فقدان واژگان بویایی در زبان‌ها | یکتاپرس
یادداشت اختصاصی یکتاپرس/ جستاری بر زبان شناسی شناختی/ سعید چهانپولاد
ما بوها ومزه ها را با استناد به منشأ آنها در زبان‌ها توصیف و توضیح داده و بکار می بریم و عملا کمتر واژه ای برای بویایی و دیگر حواس ظریف ترانسانی داریم
کد خبر: ۱۱۷۲۱۳
۰۹:۳۰ - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱

فقدان واژگان بویایی در زبان‌ها

نوشته: سعیدجهانپولاد

جستاری بر زبان شناسی شناختی/ بر اساس رویکرد زبان شناسی کاربردی پسا انسان‌گرا

پیش درآمد -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اخیرا رسانه ها خبری مبنی بر مسمومیت دانش آموزان چندین مدرسه و هنرستان قم و تهران را منتشر کردند و مصدومان و مدیران مرتبط با این حادثه، خبر از بویی شبیه نارنگی که باعث مسمومیت شده دادند. واژگان ترکیبی و اصطلاحی بویی نارنگی، بوی پرتقال .. و استناد بو به منشأ نشانه شناختی آن در زبان فارسی، مرا واداشت که جستاری در رابطه با فقدان واژنامه و اصطلاحات بویایی در زبان‌ها و منشا نشانه شناختی آنها را از کتاب " زبان شناسی پسا انسان‌گر" نوشته آلتسر پنی کوک که با ترجمه و تقریر بنده در انتظار انتشار هست را به رشته تحریر درآورم. این جستار کوتاه مروری به چالش‌های زبانی و فقدان واژگان در برخی حواهای انسانی و دیگر انسانی در زبان شناسی سنتی و نوین از سوسور،هجلمسلوف و چامسکی و پسا زبان شناسی نوین ارائه می دهد. معمولا چنین بوده که ما بوها و مزه ها را با استناد به منشأ آنها در زبان‌ها توصیف و توضیح داده و بکار می بریم و عملا کمتر واژه ای برای بویایی و دیگر حواس ظریف ترانسانی داریم.

هر چند که این رویکرد زبان شناسی و سیستم ذهنی و بینا ذهنی آن نیز نتوانسته مادیت، اشیا، جانوری ودیگر انسانی را به صورت مجموعه های فضایی به خوبی تبیین نماید. این جستار اشارتی کوتاه است از رویکرد نوینی به زبان، ذهن و بدن و مبحث عاملیت انسانی و دیگر انسانی و غیر انسانی در مجموعه های فضایی در زبان‌ها که با رویکرد پسا انسان گرایانه به حوزه پسا زبان شناسی شناختی و زبان شناسی کاربردی پسا انسان‎گرا مرتبط می شود. کتابی که بزودی در این حوزه نوین منتشر خواهد شد به پرسش‌های عمیق پژوهشگران حوزه زبان شناسی پاسخ های علمی و شناختی خواهد داد.

یکی از میراث روشنگری اروپا ایده آل سازی حواس بود و تقسیم بندی و سلسله مراتبی کردن آن که در نظر داشت این سلسله مراتب را با زبان و اندیشه درگیر کند. چنانکه حواسی همچون بینایی و شنوایی را برتری داد و برجستگی بخشید و منجر به تقلیل حواس ظریف تر مانند لامسه، چشایی و بویایی شد. این حواس ظریف تر درگیری متنوعی با بدن دارد. این تقسیم بندی می بایست به درک دنیای اجتماعی،فیزیکی و مادی که این ایده ها از آن سرچشمه می گیرد به بدن، زبان و اندیشه دوباره بازگردانده شود.(البته این میراث روشنگری تلاش کرده که از آن فرار کند) موضع فلسفی که می توانست برای ذهنی جدا از جهان استدلال کندناشی از همان ایدئولوژی روشنگری است که در آن زبان و به ویژه زبان نوشتاری شرط عقلانیت،تمدن و پیشرفت است و در نوشتارهای الفبایی در رویکرد غربی اش به ابطال خود رسیده است.

زبان شناسی که در این سنت از طریق کار سوسور،هجلمسلوف واخیرا چامسکی توسعه یافت با تمرکز بر زبان و ذهن به شکل یک سیستم، زبان شناسی را وارد یک آزمایش محرومیت حسی در مقیاس بزرگتری کرد و بسیاری از جنبه های مهم آنرا کنار گذاشت. آنچه در این نوع سیستم زبانی وجود ندارد، تمامی روابط بین بدن و جهان ، اجسام و اشیا و عناصر لمسی، عاطفی و نفسانی زندگی انسانی و دیگر انسانی است.

سنت فلسفی که به ما ذهنی جدا از بدن داد، سنتی جنسیتی، طبقاتی و نژادی که به ما ارائه داد. و زبان شناسی که در این سنت فکری پدیدار شد نیز به همین ترتیب محدود بود و کلیه جنبه های بدنی و بدنمندی زندگی را تنها به برخی از انسانها اعطا کرد که می توانستند آنرا نادیده گرفته و یا از سوژگی و موضوعیت حذف کنند، چنانکه حواس ذهنی و فکری ظریف مانند بینایی و شنوایی به مردان و به ویژه سفید پوستان، مردان طبقه متوسط روبه بالا مرتبط بود.

در حالیکه حواس جسمانی تر و بدنی کمتر قابل کنترل به مانند لامسه، چشایی و بویایی به زنان مرتبط شده بود. همانطور که بورک ۲۰۱۱ در گزارش خود زندگینامه یک زن در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم توضیح می دهد. این رویکرد اروپایی و غربی و در سنت فکری اش چنین بود " آنچه انسان‌ها را به بقیه قلمرو حیوانات و دیگر انسانی مرتبط می کرد، زنانه بود. در حالیکه آنچه انسان‌ها را از سایر حیوانات متمایز می کرد مردانه بود.

این رویکرد چنین می انگاشت که زن حیوان است و مرد انسان نمونه ".چنین موضعی دکارتی به قول رولان بارت برساخته از تصویر مخترع خود رنه دکارت است . هایمز ۱۹۶۴ _ ۱۹۷۲ پیشنهاد کرد که کانال های ارتباطی ما ممکن است در کنار سخنگویی، نوشتن و ارتباطات غیر کلامی همچون بویایی، چشایی و لامسه قرار بگیرد و یک مجموعه فضایی را ترسیم کند. با اینحال و در این مرتبه با معضل زبانی دیگری روبرو می شویم و آن فقدان واژگان و اصطلاحات در ارتباط با این حواس در زبان ها ست. زیرا در حالی که واژگان و لغات محدودی در زبان‌های اروپایی و غیر اروپایی همچون طعم و مزه همچون(شیرینی، ترشی، شوری، تلخی و ..) وجود دارد. اما عملا و به واقع هیچ کلمه ای برای بو و بویایی وجود ندارد.

اصطلاحات و واژگان بویایی معمولا یا از طعم‌ها و مزه ها وام گرفته شده است مانند ( بوی ترش یا بوی شیرینی می دهد ) و یا منشأ و منبع بو را توصیف می کند مانند (یوی بیکن، بوی قهوه، بوی پرتقال، بوی نارنگی و ..) در واقع بوها با استناد به منشأ آنها نشانه گذاری می شود. این لیست را می توان مروری کوتاه کرد (ماهی شور، میوه های خشک شده،سبزیجات عطری، میوه ها و ادویجات) درحوزه های دیگر مثلا در رضایتمندی ازنوشیدنی ها باز مجبوریم که بو ها و مزه های دیگر را با هم تلفیق و آنها را القا کنیم .مثلا نوشیدنی و یا شربت با بو و یا مزه ی ( گیلاس، تمشک، انگور، توت فرنگی و شاه توت )که معمولا در نوشیدنی ها بکار برده می شود. در واقع گاه این نشانه گذاری ها چنان مورد هجمه و تمسخر قرار می گیرد که از آن نمی توان اجتناب کرد چون واژگان بویایی و فهرست واژنامه ایی آن از نشانه های نامرتبط مملو شده است. تنها معدودی از این واژگان بویایی در حرفه های مرتبط با بو مانند تجارت و صنعت عطرسازی و یا مشروبات و نوشیدنی ها مرتبط است.

اینکه واژگان بویایی با حافظه و خاطرات مرتبط هست. در ساختار تشبیهی مدولار بدن و سر می توان از پایه های جزئی تر این ساختار مغزی از آن نام برد. اما در پیوند دادن بو به زبان، بی گمان کمتر ارتباطی می توان بین زبان‌ها و بوها و روش‌ هایی که در زبان های اسمولوژی با آن ارتباطی برقرار کرد و اگر هم باشد بسیار متفاوت این ارتباط تقطیع شده است. منظورم اینست که چگونه می توان نشانه شناسی بویایی را در رابطه با مناظر بویایی و همسو با آن مطالعات شناختی درک کرد و آنها را به سایر اشکال نشانه شناسی اجتماعی و قرار دادن بوها در کنار دیگر منابع نشانه شناختی درک کرد.

اینجا نقش عاملیت و عمدی ( قصدی)بودنش با این باور مربوط می شود. اگر ما با مفاهیم انسان گرایانه از عاملیت در این رابطه رفتار کنیم.در این صورت قصد ممکن است بخشی از تعریف و توصیف باقی بماند. با اینحال اگر بتوانیم عاملیت را به شکل یک ویژگی توزیع شده و درهم تنیده از نقش ماده اشیا و جانوران و دیگر انسانی در جهان در نظر بگیریم. قصد و عمد پشت یک نشانه ممکن است از نقش آن به مثابه یک کنشگری نشانه شناختی کمتر اهمیت پیدا کند. چنانکه گفته شد. اهمیت بویایی نیز در قدرت برانگیختن، ارتباطش با حافظه، مکانیت،حس‌ها و عواطف در فضای متکثر و تأثیرات بصری اش ، این توزیع شدگی و درهم تنیدگی با مجموعه های فضایی را با مکانیت برجسته تر می کند.

اخیرا در گزارشات رسانه های داخلی و خارجی یک رویدادهای سریالی چندین مدرسه دخترانه در قم و تهران و مسمومیت دانش آموزان دختر با بویی شبیه نارنگی گزارش شد . این ترکیب زبانی " بویی شبیه نارنگی " یا " بویی شبیه پرتقال " ناظر بر فقدان واژگان اصطلاحی و اختصاصی در رابطه با بوها ها و مزه ها و دیگر حواس ظریفت تر همچون (لامسه،چشایی ، بویایی ) و عواطف و احساسات انسانی و غیر انسانی هستیم.
تقسیم بندی حواس ممتاز ( بینایی و شنوایی) و حواس ظریف و کوچک تر همچون ( چشایی، بویایی و لامسه ) بر اساس سنتی فکری در زبان رایج شده و این حواس نه تنها در دوره تکاملی انسانی اش و در دوره های صنعتی شده و مدرنیت تقلیل یافته،بلکه در زبان، ذهن و بازنمایی اش با محدودیت واژگانی روبرو شده است. در اینجا نقش عاملیت انسانی و غیر انسانی، نقش ماده، اشیا و ارتباطات مکانی و مجموعه های فضایی در زبان شناسی شناختی و پسا زبان شناسی کاربردی پسا انسان‌گرا،نقشی کلیدی است. و افزایش، تولید ترکیبات واژگانی مختص حواس دیگر و گسترش واژگان در جنبه حسی زبان و زبان شناسی کاربردی پسا انسان‌ گرا را امری ضروری می دانم و امید است پژوهشگران و اساتید در فرهنگستان زبان و ادب فارسی این جستار کوتاه را جدی بینگارند.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: