به گزارش یکتاپرس «کم حرف میزد و بیشتر اوقات سکوت میکرد اما برخی جملاتش در تاریخ ما مشهورند و نسل پشت نسل به یادگار ماندهاند. مثل ماجرای اختلافش با ملکشاه سلجوقی و پاسخی که او به تهدید سلطان داد. ملکشاه گفته بود تو وزیری و من سلطان و اگر دستور بدهم دوات صدارت را از تو میگیرند.
نظامالملک هم گفته بود میتوانی چنین کنی اما مطمئن باش «دوات صدارت من با تاج سلطنت تو وابسته و همراه است. هر وقت دوات را برگیری، تاج نیز از سر تو برگرفته خواهد شد.» البته این کدورت بین شاه و وزیر به سالهای پایانی عمر این دو برمیگشت و پیش از آن ملکشاه همیشه نظامالملک را - حداقل چنان که در تاریخ نوشتهاند - مثل پدرش دوست داشت. این نظامالملک بود که جانشینی ملکشاه به جای پدرش آلپارسلان را ممکن کرد، نظامالملک بود که دشمنان و مخالفان شاه نوجوان را یکی بعد از دیگری درهمشکست و کنار زد، نظامالملک بود که با درایت و صلابتی - که بعدها در تاریخ سرمشق دولتمردان شد - مشکلات کوچک و بزرگ پادشاهی سلجوقی را چاره کرد و بزرگترین و باثباتترین دولت آن روزگار را شکل داد.
به دینداری و رعایت اصول اخلاقی شناخته میشد اما در آن چه به سیاست و قدرت مربوط میشد، از خدعه و توطئه ابایی نداشت. مثلا در آغاز سلطنت آلپارسلان، زیر پای عمیدالملک کندری را خالی کرد تا جای او را در مقام وزارت بگیرد و جالب این که عمید همان زمان به او گفته بود چاهی کندی که زمانی خودت هم در آن میافتی. بعدها در بدو پادشاهی ملکشاه به هدف خنثیکردن ادعای یکی از عموهای شاه (به نام قاورد) - که سپاهیان نیز از آن پشتیبانی میکردند - او را مسموم کرد و کشت و بعد خودش را در جمع سوگواران جای داد. البته برخی میگویند که نظامالملک فقط در نزاع قدرت و کشکمشهای سیاسی چنین شیوههایی را به کار میگرفت و در مواجهه با مردم عادی بسیار مهربان و بخشنده و «چشمپوش از گناه» بود.
باورش این بود - و در کتابش «سیاستنامه» هم نوشت - که مردان قدرت به دعای خیر مردم نیاز دارند و مردم هم فقط برای حاکمان عادل و درستکار دعا میکنند. همچنین میگفت عاملان حکومت باید از شاه بترسند و مطمئن باشند که خطا و دستدرازیهایشان مجازات میشود اما لازم است مشاوران شاه جسور و - در صحبت با او - گستاخ باشند و حقیقت را بیپردهپوشی و تعدیل به فرمانروا بگویند.
انتهای پیام/