بخش فرهنگ و هنر یکتا: امروز در بخش گفتگوهای ادبی میزبان شاعر جوان فرزانه کارگر زاده بودیم که این گفتگو را به اتفاق می خوانیم:
در ابتدای گفتگو کمی از خودتان برای ما بگویید؟
فرزانه کارگرزاده هستم. متولد نهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹. ساکن اهواز. نامم را مادرم برگزید، که همیشه دلش میخواسته دختری آگاه و خردورز داشته باشد. جو حاکم بر خانوادهی ما به علت سطح تحصیلات پدر و مادرم بیشتر جوی علمی بود تا هنری و من شاید متاثر از شرایط محیط بسیار دیر خود را پیدا کردم و علایقم را به رسمیت شناختم. با اینکه مدرک کارشناسی بهداشت مواد غذایی دارم، باید اعتراف کنم، هیچگاه دانشجوی خوبی نبودهام و در نهایت مسیر بالیدن و شکوفایی خود را در شعر، ادبیات و هنر یافتم.
نوشتن را از چه زمانی آغاز کردید؟
ابتدا شعرهای کودکانهی موزون مینوشتم و در زمان نوجوانی که با اشعار فروغ بسیار درآمیختم، شعرهایی منثور نوشتم ولی راهنمایی نداشتم.تا اینکه در بیست و سه سالگی با انجمنهای شعر آشنا شدم و نوشتن شعر را به طور جدی دنبال کردم. اهواز یکی از کانونهای پرتپش شعر معاصر است. در این اتمسفر نفس کشیدم، هوای تازه را احساس کردم و قلمروهای نو در زبان و بیان را تجربه کردم.
در باره کتاب تان توضیح می دهید؟
مجموعهی "بیپوستی" ۷۰ شعر را در بر میگیرد. اغلب شعرها کوتاه اند، با مقدمه ای از هرمز علیپور شاعر پیشکسوت خوزستانی که توسط نشر نصیرا در تهران به چاپ رسیده است.
شاعرانی که در شما تاثیر گذار بودند؟
نمیشود شاعری، از دید خود شعر خوبی بخواند، مجذوبش شود و از آن هیچ تاثیری نپذیرد. در کتاب دومم که هنوز چاپ نشده ولی شعرهایش کاملا جمعآوری شدهاند تاثیرپذیریِ من ازشاعران شعر حجم و دیگر و همینطور شعر موج ناب کاملا مشهود است. هر چند سعی کردهام همیشه خودم باشم و در شعرهایم نسبت به شعرها ی این جریانات از زبان و کلمات امروزیتری استفاده کنم که برای مخاطب ملموستر باشد.ناگفته نماند که در شعرهایی که اخیرا مینویسم سعی کرده ام بیش از پیش به خود حقیقیام نزدیک شوم و از این جریانات شعری فاصله بگیرم.
به دوستان جوان شاعری که قصد چاپ کتاب دارند چه توصیه ای دارید؟
چاپ کتاب به خودیِ خود ارزش تلقی نمیشود، اگر هنوز آنچنان که باید به قلم خود باور ندارند بهتر است صبوری کنند و برای چاپ کتاب فعلا دست نگه دارند. شعرها را تا جای ممکن ویرایش کنند و از میانِ شعرهایی که نوشتهاند و احساس میکنند به قوت بقیه نیستند با بیرحمی چشمپوشی کنند. معمولا مجموعهی اول هر شاعری تنها مشقِ شعر است و زمان میبرد تا شاعر بداند که دقیقا از شعر چه میخواهد و باید شعرهای اولیه را تنها برای خود نگه دارد. کتابهای بسیاری چاپ شده اند که به دلیل ضعفِ نگارش مخاطب چندانی پیدا نکردهاند و به فراموشی سپرده شدهاند. نویسنده کارنامهی خوبی از خود به جای نگذاشته. متاسفانه کار از کار گذشته است و نمیتوان زمان را به عقب برگرداند.
موفقیت یک کتاب در جامعه به چه عواملی بستگی دارد؟
اگر کتابی قابلیتهای لازم را داشته باشد در نهایت حتی اگر بسیار طول بکشد، راه خود را بین مخاطبین باز میکند و دیده میشود. در این میان استمرارِ نویسنده به نوشتن هم بسیار شرط است. نویسندهای که کتاب های خوبِ بیشتری مینویسد و در کارش نظم دارد و نوشتن برای او به صورت امری حرفهای درآمده و روتین شده است شانس بیشتری دارد.
نویسنده باید مخاطبین خود را به خوبی بشناسد و بتواند ذائقهی هنری آنها را پرورش دهد.
لازم به ذکر است که اگر اندیشهی یک نویسنده بسیار از اندیشهی زمانهی خود جلوتر باشد و نتواند آنطور که باید ذائقهی مخاطب هم عصر خود را با خود همراه کند، معمولا سالها بعد و چه بسا پس از مرگش شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد.
به کدام مکتبهای ادبی هنری علاقه دارید؟ :بیش از همه به مکتبِ سوررئالیسم گرایش دارم
فرق دنیای رمان با دنیای شعر؟:تفاوت رمان و داستان با شعر برای هر کسی که با ادبیات سر و کار داشته باشد، ملموس است. فقط شاید نتوانند آنها را به روشنی و وضوح از هم تمیز دهند. در اینجا به چند تفاوت اصلی اشارهای مختصر خواهم داشت:
زبان در شعر بسیار مشهودتر است و به اعلاترین شکلِ ممکنِ خود متبلور میشود. زبان در شعر وسیله نیست بلکه چنان با شعر درآمیخته که غایت و هدف است. ولی در داستان و رمان زبان تنها وسیله و ظرفیست برای بیان که شاعر با دستگیری از آن قصه را روایت میکند.
برخی عناصر مانند صور خیال و موسیقی در شعر بسیار پررنگتر از داستانکوتاه و رمان حضور دارند. جهانِ شعر جهانِ ایجاز و فشردگیست اما رمان میل به گسترده شدن و توسعه دارد و برای همین حتی اگر شعری به صورت روایی باشد، این روایت فقط اشارهایست به روایت اصلی که البته اشعار کلاسیکی نظیر شعرهای شاهنامه از این قاعده مستثنی هستند و منظور ما بیشتر با شعرِ منثور است.
چند کتاب خوب برای ما معرفی کنید؟ مادام بوواری، بیگانه، بوف کور
شما با دنیا آشتی هستید؟: بله، فکر میکنم همین نوشتن نشانهی خوبی باشد و در آن بارقههای امید را بشود به وضوح دید.
اگر در توانتان بود چه کاری برای دنیا انجام میدادید؟
اگر میتوانستم کاری میکردم که تمامِ مردم به آگاهیِ نسبی از جهان و محیط اطراف خود برسند و بتوانند با پذیرش تمامیِ تفاوتها مسئولیت و نقشِ ویژهی خود را در بهبود جهان تا جایی که زمان و استعداد و توانایی آنها اجازه میدهد به بهترین شکل ایفا کنند.
میگویم به آگاهی برسند و برای آگاهی بیشتر تلاش کنند چون دست یافتن به هر تغییر مثبتی اگر از دل آگاهی برنیاید قطعا کوتاه مدت است و تاثیر پایداری نخواهد داشت.
تعریفِ صلح از زبان شما؟: صلح درون جامعه زمانی محقق میشود که هر یک از ما در درون به صلح با خودمان و جهان رسیده باشیم. قطعا صلح حقیقی تا وقتی که انسانها در جهان زندگی میکنند رخ نمیدهد، اما میتوان به آن نزدیک شد و هر فرد ابتدا باید از خود شروع کند.
حرف یا پیام آخر؟ این ها را اول برای خودم میگویم چون بارها در این مسیر دچار یاس شدهام و احساس سر درگمی و شکست کردهام. نویسندگی و به طور کل هنرمند شدن و همینطور داشتن ذهنی خلاق طی مسیری طولانی اتفاق میافتد، اگر چه گاهی ممکن است به ظاهر در جا بزنیم ولی بعد قطعا شاهد رشدی تصاعدی خواهیم بود. چیزی که من بارها تجربه کردهام و برای همین هم هست که مثل خیلی از نویسندگان شعرها و کتابهای خود را همانند کودک و فرزند خود نمیدانم، آنها را مینویسم و چاپ میکنم تا از آن ها و از خودم عبور کنم و به تغییراتِ درونی و درک و دریافتهای جدیدتر از زندگی مجال بروز و ظهور بدهم. و با این اوصاف شعر کودک حقیقیِ من است که با وجود سختیهای بسیار در راه دستش را میگیرم و پیش میبرم و در این تعامل خود نیز چیزهایی از او یاد میگیرم و روز به روز به تکامل نزدیکتر میشوم.
و در پایان از شما و خبرگزاری یکتاپرس، بسیار سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا بتوانم دریافتها و تجربیاتم را با شما و خوانندگان عزیز به اشتراک بگذارم.
انتهای پیام/
عالی بود در مجموع