گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس با محمود یزدانی خوشنویس و شاعر:
در ابتدای گفتگو کمی از خودتون بگویید؟
محمود یزدانی هستم متولد 6 فروردین 1338. زاده روستای قمرود از توابع بخش مرکزی شهرستان قم، با فاصله حدود 20 کیلومتری شهر قم و در مجاورت اتوبان قم-گرمسار که در دوران باستان در مسیر جاده ابریشم قرار داشته. قمرود، جزو مناطقی در جهان که سکونتگاه پیش از میلاد بوده است و آثار تاریخی همچون «قره تپه» قمرود گواه این قضیه است. این منطقه از مهمترین قطبهای کشاورزی و دامداری استان قم به شمار میرود. شاید وجه تسمیه این روستا نیز از آن روی باشد که آبهای رودخانه مرکزی قم به این روستا ختم میشد و بسترمناسبی بود برای کشاورزی. البته امروزه آب مورد نیاز کشاورزی از سفرههای زیر زمینی تامین میشود. شغل مردم قمرود اغلب کشاورزی است و بخشی از مردم هم به دامداری میپردازند، پیشتر (در دوران کودکی ما) همه زنان روستا به قالیبافی مشغوب بودند.
از چه زمانی با شعر آشنا همنشین شدید؟: نخستین نغمههای شعر را از زبان مادر و خواهرم هنگام قالیبافی شنیدم. که معمولا اشعار بسیار محزون و به پیروی از سبک و سیاق دوبیتیهای باباطاهر بود. خودم هم تا زمانیکه دیپلم گرفتم به کار قالیبافی مشغول بودم و بافتن فرش زر و نیم ابریشم نقشه قم از بهترین خاطرات دوران نخست زندگیام است و میتوانم ادعا کنم که در کار قالیبافی مهارت کامل دارم.
تا کلاس پنجم ابتدایی در روستا بودم و نخستین معلم عزیزم هم برادرم مرحومم بود. از کلاس ششم به تهران نقل مکان کردیم در خیابان کمیل و پارک رضوان فعلی. برادر بزرگم [اصغر آقا] شعر میگفت (هنوز هم) و خطی خوش داشت. به تبعیت از ایشان کمی به خوشنویسی با خودکار پرداختم. کلاس ششم ابتدایی بودم که شعر «کوچه» فریدون مشیری، «لحظه دیدار نزدیک است» اخوان ثالث، را حفظ کردم. «پیکر تراش پیر» نادر نادرپور و «دوش چه خوردهای بتا راست بگو نهان مکن» حضرت مولانا، ذهن و زبان مرا به شدت به سوی شعر جذب کرد. به الهام از وزن «عاشقانهها» فروغ فرخزاد، (که بسیار این مثنوی را هنوز هم دوست دارم)
در چه سنی شروع به سرودن کردید و به شعر و هنر پرداختید؟: نخستین شعری که گفتم دوران دبیرستان بود چند مثنوی مستقل بود که فقط چند بیت آن را به خاطر دارم:
ماهیام در تُنگِ تَنگ آرزو
با دل دریاست ما را گفتوگو
کای ظهور خشم و مِهر و کینهها
وی تو تعبیر همه آیینهها
و نیز: دشت سبزی در دلش مرداب بود
آب آن مرداب گویی خواب بود
گفت: عمری در پی دریا بُدیم
کاش او هم در پی مرداب بود.
دوران تحصیل دانشگاهیام بسیار پرماجرا بود از تعطیلی دانشگاهها به خاطر انقلاب فرهنگی تا آزمون و تغییر رشتههای مختلف که با روحیهام سازگار نبود و در نهایت دکترای ادبیات دانشگاه تهران. تقریبا همه عمر مفیدمان در فرهنگی و آموزشی طی شده است.
آیا به موازی شعر به هنر دیگری هم پرداخته اید؟: بله در واقع یکی از عزیزترین هنرهایی که به شدت دل در گرو آن دارم خوشنویسی است که به آن پرداختم. خوشحالم که استادان نازنینی چون استاد حسین غلامی (نستعلیق) و مدت مدیدی در کلاس استاد یدالله کابلی خوانساری (شکسته) و همچنین شاگردی استاد محمد حیدری (شکسته) از افتخارات اینجانب در هنر خوشنویسی است. که به وجود یکایک این عزیزان مباهات دارم.
از نخستین مجموعه ی شعرتان کمی با ما سخن بگویید؟: نخستین مجموعه شعری که چاپ کردم، «بوی بسمالله» بود (چاپ نخست مجموعه غزل) که خوشنویسی روی کتاب را نیز استاد کابلی عزیز زحمت کشیدند، توسط انتشارات «کرشمة نگار» که مدیر مسئول این انتشارات خودم هستم. و چاپ دوم را هم انتشارات گویا به عهده گرفت. «سرمهدان خورشید» دومین مجموعه شعر که باز هم در قالب غزل بود و خوشنویسی روی کتاب را هم استاد حیدری عزیزم محبت فرمودند و چاپ آن توسط انتشارات گویا بود.
مجموعه زعفرانزار رفتن رنگ (غزل): انتشارات کرشمة نگار
کتاب بسمل گلزار شوق : 60 رباعی ، انتشارات کرشمة نگار
کتاب نفیس بوی باران : (مجموعه رباعی. انتشارات کرشمة نگار) کتابی کم نظیر در عرصة کار هنری و تحقیقا بدون نمونه تکراری در ارائة تنوع تذهیب خطوط (تا کنون) که با هنرنمایی 7 تن از سرآمدان استادان هنر به زیور طبع آراسته شده است.
1) خوشنویسی شکسته همه رباعیات کتاب: به قلم سحرانگیز استاد محمد حیدری
2) متن دیباچه کتاب به قلم استاد یدالله کابلی خوانساری است.
3) خوشنویسی دیباچه توسط استاد علیاکبر رضوانی انجام شده.
و تذهیب خطوط ؟:
4) استاد سعید غلامی
5) استاد محمد نباتی
6) استاد محمد مرادی
7) استاد رامین مرآتی
و مدیر هنری و ناظر چاپ کتاب نیز دوست عزیزم علیرضا یاراحمدی بودند.
چند مجموعه شعر نیز در قالب رباعی و غزل و دوبیتی آماده شده است که انشالله به زودی چاپ خواهد شد. و نیز چند اثر تحقیقی و پژوهشی از ادبیات اصیل ایران را نیز در دست دارم که اگر عمری باشد در آیندهای نه چندان دور چاپ خواهد شد.
انتهای پیام/
مصاحبه گر: سمیه( آرزو) بحر کاظمی
کاش همیشه از شعرایی ک مصاحبه میگیرید، قطعه ای نیز چاپ کنید تا سبک و ذوق شاعر نیز دیده شود
با تشکر از خواهر خوبم سرکار خانم بحر کاظمی