پسا زبانی پسا انسان گرا
بحثی نظری درباره پسا زبان شناسی پسا انسانگرا
نوشته ؛ سعید جهانپولاد ۱۳۹۸ _۱۴۰۰
پایان عصر انسان گرایی در زبان فرا رسیده است.
بررسی محور تفکرات تغییر در نگرش زبان و پسازبانی بر محور اکولوژی پسازبانی در نظریه پساانسانگرایی و پسا انسانیسم پنی کوک، باراد و دیگر متفکران الحاقی، سوسور، میخائیل باختین، میشل فوکو، ژاک دریدا، چامسکی، گایاتاری اسپیواک، ژیل دلوز و گاتاری ...
چکیده___________________________
اگرچه جنبش های معاصر که لزوما بر تفکرات انتقادی توصیف می شوند، درزمینهٔ زبانشناسی کاربردی بر مفاهیم تأثیر گذاشته و حتی آنها را تغییر دادهاند، اما فرضیات و مفروضات مبتنی بر دیدگاههای مدرن/استعماری و اوما نیستی هنوز بهشدت در مطالعات پسا اومانیستی از محوریت زبان و پسا زبان انجامشده در این محدوده نظری نفوذ اجتنابناپذیری دارد چنانکه میتوان متوجه شد که چگونه فرآیندهای (دوگانگی)دوگانه سازی، قطعیت سازی و نهادینگی، کلیت انگاری،جهان شمولیت،تقلیلگرایی و همگنسازی بر محوریت انسان و بس انسانی هنوز بهوضوح در زبانشناسی کاربردی وجود دارد.و گزیر و یا پذیرش دیدگاههای سنتی در این پژوهشهای پسا اومانیستی و پسازبانی خود مشروط به تغییر در نگرش ما درباره زبان و طبیعت و اشیا و موجودات(انسانی و غیر یت غیرانسانی) هست. کلیدواژه، اومانیست، پسا اومانیست، زبان و پسا زبان، اکولوژی زبانی، پراکسیولوژی پسا اومانیستی مفهوم دیالوژن باختینی از زبان (یعنی زبانی که ناهمگن و ناپایدار تلقی میشود، دارای عاملیت انسانی است و انسان، خالق و درواقع کاربر زبانی آن است،که در چندصدایی فرهنگ نهادینه شده اما در طبیعت طنیناندازاست) این مفهوم از زبان بر محور یت اومانیست و تقابلهای دوتایی و نیز دال/مدلولی سیستمانه سو سوری بناشده است.
اما امکان گسترش آن در رویکرد پراکسیولوژی پسا اومانیستی، با تغییر در نگرش ما از زبان کارکردگرا به محوریت انسان تغییر کرده است و رویکرد چامسکی نیز در این مدل نگرش بیشتر انتزاعی ست و در هردو نگرش بهغایت انسان محوریت یافته و از جامعیت انسان و غیرانسانی برمجموعهها و درهمتنیدگی سیا ره ای خالی ست در واقع مشکل این نظریه در همین نگاه اومانیستی نهفته که از فضا/ زمان/ مکانیت (مرکزیت و محوریت انسان)در بسط و تبیین قدرت انسان بر چیرگی بر دیگر و غیریت انسانی (طبیعت، اشیا، حیوانات و دیگر مادیت) درارتباط انسانی و بس انسانی قرار دارد. نظریه پسا انسانگرایی این نظریه گفتگومندی و دیالوژیکی باختینی را فراخوانده است و در تلفیق نظریههای متکثر پسا استعماری/ماتریالیستی/اکولوژیکی را که فهم تازهای از زبان و پسا زبان را با تنظیم مجموعه های زبانی و تجمیع نمایندگی های توزیعشده در فضا/زمان/مکان با دیگر و غیریت غیرانسانی و روابط غیرانسانی تمرکز زدایی کند، و زبان و پسا زبان، رو یکردی تازه برزبانشناسی کاربردی نوین ارائه میدهد با تمرکززدایی از اختیارات انسانی و ترکیب اجزا و اشکال توزیعشده عاملیت غیر انسانی در گفتگو مندی دیدگاههای باختینی، آن تصور نسبت به زبان را پیچیدهتر می کند. تصور باختینی از دیا لوژی بر کثرت دیدگاهها در بین گفتگوکنندگان مشارکتی است در تعاملات اجتماعی روزمره و گفتگوها در فرهنگ ها را تأکید میکند.
گرایش به آوردن آن به دیدگاه پسا انسانگرایی، گسترش چنین دیدگاهی برای زمینههایی است که اشیاء و حیوانات و اکولوژی سیارهای و بینا سیارهای در آن نقش مهمی ایفا میکنند و رابطه دیالوگ آنها را با کاربران خود بازتعریف میکنند. برای مثال،یک جفت لنز چشمی و یا عینک مطالعه در تماس با اشیا و متن و پیرامون طبیعت با کاربران خود صحبت نمیکند، اما میتواند نحوه درک کاربران از زبان از جهان و فضای سیارهای و درک ما نسبت به غیریت ها و غیرانسانی ما را تغییر و همچنان گسترش دهد،پنی کوک متفکر زبانشناس میافزاید: تعامل به شیوههای نوظهور برای ترتیب، سازماندهی و تطبیق منابع ایجاد میشود که عناصر را برای اهداف خاص کنار هم میآورد درنتیجه، از این منظر، زبان را میتوان بهمثابه فرایند درگیر شدن بیوقفه با تجمیع و نمایندگیهای غیرانسانی اکو لوژی زبانی(پسا زبانیت) تصور کرد، که بینشی اساسی برای گسترش نظری-عملی زبانشناسی کاربردی فضایی است .ارتباط و تعامل درون کنشی و درهم تنیدگی و تجمیع دقیقاً آن انتظاری است که رویکرد نوین پسا اومانیستی از زبان شناسی کاربردی دارد، چراکه زبانشناسی کاربردی سابق و گذشته بر محوریت اومانیست و سود و زیان انسانی بناشده و در مرگ انسان و مرگ سوژه/ شیء انسانی از دیدگاه فوکو درک تازه تری از زبان فضایی و سیاره ای و کیهانی مییابیم.
از دیدگاه پساانسانیسم و پسااومانیستی پنی کوک روشی ترسیم میشود که عوامل متکثر (بالفعل) منابع زبانی،چند وجهی،مکانی ونشانهشناسی را در جنبشهای احتمالی، ناهمگن و گریز از مرکزیت انسانی گردآوری میکند تا در زندگی روزمره همواره در معانی هستی شناختی و معرفت شناسی آن به یک واسازی برسد و مجدداً آن را مورد کنکاش و کنشمندی پراکسیولوژی درون کنشمندی قرار دهیم میتوان گفت مجموعهها تجمیع بهطور همزمان با مجموعههای مختلف و پویا کار میکند و زندگی را در معنای متصلبههم هم پیوندی ارتقا میدهد، این رویکرد عاملیت انسانی را تقلیل میدهدبهشرط حضور دیگر وغیریت و غیرانسانی و بهصورت جمعی و گروهها و گونههای اکولوژیکی درجهان فعالیت مستمر میبخشد.
بهطور خلاصه، مجموعهها باید ازنظر فعال کردن یا مسدود کردن پتانسیل بدن، گیاهان،ماشینآلات، اشیا ...برای تبدیلشدن به جایگزینهای دیگر و اخلاقی و ایدئولوژی پسا اومانیستی برای تولیدات و نمایندگی دانش بینا ذهنی و بینا گونهای ارزشگذاری مجدد شوند،نیچه (بازآفرینی دوباره ارزشها) موضوعات و اشیاء در سیستم آموزشوپرورش و دانشگاهها، نظام فراگیری، نظام تحقیق و تصویب اسناد و لوایح سیستمانه با این رویکرد پسا زبانی تنظیم مجدد شوند. دانش و اراده و اختیار انسان ترکیبشده در هم مشترک هستند و نمیتوان آنها را فقط به موضوع دانش صرف نسبت داد. زیرا زیست انسان و بیولوژیاش با سایر اشیاء و موجودات و ماده بهصورت درهمتنیده و توزیعشده ترکیب چند وجهی و متکثر شده عمل میکند و سیستمهای سلسله مراتبی را به سمت روند دائمی شدن،تبدیلشدن جابجا میکند خوشبینانه پنی کوک استدلال میکند که زبانشناسی کاربردی پسا اومانیستی در این رویکرد دوباره میباید تصور شود و یک بازخوانی مجدد نسبت به مفهوم انسان و زبان واکولوژی و زیست سیارهای و کیهانی باید صورت پذیرد درواقع پنی کوک و متفکران پسااومانیستی وفیلسوفان مرتبط همچون دلوز ،گایاتاری اسپیواک، فوکو و دریدا و ...به کمک آمدهاند که آگاهی ما از رابطه یکپارچه و درهمتنیدگی و وابستگی متقابل بین همه موجودات زنده (که انسانها تنها بخشی از آن هستند) با قلمرو و سرزمین و کیهان در یک همگرایی و همگنی به پیوند بومی، عشایری برسند، چنین خاستگاه اندیشهای مردم، حیوانات، اشیاء، طبیعت، گفتمان های انسانی و غیرانسانی و.. همیشه در ارتباط با یکدیگر و در کنار هم تصور میشوند، و نه جداجدا از هم، این دیدگاه هستی شناختی و معرفتشناختی بر فرآیندهای دیگرگونگی و تبدیلشدن تمرکز دارد بر امر شدن و نه صرفاً بودن در قلمرو و سرزمین و کیهان، همان بسط و گسترش هستندِ.
هایدگر و مکانیت/فضا/ زمان باختینی در گفتگومندی و دیالوژن به یکسر انسان پسین و واپسین را در دو جهت در یکدرهم تنیدگی و یکپارچه سازی ارگانیکی بررسی میکند،از این حیث به لحاظ متدولوژی اومانیست غربی و هم اکنون شرقی بر فرآیند فلسفی وسیاستگذاری امر فرهنگی چه در دانشگاهها و چه در فعالیتهای اجتما عی بر محور بودگی و بودن خود را نهادینه کرده، پسا انسانگرایی از طیف وسیعی از اندیشهها و گفتمان های انتقادی مختلف ومتنوع جهت میگیرد، و پرسشهای مبنای را مطرح میکند. پرسش از مرکزیت و محوریت انسانی که بنمایه سلطه فکری و فلسفی ایدئولوژیها و نظریات غربی و اروپایی ست و تفکر شرقی غربی برمحور اومانیستی استثنایی بودن انسانها بهعنوان بازیگران اصلی و هوشمند این کره خاکی، و یا پرسش از رابطه با دیگر ساکنان زمین،تا ارزیابی مجدد نقش آنان در یک درهم تنیدگی و پیوند اکولوژیستی/ماتریا لیستی / پسا اومانیستی که در یک رابطه پراکسیولوژی و درون کنشمندی همگنانه و همپیوندی عمیق هستند ( که بر محور باینری و تقابلهای دوگانه که صرفاً در اندیشه و زبان تعبیهشده) و فرا روی از این تقابلهای دوتایی بهزعم ژاک دریدا، فهم تازهای به پسا اومانیست و اکولوژی زبانی /فضایی میدهد.
بنابراین واضح است که ملاحظه ابعاد اکولوژیکی زبانها در مجموعه و تجمیع همه منابع تولیدات انسانی و غیر انسانی و گردش دانش و اطلاعات بیولوژیکی و پزشکی و ...، شانس بیشتری برای تغییردیدگاههای متداول در مورد زبان و ذهن و بدن در یک ارتباط همسو و درهم تنیدگی که ازنظر تاریخی منحصراً به دو قوای حسی بینایی و شنوایی را به ضرر دیگر حواس در اولویت قرار دادهاند یک چرخش تاریخی و فیزیکی را لحاظ میکند و حواس دیگر انسان و غیرانسانی و مواجه ما را دستخوش تغییرات نگرشی قرار میدهد، مثلاً بهرهوری دانش پزشکی و اختراع ابزارآلات سنجش سلامت و بیماری یابی همچنان خدمات دامپزشکی و استفاده بر درمان حیوانات و ... یکی از هزاران اتفاقهای مهم در این هم پیوندی ست در مورد مسائل حیوانات و جانوری و حتی گیاهی و ... در نقد حقوق حیوانات بهعنوان مکانیسم دیگری که بر اساس یک انسان ایدئال بناشده است، پنی کوک با انتقاد (بریدوتی ۲۰۱۸) موافق هست.
مردم باید درک کنند چگونه حیوانات قادر به یادگیری از یکدیگر (پرندگان)،نشان دادن تفکر انتزاعی (میمونها) حل مشکلات (نهنگها، لاکپشتها) و عمل به شیوههای مشارکتی در زمانهای دشوار هستند پنیکوک (2018، ص 87) و این به رسمیت شناختن حضور همهجانبه گونههای جانوری و هوشمندی آنان بدون مداخله انسان که سابق بر این تصور دیگری بر آن بوده، اعلام میکند ارتباطات حیوانات بخشی از رویکرد وسیعتری به زبان در زبان شناسی و فراتر از زبان است(پسا زبان جستارهای نظری مؤلف)و این مستلزم نسخه گستردهتری از زبان است که در زبانشناسی کاربردی سابق و انحصاری عاملیتی بر آنها نیست و احتیاج به یک رویکرد متدولوژیکی و روشمند در پسا زبانشناسی کاربردی میباید احیا شود بهغیراز نقد منحصر فرد بودن و استثنایی بودن بشر، از دیدگاه (پنی کوک ۲۰۱۸) روشهای دیگری نیز وجود دارد که زبانشناسی کاربردی پساانسانگرایی برای احضار آنها با مسائل مربوط به زبان و نابرابریهای اجتماعی که در زبانشناسیکاربردی تجاوزگرانه سابق نهادینهشده، بهنقد و تحلیل تحمیلی آن پرداخته است به تعبیر باراد دیگرمتفکر پسا اومانیستی: ما انسان ها همیشه با دیگر نهادها درگیر هستیم فرایندهای مداوم درون کنشی را به هرحال تجربه میکنیم.
بر اساس استدلالهای باراد 2011) 2018a، ص 34) که پنی کوک برآن تأکید ورزیده و توضیح میدهد که درون کنشی باراد با ایده زبان بهعنوان تعامل در تضاد است (یا از آن را واسازی مجدد میکند) باراد استدلال میکند که اگر دو چیز در تعامل باشند، آنها هرکدام موجودات جداگانهای با ویژگیهای فردی خود هستند.
اما اگر در رابطه درون کنشی و ارتباط کنشی(تعبیر مؤلف در جستارهای نظری پسازبانی) با یکدیگر باشند، درارتباط به هم عمل میکنند و به درهم تنیدگی و هم پیوندی میرسند(درواقع درراه تبدیلشدن به چیز دیگری و یا غیریت دیگر ی)_(جستارهای نظری مؤلف در بحث پسازبانی اکولوژی فضای) که بهصورت جابجایی ارگانیکی و هم پیوندی متصلبههم و یا به تعبیر پنی کوک از طریق درهم تنیدگی نمایندگیهای توزیعشده در سیاره و زمین و کیهان که ارتباطی گونگی شکل مییابد همانطور که در این پیوند توزیعشده دو متفکردیگر نیز به نامهای کوُل وفراست (2010) ادعا میکنند: زندگی روزمره ما احاطهشده بهواسطه ماده و در ماده غوطهور شده است و ما خودمان از آن تشکیلشدهایم (بیولوژی بدن ما ۲۰۱۰) و بر این اساس از لزوم ارتقاء وضعیت مادیت حمایت میکند.
برای باراد (2003، 2007)، کول و فراست (2010)، فراندو (2013)De Freitas and Curinga (2015) نباید ماده را ثابت، پایدار، منفعل، بیاثر و یا حتی تغییرناپذیر تلقی کرد، بلکه باید بهعنوان چیزی فعالتر به آن نظر کرد که مشارکت در جهانی، سیارهای و کیهانی بهعنوان چیزی که دارای اختیار است و نمایندگی توزیعشده دارد در مجموعهها و در یک تجمیع گونهای درک و تصورمیشود همانطور که پنی کوک (2019) استدلال میکند, ما باید بتوانیم ببینیم که غیریت غیرانسانی، مانند اشیاء، حیوانات، گیاهان و.. نقش بسیار مهمی در ارتباط با انسان دارند. این موجودیتها دارای ارزشهای مادی و ارزشی هستند، یعنی ویژگیهای فیزیکی و غیر فیزیکی خاصی که به ایدهها، احساسات و غیره استناد میکند، و به همین دلیل ما نیز به دلیل آنها به روشهای خاصی درون کنشی داریم و نسبت به آنها و حتی خودمان عمل و رفتار میکنیم.
درواقع طبق نظر باراد (2007، ص 136)، اندیشه پساانسانگرایی مفهوم بدن را بهعنوان مرز تقسیمبندی طبیعی و الحاقی بین درونی و بیرونی تجزیه و تشریح میکند. بهنوعی مرزهای دوتایی بین درون و بیرون رفتهرفته محو میشود و تصور ما نسبت به زبان و دیدگاههای ناشی از زبان بر محور اومانیست به تغییر نگرشی مجدد منجر می شود درباره رابطه بین ظهور زبانشناسی بهعنوان یکرشته تحصیلی(FOUCAULT ،1979، 2000) و پروژه روند استعمار زدگی که در آن زبان به موضوعی برای بررسی، طبقهبندی،نامگذاری،تجزیهوتحلیل و توصیف تبدیل شده است. که بر طبق قوانین و نظامی خاصی که آنچه را که در محدوده یک نظام و سیستم گفتمانی مسلط و مقتدر و معین صادق است،تعریفپذیر شده است.
بر اساس نظر فوکو (1979، 2008) درباره نظام زبان سوسوری، فوکو توضیح میدهد که چنین سیستم و نظام گفتمانی زمان گرا نیستند بلکه بیشتر به لحاظ تاریخی و فرهنگی،به شرایط تاریخی وسیاسی اجتماعی خاصی وابستهاند و بنابراین، زبانها توسط همین نظامهای ایدئولوژیکی و قدرتمدار اختراعشدهاند. از این منظر، قوانین و قواعد برای همه زبانها و همچنین روشهای خاصی برای درک آنها، که منجر به ایجاد ایدههای برتری و پستی، برتری و دونی پستی فرا مایگی و فرومایگی در بسط و بازتولید و مشروعیت دادن ایدئولوژیکی ست که نظامات بر زبان و زبان بر آنان روا داشته و در بین آنان قدرت و دانش و معرفت آنان از زبان توزیع و تقسیم قدرت شده است که موردحمایت نظام ها قرارگرفته، بنابراین، مهم است که در مورد چگونگی درک زبان در طول زمان، بهویژه از زمان سوسور (2011 [1916]) تأمل شود، زیرا استفاده از یک مدل معرفتشناسی مشترک، مبتنی بر دیدگاه اروپایی، غربی و شرقی و حتی جهانیاش بدون توجه به تاریخ، برای همه پدیدهها تنظیمشده است. که خلا موضعی فعال از ویژگیهای منحصربهفرد بومی گرای و عشایری و زیست اکولوژیکی زبانها احساس میشود و برای درک بهتر و توسعه چنان موضعگیری مدرن/استعماری که بر پروسه موضعی تقلیلگرای و جهانی شده و نیز تعمیم دهندگیاش در رویکرد پسا اومانیستی / پسااستعماری / ماتریالیستی از درک پسا زبان یک امر ضروری است، موضعگیری استعماری و نو استعماری زبانی سنتی و مدرن نیز درواقع نهتنها تنوع شیوههای زبانی را نادیده میگیرد، بلکه آن را نیز کمرنگ میکند.
درنتیجه، حتي امروزه نيز به دليل تأثير آن بر اومانیست و تفکرات انسانمحور نظامهای گفتماني را بر آن داشته كه چنين ایدههایی را تقويت كنند هنوز در حال بازتوليد و روابط قدرتي خاصي هستند كه از آنها تأثيرمیپذیرند .کتاب سوسور با عنوان دوره زبانشناسی عمومی که اولین بار در سال 1916 منتشر شد،اثر بنیادی بود که زبان شناسی را بهعنوان یک علم مدرن پایهگذاری کرد. و بر اساس همین مدل و مفروضات سیستمانه آن فرضیه ها یی در مورد زبان، بر اساس دیدگاههای خاص اروپایی و غربی و با الحاقی شرقی و جهانی از آن متصور شد که در روند تأثیرگذاری آن بر نظامی مقتدر بر ملاحظات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی انجام پذیرفت(پنی کوک۲۰۱۸) در این رویکرد نوین به زبان و انسان، متفکران پسا استعماری و هم پسا انسانگرایان از گفتمان مسلط سوسوری و همچنین تأثیرات دیگر گفتمانهای تابع از آن انتقاد میکنند. پرات (2012)، فابراسیو (2017) و ناسیمنتو (2017) در انتقادهای خود از نظام زبانی سوسوری و الحاقات آن در تفکر اروپایی و غربی، بر عدم وجود هویتهای خاص و نمایش غیریت غیرانسانی و دیگر انسانی (به مفهوم فرومایگان در فرهنگهای مسلط، حاشیهنشینها و حتی معلولیت و ناتوانان و کمتوان جنسیها) که مورد بی توجه ای نظامات سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی قرارگرفتهاند، به طرزی عمیقاً درهمتنیده و مجموعهای از تجمیع انسانی و غیرانسانی را برجسته میکنند، موضوعاتی در شکل غربی و اروپایی موجود بر بسامد بالای مفاهیمی چون سفید، مرد، جوان و.. که هیچ نشانهای از تعلقات ندارند (مانند کلاس و دین) ظاهر آنها یکسان است و بنابراین، هیچ رابطه قدرتی درگیر شده در این واژگان نیست. زمینهای وجود ندارد؛ و ارتباط آنها بهصورت یکسان و کاملاً متقارن اتفاق میافتد. پرتس (2012) تأکید میکند که زبانشناسی مدرن بر چنین دیدگاههایی استوار بوده است که درک خاصی از زبان و ارتباطات را به وجود آورده است.درنتیجه،مفاهیم و شیوههای زبان به عنوان بخشی ازپروژه استعماری جعل و تحریفشده و دارای موقعیت و منافع ژئوپلیتیکی استعمارگری به یک چشم انداز ممتاز و آیندهگرایانه تبدیلشده است (NASCIMENTO، 2017، ص 64).
انتهای پیام/