به گزارش یکتاپرس به نقل از همشهری آنلاین تصمیم میگیرم برای دیدن روستای تاریخی «اُمام» واقع در شهرستان املش به گیلان بروم. بنابراین وارد جاده جنگلی و زیبای «بلوردکان» میشوم و از آنجا به «خصیب دشت» به یک دو راهی میرسم که یکی به اُمام ختم میشود و دیگری به «سرتربت».
ابتدا به سرتربت که فاصله چندانی با آن ندارم میروم تا در آنجا مقبره سلاطین کیایی را ببینم، اما راه را گم میکنم و به یک جاده کوهستانی میرسم. جادهای خاکی که در برخی جاها شیبهای تندی دارد.
نمنم باران این اضطراب را در من به وجود میآورد که باران تند شود خودرو در گل و لای آن گیر کند. دل را به دریا میزنم و جادهای را که غرق عطر گونها و بومادران است طی میکنم.
در ادامه به یک چوپان برمیخورم و از او نشانی دقیق سرتربت را میپرسم. او میگوید که باید دو سه کیلومتری را برگردم. احتمال میدهد که به دلیل مه غلیظ نتوانم مکان مورد نظر را ببینم.
تصمیم میگیرم برگردم، اما از من میخواهد که قبل از رفتن حتما سری هم به بقعه باباجان دره بزنم. بقعهای که در سال ۸۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.
روایت مصور واقعه عاشورا در سقانفارهای مازندران و مقبرههای امامزادگان گیلان | آلونکهای چوبی مزین به نقاشیهای اسطورهای و آیینی از زمان قاجار
تعجب میکنم که یک اثر ملی در این روستای دورافتاده محصور در باغهای گردو و فندوق قرار دارد و هیچ تابلویی هم برای معرفی آن به گردشگران نیست. پیشنهادش را میپذیرم و راهی بقعه آقاسید ابراهیم میشوم.
نمایی از روستای باباجان دره
بنای بقعه ۳ ایوان با ستونهای لاچ لنگری دارد و از سنگ، گل و چوب ساخته شده است. وقتی وارد بقعه میشوم از نقاشیهای مذهبی داخل وجداره بیرونی و سقف بنا حیرت میکنم. اما به سرعت نگرانی جای این حیرت را میگیرد. رطوبت در کمین این اثر هنری تاریخی است. سرتاسر دیوارهها با یادگاری نوشت پر شده است و نیاز به مرمت دارد. در حالی که نقاشیهای بقاع گیلان ارزش زیادی دارند. همچنین بیشتر آنها در شرق استان قرار دارند و مربوط به زمان قاجار هستند.
بقعه باباجان دره
بعد از باباجان دره تغییر مسیر میدهم و به سر تربت میرسم. آنجا هم وضعیت بهتری ندارد. تعدادی از سنگ قبرهای تاریخی نفیس آن سالها پیش به سرقت رفته و برای چندتای باقیمانده هم کاری صورت نگرفته است.
بعد از آن جا به امام میروم؛ روستایی قدیمی با خانههای بینظیر اربابیاش. میگویم خانههای اربابی چون روستای امام از دوران صفویه مرکز خوانین املش بوده است. با وجود اینکه زلزله رودبار بسیاری از خانههای روستاهای اطراف را تخریب کرده بود، اما خانههای قدیمی امام سرپا ماندند. خانههایی که قدمتشان از یک قرن هم بیشتر است.
خانههای قدیمی این روستا معماری متفاوتی دارند؛ وقتی در کوچه پس کوچههای این روستا قدم میزنم درها و پنجرههای چوبی این روستا مرا به گیلانی میبرد که در شهرها دیگر نمیبینیم. بیراه نیست که به امام، ماسوله شرق گیلان میگویند! تعجبم از این است که چرا با وجود این همه خانه روستایی اینجا را به موزه دوم میراث روستایی گیلان تبدیل نمیکنند. دقیقا شبیه موزهای که در پارک جنگلی سروان رشت قرار دارد!