نگاهی به مجموعه شعر الواح یخی، اثر مریم عباسی | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ معرفی کتاب: مجید افشاری
مجید افشاری: الواح یخی با تنوع ساختاری که شامل قالب های سپید و چهارپاره و غزل و رباعی می شود اجازه ی کسالت به ذهن مخاطب را هنگام خوانش نمی دهد.
کد خبر: ۱۲۰۰۶۴
۱۳:۵۵ - ۲۶ اسفند ۱۴۰۱
 مجموعه شعر الواح یخی،
 
 
مجید افشاری/ معرفی کتاب الواح یخی/ اثر مریم عباسی
عده ای مرگ را پایان زندگی و عده ای مرگ را آغاز آن می دانند. شاید به همین دلیل، مرگ خاص ترین مسئله ی انسان باشد. تجربه ای اجتناب ناپذیر، راز آلود و بسا ترسناک..
پرداختن به چنین رخدادی آنهم از دریچه ی شعر ،جذابیّت کتاب الواح یخی را به عنوان سومین کتاب شعر مریم عباسی دو چندان کرده است.کتابی که به بهانه ی کوچ نابهنگام برادری تحریر شده است. اما در جای جای آن ردّ پای مرگ آگاهی را شاهدیم.
شاعر با منظومه ای از مضامین و پرسش ها و دریافت ها نگاه تازه ای به دردها و دغدغه های زندگی دارد . گاهی با خشمی فروتنانه انکار می کند گاهی می پذیرد گاهی تفسیر می کند و گاهی با سکوتی عمیق فقط به مرگ خیره می ماند.
ویژگی الواح یخی مکاشفات فلسفی و دریافت های عاطفی شاعر است. نه صرفاً دردنامه ای ملال آور که حوصله سر بر و قابل پیش بینی باشد که از همان اول تکلیف خواننده را با خودش مشخص کند که قرار است مویه  های دم دستی عامه پسند مرا بخوانی و همدلی کنی. 
مریم عباسی در نهایت رندی و هوشمندی از منظرهای نامحتمل به زندگی و مرگ نگریسته و گاه گریسته است .. الواح یخی با تنوع ساختاری که شامل قالب های سپید و چهارپاره و غزل و رباعی می شود اجازه ی کسالت به ذهن مخاطب را هنگام خوانش نمی دهد. خصوصاً که جهان نگری شاعرانه ای را در فهم ماجرای زندگی و مرگ به روزگار آشفته پیشنهاد می کند. 
با هم برش هایی از کتاب را می خوانیم: 
شاعر ،مرگ را کوچ کردن به سمت دیگر خود می داند 
کوچ کردن به سمت دیگر خود 
بهانه می خواهد 
بهانه ای بیشتر از خواب نیمروز ..
ص ۱۲-----------------------------
پذیرش تجربه ی نزدیکی و دوری توامان عزیز سفر کرده در سکوت استمراری 
کنارم نشسته ای 
با چشم های نزدیک 
و دهانی دور ..
ص ۲۴-----------------------------
تصویر سازی های هندی وار که شاخصه ی سبکی ایشان در آثارش محسوب می شود 
گاهی از خواب می پرم در مرگ 
گاهی از مرگ می پرم در خواب 
غرق ابهام های شفافم 
مثل آیینه ای رها در آب ..
ص ۳۱-------------------------------
تا آمدم ستاره شوم آسمان گریخت 
می خواستم به بخت بخندم، دهان گریخت 
ص ۴۰-------------------------------
سایه ات روی سرم بود و نمی شد باورم 
برمزار تو بیفتد سایه ی تنهای من 
ص ۴۵-------------------------------
پردازش وقوعی( داغدار پدر، مادر، برادر ) 
داغدار است دل بی در و پیکر عمری 
جز به اندوه عزیزان که نشد سر ، عمری 
اگر از شکوه ی من چرخ ستمگر شاد است 
نکنم شکوه ای از چرخ ستمگر عمری ..
ص ۳۸--------------------------------
گاهی با کنایات طنز آمیز اما تلخ ،در الواح یخی روبه رو می شویم 
جای ثروت آرزوی مرگ در دل داشتم 
وای بر آنکس که از من آرزو دزدیده است 
ص ۴۳---------------------------------
رویکرد سرخوشانه ی پذیرش تقدیر، با چاشنی گزنده ی تحقیر مرگ، از عناصر تالیفی کتاب است.
با خیالت سرخوشم باور ندارم نیستی 
در منی، دیگر چه غم دارم کنارم نیستی 
ص ۴۶---------------------------------
در پایان می توان گفت، ذهن خلّاق شاعر با مختصاتی زنانه در دایره ی شعر، روی وتر مرگ، بندبازی می کند ..
 
انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: