قهوه خوری به ما نیامده | یکتاپرس
بین قهوه و چای فرسنگ‌ها فاصله فرهنگی- اجتماعی- سیاسی نهفته است.
کد خبر: ۶۵۳۳۵
۰۴:۴۰ - ۲۴ آذر ۱۴۰۰

قهوه خوری به ما نیامده

به گزارش یکتاپرس حقیقت این است که من هم اگر در اروپا بودم صبحم را با یک قهوه تلخ شروع می‌کردم.

چون زندگی آن قدر شیرین بود که کمی تلخی باعث می‌شد تعادل زندگی حفظ شود.

ولی ما در ایرانیم. ما صبح‌ها چای را در استکان کمر باریک می‌ریزیم و دو قاشق غذاخوری سَرپُر به آن شکر اضافه می‌کنیم تا قابل تحمل شود.

یک هورت که کشیدیم به همکارمان می‌گوییم: «واقعاً چای گس چه مزه خوبی داره.»

همکارمان هم می‌گوید: «ولی به نظرم زندگی رو خیلی هم سخت نگیر. یه قندم بندازی بالا یه کم تلخیشو می‌گیره.»

بعد ما غرولندکنان می‌گوییم: «آخه باید مواظب دیابتم هم باشم. ولی باشه. یه قند کوچیک برمی‌دارم.»

قهوه خوری به ما نیامده
بعد انگار می‌خواهیم قرعه‌کشی کنیم کل قندهای قندان را دستمالی می‌کنیم و کوچک‌ترین قند را پیدا می‌کنیم.

اما تا می‌خواهیم قند را در دهان مبارک‌مان بیندازیم، قند از دستمان می‌افتد و چون دیگر حال نداریم کل قندان را برای پیدا کردن دومین کوچکترین قند ممکن بگردیم، بزرگ‌ترین قند را برمی‌گزینیم.

همان‌ موقع نیروی خدماتی شرکت با یک جعبه نون خامه‌ای می‌آید و می‌گوید: «شیرینی آقای بحرانیه. نزدیک بود پاشو قطع کنن به خاطر قندش ولی به خیر گذشته.»

ما هم می‌گوییم: «به به. به سلامتی» و نفری دو تا نان خامه‌ای را با همان چای گسمان می‌زنیم بر بَدن.

حتماً می‌گویید ما دیوانه‌ایم که این حجم قند و شکر وارد بدن‌مان می‌کنیم.

خیر، اصلاً چنین نیست. شما همان نان خامه‌ای را اگر امروز نخری، بالاخره ممکن است خدای نکرده در آینده یک اتفاق خوبی برای‌تان بیفتد که مجبور شوید شیرینی بدهید.

اگر امروز شیرینی بدهید این آپشن برای شما باز است که در زمان اتفاق خوب آتی دیگران را به نان خامه‌ای امروز رجوع دهید و از مهلکه جان سالم به در ببرید؛ چرا که قیمت یک کیلو شیرینی ماه آینده حداقل ده برابر پنج کیلو شیرینی امروز است.

فقط هم گرانی نیست. یک روز آب نداریم، یک روز برق، یک روز هوا، یک روز اعصاب، یک روز مغز، یک روز شعور؛ خلاصه همیشه یک چیزی کم داریم و این کمبودها آن قدر آزاردهنده است که اگر صبح به صبح یک قهوه تلخ هم بخوریم، قطعاً خوش‌اخلاق‌تر از الان‌مان می‌شویم!

قهوه خوری به ما نیامده
بنابراین از این پس هر وقت اول صبح دست کسی قهوه دیدید بدانید که وی از همان‌هاست که یارانه‌اش را همان روزهای اول قطع کردند چون اختلاسگری است که هنوز به کانادا نرفته اما در تلاش است که خودش را هر چه زودتر با فرهنگ غرب آشنا کند.

قول می‌دهم اگر به خانه‌اش بروید شلنگ همه دستشویی‌ها را هم کَنده که روند تطبیقش با آن‌ور آبی‌ها کوتاه‌تر شود.

ممکن است اشتباه کنم اما حدس می‌زنم شب‌ها از این چشم‌بندهای خارجی هم می‌زند که خدایی نکرده نور اذیتش نکند.

اهل تهمت زدن نیستم اما مطمئنم هر قهوه‌خوری یا دزد است یا ادای دزدها را درمی‌آورد.

اگر اینچنین نبود در قهوه‌خانه‌ها قهوه سرو می‌کردند ولی آنها هم تحمل این خفت و خواری را نداشتند و علیرغم اینکه نمی‌توانستند اسم‌شان را عوض کنند، حداقل رفتار و کردارشان را تغییر دادند تا آبروی‌شان پیش در و همسایه حفظ شود.

شش قاشق شکر و ده حبه قند شرف دارد به یک فنجان قهوه.

اگر دیابت هم بگیرید و پا و چشم و همه اعضای بدن‌تان را هم از دست بدهید، نباید غرورتان را زیر پا بگذارید و قهوه بخورید؛ مگر آنکه دوست داشته باشید به جماعتی بپوندید که نان‌شان را در خون رنگین مردم تلیت می‌کنند.

اصلاً خاک بر سرتان اگر قهوه می‌خورید. عرض دیگری نیست.

برچسب ها: قهوه

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: