«باد با رفتنت موافق است» مجموعه شعر ساغر شفیعی | یکتاپرس
معرفی کتاب / فرهنگ و هنر یکتاپرس
اعظم کمالی: می‌روم تا سراغ از شعر بگیرم و از شعر سراغ دوست را؛ انگشت اشاره‌اش سمت دوست دیرینه‌ام ساغر شفیعی می‌رود که مهربانی‌اش با کلمات زبانزد است.
کد خبر: ۱۲۴۳۱۱
۰۹:۳۰ - ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲

«باد با رفتنت موافق است»

معرفی کتاب/ گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس: باد با رفتنت موافق است / ساغر شفیعی

«اولین شعرهایم را برای پدرم که معلم بازنشسته ادبیات است، می‌خواندم. با خواندن اشعار نیما، به پدرم می‌گفتم با اینکه شاعرانی همچون نظامی، از قله‌های ادبیات فارسی هستند، ولی در اشعارشان نوعی تصنع وجود دارد اما آثار نیما، خودِ زندگی است. در عالم نوجوانی کشف کرده بودم نیما راست می‌گوید. تا حدود سی سالگی از برنامه‌هایی به اسم جلسه شعر و انجمن ادبی خبر نداشتم تا اینکه در روزنامه‌ای به یک آگهی برخوردم با این مضمون که در فرهنگسرای معرفت، آقای تقی محمدی‌فکورزاده کارگاه شعر برگزار می‌کند. به این ترتیب رفته‌رفته به کلاس‌های مختلف شعر راه پیدا کردم. کارگاه بعدی کلاس آقای کریم رجب‌زاده بود.»

متن بالا گفتگوی ساغر شفیعی شاعر نام آشنای معاصر در نشست تخصصی شعر شیرازه شعر است. پیش از این مجموعه شعرهایی مانند: وقتی باران پیانو می زند/ حالا نام دیگری دارم/ من هم از شاعران دهه چهل هستم / چشمانت اگر نیلی بود را خوانده ایم.

«اعظم کمالی شاعر و مترجم در یادداشتی که به یکتاپرس فرستاده می نویسد:
سراغ کلمه می‌روم تا سراغ از شعر بگیرم و از شعر سراغ دوست را می‌گیرم؛ انگشت اشاره‌اش سمت دوست دیرینه‌ام ساغر شفیعی می‌رود که مهربانی‌اش با کلمات زبانزد است حتی وقتی از چیزی می‌نویسد که تلخم می‌کند و می‌کشاندم تا سال‌های دور: 
کنار استخوان‌ها پلاکی پیدا شد 
کوچه از بی‌نشانی در آمد
ساغر عاشق است، عاشقی که فرصت عاشقی را از دست نمی‌دهد و مدام مالامال از عشقی‌ست که حتی اگر تازه باشد طعمی صد ساله دارد
دوباره پیرهن گلبهی‌ام را بپوشم
دوباره با دو کلمه از تو 
گونه‌هایم را گل بیندازم
دوباره بیست‌ساله شوم
تا بیست‌سال دیگر 
فرصت با تو قدم‌زدن را داشته باشم
شعرهای ساغر دچار عدم تجانس و آشفتگی نیست و خود را به خواننده تحمیل نمی کند.
 دوستت دارم 
و آن‌قدر دوستت دارم 
که وقتی می‌نویسم « دوستت دارم»
« دوستت دارم» خم می‌شود 
پیشانی تبدارش را می‌گذارد روی کاغذ
و نامه را می‌بوسد
 
او در شعرهایش با واژه هایی که در اختیار دارد وارد بازی هایی نمی شود که پیشتر از ان به آن ها نیاندیشیده بود. او فقط می خواهد واژه ها را به پرواز در بیاورد.

فصل که رخت عوض می کند
دوباره عاشقت می شوم
گیرم زمستان باشد و
آهسته روی پیاده روی یخ زده راه بروم
عشق تو همین شال پشمی ست
که نفسم را گرم می کند
بر لبم نام تو را می برم
تا برف
مثل قند
در دل زمستان آب شود

صفحه به صفحه پیش می‌روم، گاهی آه می‌کشم، گاهی می‌خندم و دوست دارم گوشی را بردارم و شعری از شعرهایش را برای عزیزی بفرستم. چه عزیزی بهتر از خود او: 
 دوست دارم ببوسم صدایت را
وقتی می‌گویی دوستت دارم 
و همان‌جا بمیرم .مثل تکه یخی در آغوش تابستان.»
 
با خواندن یادداشت اعظم کمالی منتظر مجموعه تازه ساغر شفیعی به نام « باد با رفتنت موافق است»  می مانیم تا با دنیای تازه شعرهای وی آشنا شویم .
این مجموعه توسط نشر ایهام به چاپ رسیده و در نمایشگاه کتاب قابل تهیه خواهد بود.
 
انتهای پیام/
دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
United States of America
۲۲:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۰
مطالب ارزشمتد ی خواندم ....اینگونه نوشتارها در واقع مخاطب را در آگاه کردن رویدادهای امروز شعر وشاعران را بروز می گرداند ....
درود برای شما خرد یاران
در واحد ادبیات یکتا پرس
کوروش مهرگان
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۲
دوباره عاشقت می‌شوم

عالی بود