این غم انگیزی بسیار/ با ناشران | یکتاپرس
یادداشت: محمد صابری/ اختصاصی یکتا
ناشران با همه ی نامهربانی های روزگار به رسالت تاریخی شان وفادار بمانند و با ادبیات مهربان باشندکه این طفل سر راهی تحقیر شده، تاریخ سازست و زندگی ساز.
کد خبر: ۸۱۶۵۱
۰۸:۰۰ - ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۱

با ناشران

این غم انگیزی بسیار/ با ناشران

نوشته: محمد صابری

شاید حق دارند که به حوزه ی نشر به چشم یک بنگاه اقتصادی صرف نگاه کنند، کتاب های زرد چاپ کنند، کتاب های پر فروش را با پس و پیش کردن فعل و فاعل و رنگ و روغن معادل های پر طمطراق به نام مترجمی جدید روانه ی بازار کنند، از پذیرش هر اثر ایرانی اعم از شعر و داستان به دلیل نداشتن مخاطب سر باز زنند و هزار و یک فعالیت مجاز و غیر مجاز برای ماندن در بازار و .... اما آیا براستی  این قبيل رفتارهای منفعت طلبانه در شان و  رسالت ناشرانی که در حوزه ی ادب و هنر فعالیت می کنند، هست؟

اجازه بدهید پیش از آن که به واکاوی چند و چون این غم انگیزی بسیار بپردازم نگاهی گذرا به صنعت نشر در مهد تمدن و ادبیات جهان یعنی پاریس بیندازم. در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم که درخشان ترین دوره ادبی را برای فرانسه ی زخم خورده از دو جنگ جهانی رقم زد، سه موسسه انتشاراتی گالیمار، سوی و مینویی و چند ناشر کوچک فعالیت داشتند و تنها معیار پذیرش اثر و ترجمه اتاق فکری فرهیخته و پذیرفته  شده از سوی جامعه ی ادبی آن روز  بود و بس، نه نگاه اقتصاد بر ادبیات حاکم بود و نه رانت های دولتی و نه هیچ چیز دیگر اما با گذر زمان و حرکت جنون آسای همه چیز در خدمت منفعت و بهره وری، ادبیات نیز ازین نگاه سرمایه داری صرف جان سالم به در نبرد. نشر به فراز و نشیب های دنیای تجارت وابسته گردید. بازخریدها، ادغام ها و سلب اختیار از صاحبان اصلی به نفع سهامدارانی که بدنبال سود دهی حداکثری و بازدهی کوتاه مدتی بودند دنیای معصومانه ی ادبیات را درنوردید. مستقل ها برای ماندن در کارزار چاره ای جز چاپ  چند کتاب ارزش مند و بعد تن دادن به قواعد بازی جدید نداشتند.

ناشرانی که خود را در خدمت ادبیات فاخر و ناهمخوان قرار داده بودند رو به کاستی گذاردند و همه چیز در اختیار بهره وران قرار گرفت. بد و خوب این پدیده ی نامبارک،کار را به جایی رساند که مارسل پروست اولین مجلد از بلندترین و بی نظیرترین رمان همه ی ادوار تاریخ به طرف خانه ی سوان را با هزینه ی شخصی به چاپ رساند و...!

ما از تاریخ جدا نیستیم و تاریخ نیز از ما، تاریخ جز تکرار و باز تکرار تراژدی ها و غم های انسانی کار زیادی برای انسان نکرده است، با این همه هیچ گاه درس عبرت خوبی نبوده و نیست، نه برای سیاست پیشگان و نه مال اندوزان و نه حتی آدم های کوچه و خیابان.

ناشران بدرستی می گویند که  بیش از هفتاد درصد مردم کتاب نمی خرند، کمتر از بیست درصد آنان تنها بیش از ده کتاب نمی خرند و آن ده درصد که من در همین  عدد هم تردیدهای جدی دارم، با کاستن از سفره ی خانواده شان به خرید کتاب می پردازند.

فضای مجازی هم مزید بر علتی نامیمون گشته که پرداختن به آن بحث مفصلی جدای ازین دارد،  آن سوتر مردم به تند خوانی و تند رفتن و کند فکر کردن عادت کرده اند ،با همه ی این ها کم محلی مسئولان به ادبیات را نیز  اضافه کنیم تا ببینیم چه آش شله قلمکاری را به هم می زنیم اما... اما از همه این ها که بگذریم و حق را به جانب همه ی اهالی نشر بدهیم انگار  و شاید بدلیل فقدان حافظه ی تاریخی در یاد کسی نمانده که در این آشفته بازار ناشرانی بودند که تا همین دیروز با چاپ چند کتابِ در معرض توقیف، چگونه یک شبه راه صد ساله را طی کردند، هم چنین اینکه بهای پشت جلد کتاب  بعضن سود صد تا دویست درصدی ناشر را تضمین کرده است، اینکه از مولف های کتاب اولی چند برابر هزینه های چاپ را دریافت کرده اند و می کنند و باز بعضی شان از محل ما به تفاوت کاغذ دولتی و آزاد چه سود سرشاری را به جیب زده اند و هزاران هزار راهکار سود آوری دیگر و از همه عجیب تر فریاد وا اسفای شان از بی رونقی بازار.

از گلایه های تکراری شان هم صرف نظر می کنم که مدام از تحریم و گرانی و فقر و تبعیض می نالند و دست آخر می مانیم در تاریکی بهت انگیزی که نه رو به سمت و سویی از چراغی خرد راه می برد و نه تن به ماندن می دهد.

انگار  در یاد کسی اعم از ناشر و مخاطب و مولف نمانده که ماندگارترین شاهکارهای ادبی تاریخ در بحبوحه ی جنگ های جهانی اول و دوم نوشته شده است، بیگانه زیر بمب افکن های نازی ها و در یک چاپخانه ی زیر زمینی متولد شد، سارتر از پاریس شبانه گریخت، جویس خود را به کوه های آلپ تبعید کرد و این سوتر برشت خود را در وطن آواره ساخت.

یادمان باشد ادبیات یعنی خود خود رنج و ماندگارترین هایش در دل این همه آوار پا به عرصه ی دنیا گذارد، با این که هیچ گاه داعیه ی فرمان روایی نداشت با این همه کنار دو میلیارد پابرهنه ماند و از رنج ها کاست. مردم آن روزگار زیر غرش مهیب جنگ افزارها از کتاب دست برنداشتند و ادبیات نیز دست از تکاپو.

ناشران با همه ی پیچ و خم ها و نامهربانی های روزگار باید که به رسالت تاریخی شان وفادار بمانند و با ادبیات مهربان باشند و بدانند که این طفل سر راهی تحقیر شده تاریخ سازست و زندگی ساز. ادبیات می ماند و مابقی چیزها ونام ها و بر سر سفره نشسته گان خواهند رفت بی تردید.

با ادبیات مهربان باشیم.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۶ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۶
هر چند که این عدم‌توجه فقط مختص ادبیات نیست و چه بسیار کتاب‌ها با موضوعات گوناگون در تیررس چنین بی‌تدبیری قرار گرفته‌اند. اما بی‌شک گفته‌ها مصداق بارز بی‌مهری به ادبیات است و که این روزها بازار شعر و داستان، برای ناشران داغ است و پر منفعت.
ارام
United States of America
۲۰:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۶
خسته نباشيداستاد
ارام
United States of America
۲۰:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۶
خسته نباشيداستاد