بخار خاطره هایی گزینه گو | یکتاپرس
محمد صابری: نگاهی به مجموعه شعرهای چمدان اثر هاجر جعفرزاه/ اختصاصی یکتاپرس
لانجاینوس می گوید: اعتلا وعظمت یک اثر ادبی و به خصوص شعر در بلندای فکری مولف، عواطف پرشور، آرایه های ادبی،زبان برجسته و نگارش باوقار است.
کد خبر: ۱۲۹۶۵۴
۱۱:۳۰ - ۲۷ خرداد ۱۴۰۲

بخار خاطره هایی گزینه گو

محمد صابری: نگاهی به مجموعه شعرهای چمدان اثر هاجر جعفرزاه

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ محمد صابری نویسنده شاعر ومنتقد ادبی در نگاهی تیتروار به اولین تجربه ی شعری هاجر جعفر زاده از منظر نقدی تفسیرگرا ونه آکادمیک فراز و نشیب هایی عاشقانه را به تفسیر و تحلیل نشسته است که برشی از آن را در اینجا می خوانیم.
اگر آن گونه که لانجاینوس می گوید که اعتلا وعظمت یک اثر ادبی و به خصوص شعر در بلندای فکری مولف، عواطف پرشور ، آرایه های ادبی،زبان برجسته و نگارش باوقارست بخواهیم نگاهی به مجموعه شعرهای چمدان اولین زیست شاعرانه ی جعفرزاده داشته باشم در بیشتر شعرهای این دفتر با عواطفی پرشور، یک دست وبی  غل و غش با در هم آمیزی نگاهی زنانه و طعم خوش مهربانی مواجهیم،عواطفی که در بیت هایی گاه تک محور به بار نشسته و مخاطب را به همذات پنداری صمیمانه ای دعوت می کنند و در دل آن ها نیز آن اتفاق شاعرانه شکل می گیرد.
شاعر با نگاهی نرم تنانه و عاشقانه آن گونه به تماشای هستی نشسته است که انسان فراموش می کند در قرنی پر هول و بلا دارد با زندگی دست و پنجه نرم می کند و این می تواند برجسته ترین وجه شاعرانگی جعفر زاده به شمار آید.
نشسته بوسه ی موجی به گونه ی صخره
میان خلوت ما دور، از هیاهوها

دریافت شاعر از جهان هستی نه آن گونه که هست بلکه آن گون که او می خواهد باشد واین نیز ازنکته سنجی ظریفی حکایت دارد که عطر خوش شعرهایش الواح و ارواح خسته و نیمه جان را با خود به جهان دیگری می برد که در آن جهان همه چیز عالی وآبی ست. و این خود کم چیزی نیست. جهانی که می تواند در این آشفته بازار کم رمقی وکسادی احساس به عینیت برسد .
با این همه اما شاعر این دفتر ازدرد ورنج مشترک خانواده ی بزرگ ادبیات و خاصه شاعران بی نصیب نیست،درد و حسرت هایی از جنس جست و گریخت های سیال ذهن که صد البته بازشماری شان کاهنده ی و التیام بخش نیست اما برای همدردی کافی ست. این رنج ها و انعکاس شان در آیینه ی نیمه باز روح خسته ی شاعر او را به آینه ها باز نمی تاباند بل آن سو تر به رقص با پنجره های باران زده می کشاند و دست آخراین یاس فلسفی معماگونه دامنش را در بر می گیرد که به هیچ رقصی تن ندهد.

از غنچه بیاموز دل باز شدن را
ای شیشه ی باران زده ای بغض گرفتار

و بعد این همه فراز و نشیب آن یاس فلسفی مشترک نومیدی بی درمان شاید، او را نیزبه ورطه ی بیزاری و قهر و کین می کشاند، ببینید:

تا خاطرات ابری من رعد می زنند
باران حسرت است دلم در حضورتان
بی زارم از هیاهوی دریا و باد و موج
باران و بادبان همه ارزانی شما!

از منظری دیگر اگر سبک، محتوا، زبان وفرم را از چارگانه های توافق شده ی همه ی صاحب نظران در خصوص نوشتن نقد روایی یک اثر ادبی بدانیم در این دفتر توجه ویژه ی شاعر به محتوا- همان که از گمشده های شعر امروز است- و بعد آن زبان قابل تامل وتعمق است، چینش واژه ها جدای از بار موسیقایی که در شعر نقشی حیاتی دارند، معنا پذیری و تحلیل پذیری شاعرانه ی قابل قبولی را برای اولین کتاب را رقم می زنند و هر واژه با استقلال واعتماد به نفسی فزاینده بار انتقال محتوا را به دوش می کشند، واژه ها و ترکیب هایی کاملن امروزی مثل تپش عقربه ها،حجم بخار خاطره ها و ازین قبیل اتفاق های شاعرانه ی دل پسند که این دفتر را به عنوان اولین زیست شاعرانه قابل قبول تر کرده است.

با این همه به دور از انصاف است که فقدان یک جهان بینی متعالی تر، ایدئولژیکی فراجنسیتی، توقع روشن شدن موضع شاعر در شفافیتی ورای مرزهای جنسیتی و در نهایت توجه خاص به دو پدیده ی مورد نظر سوسور در وارستگی های یک اثر ادبی با دو گزینه ی همنشینی وجانشینی را فراموش کنیم و به شاعری که بال های آراسته ای برای پرواز ذهنش به جهان برتر و ابر انسانی گشوده گوشزد نکنیم که این ها همه در عین چشم نواز ی و دل انگیزی بسیار، کم و کاستی هایی دارد که تنها و تنها با خواندن آثار هیولاهای ادبی دنیا چه در زمره ی شعر و چه در حوزه ی رمان می تواند کمتر به چشم آید.
چمدان را انتشارات شانی در نمایشگاه سی و چهارم کتاب تهران به بازار نشر آورد که مورد استقبال مخاطبان جدی شعر نیز قرار گرفت.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: