو تولد با سختی و همواری هایش دست و پنجه نرم می‌کنیم. باید باهوش بود مهارت داشت از هر اتفاق و فصل و هر پدیده ای درس گرفت، تجربه کسب کرد و آموخت ما به مدت کوتاهی مهمان این مهمانخانه (به تعبیر نیما یوشیج، مهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک ) دعوت شدیم باید حرمت خانه و همخانه را نگه داریم.

_ از بهار برایمان بگویید؟: بهار را دوست دارم، نوید زندگی و شکوفایی ست هر شاخه ای به میل طبیعت رشد کرده وبالنده می‌شود. هرچه از بهار بگویم تکراری ست، شاید شعرم گویا تر باشد: بهار، نوزاد زیبایی/که زاده می شود/از دامن سرد زمین/می بینیم شوق ابرها را/که دست می کوبند و نقل می پاشند/ رقص باد که بی بهانه، به هر سو، سرک می کشد/عشق را/که از اندام خشکیده ی شاخه ها ترَک تَرَک پوست می ترکاند/ فوران نمناک بوسه های مه/ این قابله ی لغزان/که لابه لای شاخه ها،/شکوفه های شوق را به تماشا نشسته ست/از کوه ها چه بگویم!/چادرِ سفید از چهره بر می گیرند و به آفتاب سلام می دهند/و ما سوز ناله های این پوسته ی برآمده را می شنویم و شادمانه به رویش می خندیم/و می بینیم فانوس چشم های ما/هر روز فتیله اش را پایین می کشد.

_پیام و حرف آخر؟: آرزو میکنم در بهار امسال بیشتر از همیشه با طبیعت در صلح و آشتی باشیم. سایه ی سرد ويروس کرونا، جنگ، نا امنی، فقر و نادانی از روی سر اهالی زمین دور و دورتر شود و جهان یکپارچه در وحدت و یگانگی و آرامش به سر برند.سپاسگزارم از توجه شما استاد گرامی که بنده رو در این مصاحبه قابل‌ دونستید. همواره برقرار باشید وسبز

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: