عرصه هنر و ادبیات به دست نااهلان و نامحرمان سپرده نشود | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛
کامران شرفشاهی: تنها به جنبه سوگ این واقعه نپردازیم چراکه در گذشته سعی کردند ادبیات عاشورایی را از جنبه های حماسی که نیاز جامعه ما است خارج کنند.
کد خبر: ۵۲۹۰۸
۱۱:۵۵ - ۲۱ شهريور ۱۴۰۰

عرصه هنر و ادبیات

گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ میهمان امروز ما در یکتا پرس؛ کامران شرفشاهی چهره نام آشنا و صمیمی فرهنگ و ادب معاصربود. چقدر خاطره و چقدر یاد از گذشته های دور و نزدیک،در صحبت ها ورق خورد و چقدر آرزو که برای روزهای بعد از کرونا و دیدار دسته جمعی دوستان در لب ها نقش بست.

در اینجا گفتگوی یکتاپرس با این شاعر و نویسنده پرتلاش و محبوب را به اتفاق می خوانیم:

ابتدای صحبت را به این شکل شروع می کنم : کامران شرفشاهی از زبان خودش؟

متولد سال 1340 در تهران هستم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد در همین شهر در رشته علوم ارتباطات پی گرفتم و از دهه 60 به طور جدی وارد ادبیات شدم و همکاری خودم را با مطبوعات آغاز کردم و در طول چند دهه اخیر با بسیاری از مطبوعات و خبرگزاری ها و دیگر رسانه ها همکاری داشتم و سعی کردم سمت های گوناگونی که تاکنون داشته ام، خدمتگزار باشم.
همچنین در سازمان های فرهنگی و هنری نیز عهده دار سمت هایی بودم که از مهم ترین آن ها می توانم به فرهنگسرای بهمن و فرهنگسرای بهاران اشاره بکنم که دوران بسیار خوب و ارزشمندی را در آنجا سپری کردم و در این دوران بود که توانستم ارتباط بسیار خوبی با دوستان اهل قلم داشته باشم و قریب به چهل و چند عنوان کتاب از من در زمینه شعر، داستان، نمایشنامه، پژوهش چاپ و منتشر شد. علاوه بر آن مقالات فراوانی هم در مطبوعات به چاپ رسانده ام.

با توجه به این که شما در حوزه ادبیات کودک نیز آثار ارزشمندی دارید، بنظر شما چه تفاوتی بین دنیای ادبیات کودک و ادبیات بزرگسالان وجود دارد؟

ما در طی چند دهه اخیر شاهد جهش چشمگیر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان بودیم و بسیاری از شاعران و نویسندگان ما کوشیدند تا با آثارشان پلی باشند برای ورود به دنیای زیبا و رازآمیز کودکان و نوجوانان. البته اهمیت این مسئله هم آشکار است. چراکه کودکان و نوجوانان نسل آینده این سرزمین هستند از همین رو نکته بسیار حساس و پراهمیتی است که این عزیزان را از سنین پایین با ادبیات آشنا بکنیم و همچنین با مفاهیم و نکاتی که می تواند راه این عزیزان را برای ورود به آینده روشن تر، هموار بکند.
دنیای کودکان و نوجوانان دنیای زلال، صمیمی و بی تکلفی است و لازمه کار کردن در این دنیا این است که شاعر و یا نویسنده از یک زبان بسیار روان و ساده تر و همه فهم تر استفاده بکنند. به قول مولانا:

چونکه با کودک سروکارت فتاد 
پس زبان کودکی باید گشاد

این سخن مولانا هم دال برفرم و هم دال بر محتوا است. به این منظور که شاعر یا نویسنده باید به لحاظ زبانی بسیار ساده تر و به گونه ای سخن بگوید که فهم آن برای کودکان و نوجوانان راحت باشد و به لحاظ محتوایی نیز می بایست به دنبال موضوعاتی رفت که در ظرف ذهنی آن ها به خوبی جا بیافتد و دارای جذابیت باشد.

همین مسائل موجب شد که بخشی از آثار من به ادبیات کودک اختصاص یابد کمااینکه در مطبوعات نیز در دوره ای با نشریات کودک و نوجوان همکاری داشتم و برایم انگیزه ای شد تا در بخشی از کارنامه ادبی خود داستان ها و شعرهایی به رشته تحریر در آید که مخاطبش کودکان و نوجوانان باشند که بخشی از آن ها در نشریات و بخش دیگر آن ها به صورت کتاب به چاپ رسید که مورد استقبال واقع شد.

به مناسبت ماه محرم، کمی از کتاب دختر آفتاب که در کارنامه ادبیات کودک خود دارید صحبت کنید.

کتاب دخترآفتاب شعری در قالب چهارپاره است که آن را به حضرت رقیه (س) تقدیم کرده ام. حضرت رقیه کودک سه ساله حضرت سیدالشهدا است که در واقعه عاشورا بسیار مورد ستم و بی مهری قرار گرفت و سرانجام این کودک در سرزمین شام(دمشق امروز) جان به جان آفرین تسلیم کرد و من سعادت این را داشتم که به زیارت مزار ایشان بروم.
بخشی از رسالت شاعر که به اراده قلبی او برمی گردد، معرفی جلوه های باشکوه و اصیل مکتب نورانی تشیع است. به اعتقاد من زندگی حضرت رقیه نمونه کاملی از به تصویر کشیدن ستمگری، قساوت و سنگدلی کسانی که  رو در روی امام حسین (ع) ایستاده اند و آن فاجعه بزرگ تاریخی را ایجاد کردند، است.
وقتی که ما به صحنه عاشورا نگاه می کنیم متوجه می شویم هر کدام از شخصیت های حاضر در این واقعه تلخ دارای پیام و جایگاهی هستند. من هنگام نگارش مجموعه داستانی که درباره واقعه کربلا بود و به صورت کتاب هم منتشر شد،بارها به گریه افتادم. زمانی که وارد حس آن دختربچه کوچک شدم و ستمی که بر این فرزند کوچک حضرت اباعبدالله روا شد نتوانستم جلوی اشک خودم را بگیرم.
برایم جالب بود زمانی که این کتاب منتشر شد برخی از دوستان اهل قلم، همین احساس من را پیدا کرده و با خواندن این کتاب گریسته بودند. بهرحال جامعه ما می بایست درک عمیق تری از واقعه عاشورا و ادبیات عاشورا پیدا کند چراکه پتانسیل بسیار عظیمی در این واقعه وجود دارد و ادبیات عاشورایی به تعریف منِ ادبیاتی، ستم ستیز، حرکت آفرین، روشنگر ،آگاهی بخش ،انسان ساز و بسیار عمیق است. اگر از زاویه حماسی به این واقعه نگاه شود و تنها به جنبه سوگ این واقعه نپردازیم چراکه در گذشته سعی کردند ادبیات عاشورایی را از جنبه های حماسی که نیاز جامعه ما است خارج کنند.
در دوره قاجاریه پادشاهان قاجار تلاش می کردند که ادبیات عاشورایی جنبه تخدیری داشته باشد. یعنی تصویری غیر واقعی از امام حسین (ع) و یارانشان ترسیم کردن که آن را بسیار خوار، ذلیل و ضعیف در میدان ظاهر شدند. در صورتی که وقتی به کتاب هایی که نزدیک به زمان واقعه نوشته شده رجوع و رجزهای آن روز در میدان را مرور می کنیم  متوجه می شویم که براساس همان بیان حضرت زینب چیزی جز زیبایی در آن وجود نداشت. این بزرگان در نهایت دلاوری و استقاومت دربرابر حفظ ایمان و باورهای خودشان مبارزه کردند. بسیاری از بزرگان و مستشرقین جهان که با واقعه عاشورا آشنایی پیدا کردند، این واقعه بزرگ را به عنوان حماسه ماندگار و بی بدیل ستایش کردند  و تلاش من در زمینه ادبیات عاشورایی نزدیک شدن به این عرصه است که نیاز انسان امروز ما محسوب می شود.
ما در جغرافیایی قرار گرفیتم که همیشه مورد تاخت و تاز بیگانگان و دسیسه و توطئه های دشمنان بوده است از همین رو لازمه زندگی ما این است که روحیه هوشیاری، بیداری و نگاه حماسی در جامعه جاری باشد.

عرصه هنر و ادبیات

با توجه به اینکه در زمینه طنز هم آثار ارزشمندی را به چاپ رسانده اید مایلیم درمورد قلمرو طنز هم صحبتی داشته باشید.
طنز عرصه بسیار خاص و شیرینی است. یکی از بزرگان می گوید که ما داروهای تلخ و بدبو را با افزودن شیرینی تحمل پذیر می کنیم. پس چرا این کار را با سخن نکنیم؟
درواقع طنز همین کار را انجام می دهد. گاهی اوقات ما به مضامینی برمی خوریم که این مضامین را نمی توان با زبان جدی بیان کرد زیرا ممکن است سوء تفاهم هایی ایجاد شود. در چنین زمان شاعر و یا نویسنده به طنز روی می آورد و سعی می کند که در قالب طنز مسائلی را عنوان بکند و من هم در زمینه، داستان کوتاه ، یادداشت و شعر طنز، آثاری را طی سال های گذشته عرضه کردم که تاکنون چهار کتاب طنز در قالب نثر چاپ و منتشر کرده ام. علاوه بر آن یک مجموعه شعر آماده به چاپ دارم که دربرگیرنده شعرایی است که دارای جنبه طنز آمیز است و به مقولات فرهنگی و اجتماعی جامعه ما می پردازد.
به اعتقاد من طنز یکی از لازمه هایی است که جامعه به وجود آن نیاز دارد و گاهی اوقات بیان طنز آمیز یک نکته می تواند تاثیرگذار تر باشد، کمااینکه ما شاهد چهره هایی هستیم که در قالب طنز مطالب فرهنگی، اجتماعی و یا حتی سیاسی را عرضه کردند و در این  زمینه موفق تر از دیگران عمل کردند. همچنین جامعه هم نیاز به انبساط خاطر و مطالبی دارد که در کنار بیان واقعیت ها و حقایق اجتماعی بتواند حلاوت خاصی داشته باشد و از بار فشارهای روحی و روانی جامعه بکاهد.

برخی از بزرگان و صاحب نظران شعر دهه 40 را حرکتی مثبت تا به امروز ارزیابی کرده اند. بنظر شما تفاوت شعر دهه 40 با دهه اخیر چیست و کدام دهه تاثیرگذاری بیشتری بر مردم زمانه خود داشته اند و علت آن چیست؟

من قائل به این نکته هستم که شعر یک جریان جاری است و نمی توان حرکت های پیشین را در شکل گیری شعر و ادبیات امروز نادیده گرفت. به قول اسحاق نیوتن "اگر ما می توانیم امروز، افق های دوردست تری را بنگریم به خاطر این است که بر شانه غول ها ایستاده ایم" و ادبیات و شعر امروز بی تاثیر و بدون پشتوانه از ادبیات و شعر گذشته غیرقابل تصور است.
مرحوم اخوان ثالث، خودش و شاعران هم نسلش را شاعرات نسل شکست می داند چراکه آنها شاعرانی بودن که بشدت از کودتای 28 مرداد سرخورده شده بودند و همچنین محدودیت هایی که در یک دوره برایشان ایجاد شد سبب این شد که به قول هوشنگ ابتهاج به جای مستقیم گویی ناگزیر به بیان خلاقانه ای روی آورده اند.
از سوی دیگر یک نکته مهمی وجود دارد و این است که ظهور شاعران و نویسندگان بزرگ یک اتفاق ساده و پیش پا افتاده نیست و توقع بسیار بی جایی است که ما انتظار داشته باشیم که در هر دوره شاعران و نویسندگان بزرگی ظهور کنند و یا اینکه در یک قرن چنین اتفاقی بیفتد.
زمانی که به ادبیات جهان نگاه می کنیم می بینیم که در طول سده های متمادی حتی یک شخصیت بزرگ و برجسته ادبی ظهور نکرده است و وقتی که به تاریخ ادبیات کشور خودمان مراجعه می کنیم می بینیم علیرغم اینکه تذکره ها از نام شاعران پر شده است اما تنها تعدادی از آن ها توانسته اند به درجه ماندگاری برسند. چنانکه اگر از مردم پرسیده شود چند شاعر به زبان فارسی را می شناسند شاید شمارش آن ها به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
بنابراین نمی توان توقع غیرمعقولی از جریان ادبیات معاصر داشت و قطعا شاعران کار خود را انجام می دهند و می بایست عوامل متعددی دست به دست هم دهند تا از یک چهره بزرگ ادبی پرده برداری شود. به این معنی که می بایست یک سلسله عوامل به صورت علت و معلول به مرحله علت تامه برسد تا پدیده ظهور یک نابغه ادبی در جامعه ما شکل بگیرد.
درباره جریان شعر دهه 90 هم فکر می کنم که فارغ از این قاعده نیست هرچند که ما در دهه های پس از 40 شاهد حرکت هایی در عرصه ادبیات کشورمان بوده ایم و شاعرانی در این چند دهه ظهور کرده اند و تلاش هایی در عرصه فرم صورت گرفت که به دنبال آن برخی از قالب های کهن شعر فارسی دوباره احیا و مضامین تازه ای وارد ادبیاتمان شد و تلاش های بسیاری هم صورت گرفت که شاید برای داوری در خصوص کارهایی که در این دوره ها انجام شده زود باشد و نتوان به طور برجسته شاعران متمایز و طراز اولی را به صورت قطعی نام برد اما شعرهای زیبا و آثار قابل تاملی هم در این دوره سروده شده است چه بسا که این آثار سنگ بنای اولیه و مقدمه ای باشد بر ظهور آثار استخوان دار تر و شاهکارهای ادبی که در آینده شاهدش خواهیم بود.

دنیای نقد را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟

به اعتقاد من نقد لازمه ادبیات و زمینه ساز پیشرفت ادبیات است و با گذشت زمان اهمیت این نکته بیشتر آشکار می شود. علمای علم ارتباطات در گذشته پیش بینی کرده بودند که با ظهور فناوری های جدید و توسعه وسایل ارتباط جمعی عرصه فرهنگ دچار ابتذال می شود و بسیاری از کارها به راحتی منتشر می شوند و این کثرت آثار هم جارا برای دیده شدن آثار خوب تنگ می کند و هم اینکه بسیاری از کارهای هرز بر نوآمدگان این عرصه تاثیر می گذارد و موجب نزول سطح بینش و برداشت جامعه می شود. از همین رو ما امروزه شاهد این هستیم که هرکسی می تواند اثر خودش را به صورت کتاب عرضه کند درصورتی که در گذشته چنین چیزی نبود و یک کتاب قبل اینکه به چاپ برسد توسط چند کارشناس خبره ادبی بررسی می شد و در صورت دارا بودن ارزش ادبی به چاپ می رسید.
البته این مسئله در عرصه سایر رسانه ها نیز صدق می کند و ما در گستره فضای مجازی شاهد انتشار بسیاری از آثاری هستیم که نه تنها دارای ارزش ادبی نیست بلکه به جهات فراوانی دارای نقض و ضعف است. لذا لازم است که به مقوله نقد اهمیت بیشتری داده شود و در جامعه ما به صراحت می توان گفت که مسئله تربیت یک منتقد خوب متوجه دانشگاه های زبان و ادبیات فارسی است و جای دریغ دارد که در این زمینه کوتاهی های فراوانی صورت گرفته است.
نقد ادبی برگرفته از یک واژه لاتین به معنی برشمردن معایب و محاسن سخن است. یعنی اگر منتقدی تنها به بیان محاسن یک شعر و یا نوشته ای بپردازد سخن او تنها نقد ادبی محسوب می شود اما شوربختانه در جامعه ما نقد ادبی به معنای انتقاد عامیانه برداشت شده است و گاه نقدهایی که منتشر می شوند آلوده به حب و بغض هم بوده است و چه بسا تسویه حساب هایی که با اسم نقد ادبی صورت گرفت.
شخصی در روسیه وجود دارد به نام گریگوریچ. که این شخص علاوه بر نوشتن شعر و داستان در زمینه مطبوعات این کشور هم فعال بوده است اما دلیل ماندگاری گریگوریچ به دلیل نقدهای اساسی، هوشمندانه و ارزشمندی هست که در زمان خودش به رشته تحریر درآورده است.
به عنوان مثال در دورانی که چخوف دانشجوی پزشکی بود و برای امرار معاش ناچار به نوشتن داستان های مبتذل دست زد، گریگوریچ نقدی را برای آثار چخوف می نویسد که در نهایت باعث دگرگون شدن چخوف شد و پس از آن مسیر دیگری را در پیش گرفت.
همچنین این شخص بر فئودورداستایوفسکی نیز تاثیر داشته و با خواندن اولین اثر داستایوفسکی به او نوید داد که اگر کارش را جدی بگیرد در آینده یک نویسنده بسیار بزرگ و ماندگاری خواهد شد. در نتیجه حضور در ساحت نقد نیازمند مقدماتی است و علاوه بر دانش و احاطه ادبی کسی که نقد می نویسد می بایست شخص سلیم النفسی باشد و از تندگویی بپرهیزد.
آندره موروا ادیب فرانسوی می گوید برای نقد دیگران باید از چاقوهای ظریف جراحی استفاده کرد و نقدهای ساطوری راه به جایی نمی برد. این مسئله را ما در جامعه خودمان دیده ایم. در جلسه ی نقدی شاعران جوان به شکل بی رحمانه ای به نوآمدگان می تاختند و در یکی از این جلسات استاد محمدعلی معلم دامغانی خطاب به شاعران جوان گفت اگر این نوآمدگان از تیغ زهرآگین شما جان سالم به در ببرند شاید در آینده امیدی به آنها باشد اما آنطوری که شما به آن ها می تازید بعید است که پایشان به آینده باز شود.ظرافت ها، حساسیت ها و ملاحظات خاصی نیاز است و من امیدوارم که دانشگاه ها این مسئله را جدی بگیرند و می توانم بگویم که خوشبختانه در زمینه ادبیات منتقدان خوبی هم مانند استاد دستغیب حضور داشتند و می توان کارنامه منتقدان خوب، منصف و فرهیخته را به عنوان الگویی قرار داد و در این زمینه ما شاهد نقدهای ادبی خوب، جریان سازو حرکت آفرینی باشیم.

باتوجه به آماری که در دست داریم زمانی فروش کتاب های شعر بیشتر از رمان بود اما اکنون فروش کتاب های رمان سبقت زیادی از فروش کتاب های شعر گرفته است. بنظر شما این مشکل از کجا ایجاد شده و چطور شد که شعر از رمان عقب افتاد؟

نگاه من به این ماجرا این است که شعرعالم اجمال و رمان عالم تفصیل است. ظهور پدیده فضای مجازی و شبکه هایی مانند اینستاگرام، واتس اپ، تلگرام و... موجب شد تا شعرها که در قالب کوتاه تری عرضه می شود، از طریق این شبکه ها انتشار پیدا کند و در دسترش جامعه قرار بگیرد اما چنین امکانی برای رمان ها به این شکل گسترده وجود نداشت؛ بنابراین من معتقدم که آمار فروش برخی از رمان ها نسبت به مجموعه های شعر نوعی مغالطه آماری است و در اصل مخاطبان شعر بسیار بیشتر از گذشته شده است. اما شکل ماجرا تغییر کرد و فضای مجازی فرصت بیشتری را در اختیار شعر قرار داد و از سوی دیگر نکته ای را نباید نادیده گرفت که چاپ مجموعه شعرهای ضعیف چنانکه قابل پیش بینی هم بود موجب دلزدگی شمار زیادی از مخاطبان شد به همین دلیل از این عرصه روی گرداندند کمااینکه اکنون وقتی مجموعه شاعران برجسته چاپ می شود آثارشان با استقبال زیادی رو به رو می شود در نهایت ومن معتقد هستم که شعر بیش از هر زمان دیگری نه فقط در عرصه کتاب بلکه در عرصه سایر رسانه ها مانند فضاهای مجازی، در زندگی مردم وجود دارد.

متاسفانه شعرها و ادبیات ما آنچنان که باید به زبان های دیگر ترجمه نمی شود و همیشه ادبیات کشورهای دیگر به زبان ما ترجمه شده است. بنظر شما این آسیب را چگونه می شود از بین برد؟

متاسفانه یکی از معضلات ادبیات ما جریان یک سویه ترجمه است و قطعا این مشکل به مدیریت فرهنگی ناکارآمد کشورمان برمی گردد و علی رغم اینکه ما نهادها، ارگان ها و دستگاه های متعددی داریم که هر یک خود را مدعی و متولی ادبیات می دانند، اما دچار کم کاری هستند و به عقیده با رایزنی های فرهنگی ایران می توانستیم با دانشگاه ها و مراکز فرهنگی کشورهای دیگر ارتباط برقرار کنیم و در این صورت زمینه ترجمه آثار شاعران و نویسندگان معاصر ایران در سایر کشورها فراهم می شد.
جای تاسف و شرمندگی است که میزان اطلاعات بسیاری از کشورهای جهان از ادبیات ایران بسیار اندک است و از قرن هشتم به بعد اطلاعات چندانی از ادبیات ما ندارند و فقط چند شاعر به نام مانند حافظ، مولانا، خیام و سعدی را می شناسند و بی شک این قصور به مدیریت فرهنگی درمانده ما برمی گردد که درطی این همه سال از اشخاصی با دانش و دغدغه های کافی  در رایزنی ها برای ارتباط با فرهیختگان دیگر جوامع استفاده نکرده اند. حتی از پتانسیل های موجود یعنی همان مترجمان کارکشته و توانمند استفاده نشده است اما هیچ گاه رویکردی در قبال این مسئله صورت نگرفته است و نتوانسته اند که حتی از طریق نشریاتی این ارتباط را با مراکز علمی و فرهنگی دیگر کشورها برقرار کنند و بر روی نشر آثار سرمایه گذاری کنند و همین مسئله سبب شده تا ادبیات کشور ما طی چند قرن اخیر برای جهانیان ناشناخته باقی بماند و لازمه شناساندن ادبیات ایران به کشورهای دیگر تغییر و تحول مدیریت فرهنگی و سپردن امور به اشخاصی است که صلاحیت این کار را داشته باشند و افرادی دلسوز و دغدغه مند باشند تا بتوانند فرهنگ و آثار ادبی ایران را به کشور های دیگر معرفی کنند.
زمانی که به عنوان مدیر اجرایی در کیهان فرهنگی مشغول به فعالیت بودم شاهد رایزنی های سفارت های کشورهای دیگر در معرفی فرهنگ خود بودم و مرتب رویکرهای فرهنگی خود را برایمان می فرستادند و نقش فعالی را در این زمینه ایفا می کردند اما در این سوی ماجرا، ما شاهد کم کاری هایی هستیم و علی رغم اینکه این مسئله مدت ها از سوی فرهیختگان و مترجمانمان مطرح شده اما تا به امروز حرکت قابل ملاحظه و چشمگیری در این عرصه صورت نگرفته است.

آیا جمله تاثیرگذاری در ذهنتان از خود یا از بزرگ دیگری در ذهنتان است که به ما بگویید؟

جمله ای است که همیشه نثرالعین من است و فکر می کنم که می تواند زندگی خیلی از انسان ها را اگر که عمیقا به آن بیندیشند و آن را باور کنند و به کار بگیرند، تحت تاثیر قرار دهد .
" آنچه که بیش از تمام جنگ ها، تمام بیماری ها و تمام بلایا در جوامع بشری مصیبت آفریده، سوء تفاهم بوده است.
من فکر می کنم که این جمله می تواند درصد خوش بینی را در ما نسبت به اطرافیانمان افزایش دهد و وادار کند که از پیش داوری ها و قضاوت های عجولانه و دردسر ساز رهایی بخشد.

تعریف شما از صلح چیست؟

صلح بزرگ ترین رویای بشریت است که همواره در طول تاریخ دشمنان کمی هم نداشته و امروزه بیش از هر زمان دیگری مردم جهان به آن نیاز دارند.

سئوالی که از اکثر دوستان داشتیم : دوست داشتید چه سوالی از شما پرسیده شود که در این مصاحبه مطرح نشد؟

نکته خاصی به ذهنم نمی رشد و سوالاتتان بسیار خوب و گویا بود در تمام زمینه ها. من فکر می کنم تنها نکته ای که دوست دارم بیشتر به آن بپردازم این است که شاهد تحول بیشتری باشیم. در مراکز فرهنگی و هنری و فضای بازتری در این مراکز ایجاد شود و امور فرهنگی به اشخاصی سپرده شود که صلاحیت و دانش این کار را داشته باشند و این مسئله با جدیت پیگیری شود که عرصه هنر و ادبیات به دست نااهلان و نامحرمان سپرده نشود.
درحال حاضر ما فرهنگ سراها و مراکز فرهنگی بسیاری داریم که این فرهنگسراها کپی شده خانه فرهنگ ژرژ پمپیدو پاریس است اما وقتی عملکرد آن مرکز را با مراکز فرهنگی خودمان مقایسه  کنیم به این نتیجه می رسیم که در کپی کاری هم به لحاظ اینکه کار فرهنگ و هنر به اهلش واگذار نشده است، موفق عمل نکرده ایم.
بسیاری از شاعران، نویسندگان و هنرمندان ما درحال حاضر به بیرون رانده شده اند و جلوس بی هنران در صندلی های مسئولیتی هستیم که این مسئله پیامدهای ناگواری برای جامعه ما داشته که امیدوارم با تیزبینی و دقت نظر این مسئله حل شود تا ما شاهد رشد و شکوفایی هرچه بیشتر فرهنگ باشیم.

اگر حضور ذهن دارید چند کتاب ارزنده به خوانندگان این مصاحبه پیشنهاد دهید تا مطالعه کنند.

علاوه بر آثار بزرگ ادب پارسی که خواندن آن ها بر همه ملت ایران واجب است کتاب هایی که اکنون به ذهنم می رسد و می توانم معرفی کنم کتاب «مرشد و مارگاریتا» از میخائیل بولگاکف است که اثری بسیار درخشان از این نویسنده به شمار می رود که 28 سال پس از مرگ بولگاکف علی رغم اینکه حکومت استالین تلاش کرد که این اثر را نابود کند منتشر شد و به آینده راه پیدا کرد.
کتاب «لبه تیغ» ویلیام سارمست موام که کتاب بسیار خواندنی و جذابی است. از آثار برخی از شاعران معاصر هم کتاب های شاملو، اخوان، نصرت رحمانی، نیما،فروغ و سهراب سپهری پیشنهاد می کنم چراکه آن ها شاعران جریان سازی بودند که تاثیر بسزایی در جریان ادبیات معاصر ما گذاشته اند.
درکل کتاب های خوب زیادی وجود دارند اما مهم این است که جامعه ما به سمت کتاب حرکت کند هرچند که این روزها شاهد استقبال کمتر مردم از کتاب هستیم و در این شرایط کرونایی فرصت خوبی است که مردم به سمت کتاب و کتاب خوانی بروند و متکی به فضاهای مجازی نباشند.
یکی از مشکلات بزرگ روزگار ما بحث توهم دانایی استی یعنی اشخاصی که به وابسته خواندن چند پست ادبی گمان می کنند که به قله ادبیات رسیده اند. درحالی که بسیاری از این پست های ادبی جنبه جعلی دارد و ممکن است از سطح کیفی مناسبی برخوردار نباشد از همین رو اگر که می خواهیم به آن قله و اوج دانش ادبی نزدیک شویم باید به سمت کتاب روی گردانیم.

چه پبشنهادی به گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس دارید؟
رسانه ها به منزله چشم و گوش جامعه هستند و رسانه باید در کنار تخصص به دنبال بیان مسائل روز جامعه نیز باشد و از خط بندی ها و مسائل محدود کننده پرهیز کند. علاوه بر آن نظرسنجی و نیازسنجی هم یکی از لازمه های کار رسانه های موفق در جهان است تا خودشان را به مخاطبان نزدیک و خواسته هایشان را برآورده کنند تا در کنار آن ها آگاهی به جامعه شکل گسترده تری بگیرد و در این مسئله باید کوشش شود که از چالش های گوناگون فاصله نگیرند.
مسئله دیگر این است که اکنون تعداد بسیار زیادی از مردم ما در شمار مخاطبان ماهواره قرار گرفته اند که بی تردید نشانه کم کاری و خط کشی هایی است که در رسانه های ملی ما وجود دارد اما اگر مردم بتوانند نیازهای فکری و اطلاعاتی خود را از رسانه های ملی کسب کنند قطعا گام بسیار مهمی به شمار می رود چه بسا که شمار اخبار جعلی و شایعات که مدت ها گریبان گیر جامعه ما شده به نحو قابل توجهی کاهش می یابد.

انتهای پیام/
 
 
 
 

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: