مهم نوشتن است و برون ریز دغدغه هایی که هر کدام در پی هویتی معلوم می دوند | یکتاپرس
گفتگوی اختصاصی یکتاپرس/
صابری: اول خود نوشتن است که در هربازه ای از زمان، روح جستجوگر مولف را به تسخیر در می آورد و دوم پنجره هایی که در گذر زمان در ذهن باز می شوند.
کد خبر: ۱۲۵۳۸۰
۱۳:۱۱ - ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲

مهم نوشتن است

میهمان گفتگوی امروز ما محمد صابری ( نویسنده، شاعر و منتقد ) صمیمی معاصر است که این روزها برای یافتن روشنایی در عرصه ادبیات و انعکاس آن؛ ساکن شهر بزرگ آثار برتر جهانی شده است.

بعد از دو رمان موفق تابستان خیس و مثلث عشق رسیدید به غزلواره های زخم های کاغذی، چرا و چگونه؟
: زخمهای کاغذی در طول این دو رمان قرار نمی گیرند، در عرض آن هاست، تا وقتی که تعریف من از رمان ،شعر نوشتن باشد و از شعر قصه نوشتن، خیلی نمی توان این دو را از هم تمییز داد، مهم نوشتن است و برون ریز دغدغه هایی که هر کدام شان در پی هویتی معلوم می دوند اما چقدر این جست و گریز به مقصد نزدیک شده را تنها مخاطب و نه منتقد تشخیص می دهد و بس.

تعریف شما از مخاطب ادبیات با کدام یک از تعریف های موریس بلانشو همخوانی بیشتری دارد؟
-بیشتر به گمانم به تحلیل های امبرتو اکو نزدیک ترست تا بلانشو چرا که اکو به دسته بندی در انواع مخاطب معتقد ترست تا بلانشو. اکو مخاطب را به سه دسته ی خاص، منفعل و عام تقسیم کرده است، در حالی که بلانشو معتقدست مخاطب جنینی ست در رحم مولف و هم زمان باتولد اثر بدنیا می آید.
،کوتاه سخن آن که به گمانم هر مجموعه ای اعم از شعر و یا رمان باید هر سه طیف را مد نظر داشته باشد، به تولدی دیگر فروغ نگاه کنید، وقتی می گوید:«زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد» این مخاطب عام را جذب و بدنبال خود می کشاند و در ادامه ی همین شعر وقتی می گوید:

وبه حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که زمهمانی یک آینه بر می گردد
و بدین سان است
که کسی می میرد
و کسی می ماند
اینجا مخاطب منفعل بی تفاوت از کنارش می گذرد و مخاطب خاص اما نه، می ایستد و سال های زیاد به آن می اندیشد.

بلانشو می گوید زمانی برای نفهمیدن، زمانی برای آموختن و زمانی برای دویدن، این رویکرد را چقدر در نوشته هایتان حس می کنید؟
-خیلی زیاد، این طبقه بندی زمان برای نویسنده دقیق ترین تعریفی ست که تا به حال شنیده و خوانده ام ، بی تردید نویسنده و شاعر ماندگار همه ی این سه دوره را در زندگی ادبی اش تجربه می کند ،تعبیر دیگر این گفته تعریف محمود دولت آبادی است از ادبیات، نفی آن من فردی و تلاش برای رسیدن به آن دیگری و این در همان زمان های سه دوره ای بلانشو تعریف می شود.

دولت آبادی من ها را طبقه بندی کرده برای تبیین این نظر که باید مدام از پنجره ای به پنجره ای دیگر رفت، منظورتان همین است؟
-دقیقا، نگاه شما از پنجره ی اتاق خواب تان به کوچه با نگاه از پشت بام طبقه بیستم به کوچه و در نهایت از پنجره ی دماوند به کوچه های تهران بسیار تفاوت دارد در تشخیص و دیدن و درست دیدن و آن چیزها که اصلا دیدن شان مهم نیست، آقای کلمه به درستی می گوید که کتاب اول هر مولفی من فردی ست، دومین کتاب باید من اجتماعی باشد که در نگاه و ذهن آن دیگری تجلی می یابد و کتاب سوم اگر به پله ای بالاتر رسیده باشد می شود من ابر انسانی.این من در برگیرنده ی هویت انسانی ست از منظری فرامرزی، فرا وطنی شاید.

به ناگفته هایی در آن دو رمان پیشین تان باقی ماند که به شکل شعر آن هم در قالب کلاسیک تبدیل شد به دفتر زخمهای کاغذی؟: اول خود نوشتن است که در هربازه ای از زمان، روح جستجوگر مولف را به تسخیر در می آورد و دوم پنجره هایی که در گذر زمان در ذهن باز می شوند، معتقدم گاه یک مصرع تنها کار یک رمان دو هزار صفحه ای را می کند و گاه دوهزار بیت، کارکرد یک جمله ی ساده را نخواهد داشت. الوار می گوید زخمی به من بزن عمیق تر از زخم انزوا و آن سوتر امیل سوران می گوید: شعر خودکشی به تعویق افتاده است، آن یکی شعرست و این نثر.

شما هم زمان و در کنار داستان و شعر فعالیت های چشمگیری در حوزه ی مطبوعات داشته اید، اگر بشود نامش را روزنامه نگاری گذاشت، این را در کدام بخش ادبیات می توان طبقه بندی کرد؟
-در سالی که گذشت و درد و داغ هم کم نداشتیم ، 52 عنوان مطلب در قالب های یادداشت، معرفی کتاب، نقد و جستار و مقاله ادبی در مطبوعات نوشتم، همه ی این ها هر کدام ارزش های منحصر به فرد خود را دارند، بی تردید روزنامه نگاری برای مارکز نردبام پرتابی شد که صد سال تنهایی را برای ادبیات به ارمغان آورد، کامو، سارتر، فرانس، رولان و دیگران هم کم و بیش در کنار شعر و داستان و نمایشنامه نویسی حضوری پر رنگ در مطبوعات روزگاران شان داشتند ، نه برای دیده شدن و این ها ، برای زنده ماندن، مولفی که کنج کتابخانه اش تنها می خواند و می نویسد به تعبیر بلانشو مولفی ست که پیش از تولد کتابش مرده است.

زخم های کاغذی را در چه طبقه بندی از تعریف شعر معاصر اعم از نئو کلاسیک، مدرن، پست مدرن و ازین قبیل تعریف ها می دانید؟
-شعرهای این مجموعه منتخبی ست از سروده های چهار سال قبل که در دودفتر سلطنت سکوت و شهید در تبعید گردآوری شده است، دفتر اول را مدرن تر می دانم از حیث زبان، مضمون و سبک اما دفتر دوم را نئو کلا سیک هایی می دانم با عاشقانه هایی که در بستری اجتماعی از سردردها و سرگیجه های مدوام شاعری سرگشته شکل گرفته است.

جایگاه نقد شعر امروز از نگاه شما که خود از منتقدان آثار برتر جهانی هستید، کجای ادبیات است و چرا؟: فاکنر در مصاحبه با پاریس ریویو به طنز وخنده گفت می خواستم شاعر بشومنشد، داستان کوتاه نوشتم نشد رمان نوشتم نشد، منتقد شدم، این ساده ترین وراحت ترین کار ممکن است در ادبیات، گفته ی ویلیام فاکنر که از سرآمدان هر سه حوزه است، یعنی فاکنری را که با حرامیان، خشم و هیاهو، برخیز ای موسی در رمان و شعرهایی چون لوح گور و... می شناسم البته که این طنزی بیش نیست اما معتقدم در برابر هر شاعر مثلا بد هزار منتقد بدتر ایستاده اند به عقده گشایی ها قضاوت، تحلیل های سطحی و... در عین حال هر مولف بلند مرتبه ای را منتقد کارآمدی نمی دانم و بر عکس ، هر کس باید کار خودش را بکند اما اگر بخواهم صریح تر و بی لفافه از وضعیت نقد امروز بگویم، واقعیت اینست که منتقدان از جریان شعر و داستان امروز عقب افتاده اند،
همان طور دانشگاه و این نکته ای ست که بسیاری از تحصیل کرده ها و روشنفکران مان به آن اذعان دارند، خلاصه تر آن که نقد امروز برای ادبیات چاره ساز نیست و این از بزرگ ترین دردهای ادبیات است و بس.

در زخم های کاغذی ارجاعات برون متنی بسیاری دیده می شود همراه با استفاده ی زیاد از اسم های خارجی ،این دلیل خاصی داشته و یا در ناخودآگاه تان شکل گرفته است؟
-سامراست موام می گوید شعر امتزاجی ست که پیوسته آغاز می شود وپیوسته از هم می گسلد، با این رویکرد باید بگویم ناخودآگاه شاعر را بستر مطالعاتی اش فراهم می سازد و با توجه به صبغه و عطش وافرم به ادبیات مدرن فرانسه کاملا طبیعی ست که این اسم و اصطلاحات در شعر جای خودشان را باز کنند، اما اما این ها را دلیل مدرنیته وار خواند شان نمی دانم، دولت آبادی می گوید ادبیات از کلمه است اما کلمه ادبیات نیست ، این گفته به گمانم حجت را بر همگان تمام کرده است.

تعریف ارسطو در انواع ادبی با ادبیات امروز دنیا چقدر تباین ویا تمایز دارد؟
ارسطو بدرستی انواع ادبی را چهارگونه ی حماسی غنایی تراژدی وکمدی خواند و این طبقه بندی تا بی عدالتی، تبعیض، فقر و ناهنجاری و ستم کشی و ستم گری و... هست ، باقی خواهد ماند اما شعر امروز و حتی فرداهای مان به گمان در همان دسته ی تراژدی باقی خواهد ماند.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا شالبافان
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
درود بر هر دو عزیز. محمد صابری عزیز و استاد ابوترابی نازنین