"ارغوان" و "دیوان دریا" دو مجموعه از دو شاعر آستارایی | یکتاپرس
انتشار دو کتاب شعر از شاعران آستارایی توسط انتشارات بلم
کد خبر: ۶۷۵۸۰
۱۴:۲۳ - ۱۰ دی ۱۴۰۰

ارغوان و دریا

به گزارش خبرنگار فرهنگی یکتاپرس؛ دو مجموعه‌ی شعر دیگر از انتشارات بلم(آستارا) با عنوان‌های "ارغوان" و "دیوان دریا" منتشر شد.
"ارغوان" سروده‌ی توحید مهدی‌نژاد که 104 صفحه‌ دارد و دربردارنده‌ی پنجاه و نه شعر کلاسیک شاعر در قالب‌های غزل و مثنوی است. در آغاز کتاب مقدمه‌ای از اکبر اکسیر چاپ شده است. توحید مهدی‌نژاد متولد 1329 آستارا و بازنشسته‌ی نیروی دریایی است و پیش از این یک‌کتاب با عنوان "باران" چاپ کرده بود.
هم‌چنین مجموعه‌ی شعر شاعر فقید سبحان دریابیان «دیوان دریا» نام دارد که در 84 صفحه‌ عرضه شده و دربردارنده‌ی بیست و نه شعر کلاسیک و نوی شاعر است. سبحان دریابیان متولد 1350 روستای تله‌خان آستاراست. وی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی بود و سال‌های پایانی تدریس‌اش را در دبیرستان‌های آستارا سپری می‌کرد. زنده‌یاد دریابیان در سوم دی‌ماه 1399 در کمال بهت و ناباوری‌ دوستان، هم‌کاران و دانش‌آموزان‌اش درگذشت.
هر دو کتاب در قطع رقعی منتشر شده‌اند و کتاب‌ها به ترتیب 39 و 35 هزار تومان قیمت‌گذاری شده‌اند.
انتشارات بلم که در چند ماه اخیر، فعالیت جدی خود را آغاز کرده است دو کتاب "فصل‌ها و داستان مدرسه"(حوزه‌ی کودک) و "سرهنگ‌های بی‌ستاره"(ناداستان) نوشته‌ی داوود ملک زاده را در دست انتشار دارد.

چند نمونه از شعرهای این دو مجموعه را می خوانیم:

***

شعر از زنده‌یاد سبحان دریابیان

کتاب «دیوان دریا»

--1--

به استاد اکبر اکسیر

اکسیر ِ اکبری که همیشه خودْ اکبر است
آزاد هم‌چو سرو و به قامتْ صنوبر است

شعرش چو آفتاب بتابد به روشنی
هر ذره‌ذره مصرع او هم‌چو اخگر است

دارد طراوت از اخوان‌ها و شاملو
ما را یقین نمود که نیمای دیگر است

در آسمان، هزار ستاره چکیده است
امروز او به شعر درخشنده، اختر است

زخم زمانه، گُرده‌ی او خم نکرده است
هر چند روزگار ِ سیاه مزوّر است

جاری‌ست آفتاب کلام‌اش میان عشق
آئینه‌اش زلال و لطیف و معطر است

کی او شود خموش در این باغ مرده‌سال؟
هم‌چون سپیده از همه‌گان پاک و برتر است

دریا! صبور باش که کشتی‌ی عشق ماند
اکسیر اکبری که مرا هم‌چو لنگر است

2

در شکوِه‌های ظلمت ِ آیینه‌های درد
مأنوس با حکایت آیینه‌های درد

شب‌ها گریستن، شب تاریک گم شدن
از خویش دور و پُر شدن از کینه‌های درد

در بین زخم‌های همیشه شکستنی
با اشک بی‌صدا سخن از سینه‌های درد

این روزگار و قسمت من گریه‌های سرخ
دیگر من‌ام فریفته از سینه‌های درد

ای ناله‌های سرخ ِ گلوی‌ام! کجاست غم؟
«دریا» کنون به دام تو با پینه‌های درد

 *******

چند شعر از توحید مهدی‌نژاد

از کتاب «ارغوان»

 **
آستارا! ای ساحل زیبای من
مأمن محبوب و بی‌هم‌تای من

در کنار تو غریبان هم خوش‌اند
لطف کن باشد کنارت جای من

غم‌سرا شد ساحل بحر دل‌ام
رنگ شادی زن تو بر دنیای من

دوش غم، دی غصه، امروزم الَم
دور کن اندوه از فردای من

در طریق عارفان دم می‌زنم
گشته وحشی هم‌دل و هم‌پای من

در هوای کوی تو پر می‌زنم
تا بود آغوش تو مأوای من

مرغ «شیدا» گشته اندر دشت غم
آستارا! پر کن ز می مینای من

 --2--

با دیده‌ی دریایی، من ماندم و تنهایی، وقتی که تو می‌رفتی

دود دل شیدایی، شد باعث رسوایی، وقتی که تو می‌رفتی

زیبا چو پری رفتی، چون کبک دری رفتی، با عشوه‌گری رفتی

گویی ز برم می‌رفت، مجموعه‌ی زیبایی، وقتی که تو می‌رفتی

این‌ هم سفری دیگر، برگرد دری دیگر، با سیم‌بری دیگر

صبحی سحری دیگر، دیدم چه دل‌آرایی، وقتی که تو می‌رفتی

از یاد لب می‌گون، شد چشمه‌ی اشک‌ام خون، دیوانه‌ام و مجنون

در دشت و دل هامون، چون لاله‌ی صحرایی، وقتی که تو می‌رفتی

من مرغ شب‌آهنگ‌ام، افسرده و دل‌تنگ‌ام، غم‌ مایه‌ی آهنگ‌ام

شد پرپر و پژمرده، گل‌زار شکیبایی، وقتی که تو می‌رفتی

آن شب که در آغوش‌ام، گفتی که نمی‌نوشم، شاید که فراموش‌ام

فریاد برآوردم، از حنجر تنهایی، وقتی که تو می‌رفتی

آوخ که چه‌ها دیدم، از دیده خطا دیدم، وز دوست جفا دیدم

بر گونه‌ی من اشک‌ام، گفتا که نمی‌آیی، وقتی که تو می‌رفتی

پروانه‌ی خاموش‌ام، با غصه هم‌آغوش‌ام، مجنون‌ام و مدهوش‌ام

جانا ز غم هجرت، خون می‌ ِ مینایی، وقتی که تو می‌رفتی

رفتند همه یاران، مظلوم و سبک‌باران، از جورِ ستم‌کاران

ماندیم من و «شیدا»، با آن دل شیدایی، وقتی که تو می‌رفتی.

انتهای پیام/

خبرنگار: یاشار نبی

دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: