شعر گفتگوی دو سگ از شاعر شوخ طبع بیلی کالینز | یکتاپرس
ترجمه: سعیدجهانپولاد/اختصاصی یکتا
بیلی کالینز برنده دو دوره جایزه بنیاد شعر و شاعران، که با شوخ طبعی و بینش عمیق خود مخاطبانش را مجذوب می کند استاد زبان در دانشگاه سیتی نیویورک است .
کد خبر: ۸۲۸۹۲
۱۲:۴۶ - ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱

شعر گفتگوی دو سگ

ترجمه: سعیدجهانپولاد

■ درباره بیلی کالینز شاعر پسازبانی آمریکایی

بیلی کالینز برنده دو دوره جایزه بنیاد شعر و شاعران آمریکایی است که با شوخ طبعی و بینش عمیق خود  مخاطبانش را مجذوب می کند. کالینز در سامرز نیویورک زندگی می کند، ایشان استاد زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه سیتی نیویورک است که بیش از 40 سال در آنجا تدریس کرده است، شاعر مجموعه های  متعددی از جمله " عشق بی هدف" و" طالع بینی برای مردگان" و .. هست ، شعر " سگ به روی صاحبش" که معروف به " گفتگوی دو سگ "هست، یکی از اشعار کاملا حرفه ای و با تأملات رویکرد پسازبانی در رعایت حقوق جانوری ، حیوانی و نسبت ظلم و خشونت انسان بر زیستارجانوری را با طنزی گزنده بازنمایی می کند، این شعر در مجموعه شعرهای " حیوانی " او منتشر شده است و بارها در مراسم و جشنواره‌ های شعری خوانده و استقبال شده است.

( سگ ها درباره ما چه فکر می کنند)

 گفتگوی سگ اولی با صاحبش

همون اندازه که جوان به نظر میرسم، 
زودتر از او ( صاحبش) پیر میشم
هفت به یک نسبتی که
اونا ازش استفاده می کنن
هر عددی هم که باشه،
یه روز ازش پیشی می گیرم وُ
جلوتر می زنم
همون کاری که موقع پیاده روی ها و
پرسه زدن
توی جنگلمون می کردم
و اگرم به هر صورتی به ذهنش خطور کنه
(قضیه از چه قراره)
دلنشین ترین  لکه ای که  روی برف یا چمن انداخته ام رو نصیبش می کنم

□سگ دومی
(این سگ از گور برگشته و داره احساسشو به سگ دومی و صاحبش میگه )
من همون سگی ام که کُشتی اش
یا بقول خودت  آمپول بیهوشی
بهش زدی وُ خلاصش کردی
حالا برگشتم
تا خیلی راحت وُ ساده حالیت کنم 
هیچوقت ازت خوشم نمی آومد
وقتی صورتت رو می لیسیدم
تو فکر این بودم که
دماغتو گاز بگیرم
وقتی می دیدم که خودت رو
با حوله خشک می کنی
دلم می خواست بپرم وُ
تو یه چشم
بهم زدن
از مردی بندازمت
مدل راه رفتنت  بدجوری آزارم میداد
فاقد زیبایی حیوانی بودی
طرز نشستن ات
روی صندلی 
موقع خوردن
دستمال سفره
رو پاهات
کارد توی دستات
دلم می خواست  ازت فرار کنم
اما خیلی ضعیف بودم
حقه ای که یادم دادی
و بالاترین توهین ات
دست دادن بدون دست
قبول دارم که
شکل قلاده منو هیجان زده می کرد
اما تنها به این خاطر که به معنای بو کردن چیزای کوچیکی بود 
که تو هرگز لمسشون یا حسشون نکرده بودی
باور نمی کنی
اما دلیلی برای دروغ گفتن ندارم
از ماشیناتون نفرت داشتم
از ماشینهای پلاستیکی که برام خریدی
از رفقات و بدتر از همه
از قوم و خویشات.
جیرینگ جیرینگ  قلادم
منو دیوانه می کرد
همیشه اشتباهی منو میخاروندی
تو آغوشت میخوابوندی
همه آنچه از تو خواستم
فقط آب و غذا
توی ظرفام بود
وقتی خواب بودی
شاهد خرناس کشیدنت بودم 
در حالیکه ماه تو آسمون بالا میومد
همه نیروم رو می گرفتی
تا سرم رو بالا نگیرم و
زوزه نکشم
حالا که از گور دخمه ام بیرون زدم و رها شدم
از بارونی زرد
پلوور تک نقشی ات
مصنوعی بودن چمنت
و همه آنچه لازم داری درباره این جا بدونی
غیر از این چیزی که الان دیگه تصورش رو نمی کردی و خوشحالی از این که زودتر اتفاق نیفتاد
که همه دیگه
اینجا
قادر به خوندن و نوشتن
و حرف زدنن
سگها در شعر و
گربه ها و
باقی جونورا
در نثر

***********************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ارام
United States of America
۱۴:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
فرهنگ قوى و مهربون بودن امريكايى ها واقعا حرف نداره