مرگ نام دیگر عشق است | یکتاپرس
معرفی کتاب / اختصاصی یکتاپرس
شاعرشعر را زندگی کرده ساده و روان،کلمات مهجور نیاورده،ازسفره به سفره مردم خوشه چین کرده بی هیچ تاملی،چون می داند حرف مردم است پس بایداز زبان آن ها گفت
کد خبر: ۱۲۹۹۰۴
۰۸:۵۸ - ۲۹ خرداد ۱۴۰۲

مرگ نام دیگر عشق است

معرفی کتاب/ ایوب بهرام: مرگ نام دیگر عشق است/ اثر عاتکه صفالومنزه

مرگ نام دیگر عشق است
باور کن
هرگز عوض نشده ام
و از کلاه هیچ مردی
خرگوشی بیرون نیاورده ام
اما این دسته گلی را که آورده ام
بهای دوستت دارمهای من به توست
عشق
تردستی بلدنیست.
مجموعه بااین شعرشروع می شود،خیلی ساده روان بی آلایش. انگار گوینده وسراینده روبروی تونشسته و می سراید ازعشق از زندگی،ازمحبت.
ترکیب ها و واژه ها چنان باهم چفت و بست  شده اند که انگار بند بندش راشاعرمانندمعماری چیره دست،اما باخون دل نشسته رج به رج مانندقالی در کارگاه ذهن چیده.
شاعرشعر را زندگی کرده ساده و روان، کلمات مهجور نیاورده،ازسفره به سفره مردم خوشه چین کرده بی هیچ تاملی،چون می داند حرف مردم است پس بایداز زبان آن ها گفت؛
در پارک
سینما
هتل
کافه
همیشه به جایی دونفره فکر می کنم
اما
آغوش تو تنها جایست
که در آن به یکی شدن ها اندیشه می‌اندیشد.

عاتکه صفالومنزه متولد ۱۳۶۷کرج ساکن تهران ۵ سال است که گونه جدی درزمینه شاعر سپید سرا و داستان نویس فعالیت دارد. تاکنون دو عنوان کتاب به نام های《عشق تر دستی بلد نیست 》و《چمدانی که هرگز باز نشده》در زمینه داستان کوتاه به چاپ رسانیده است.
مرگ نام دیگر عشق است 》نام مجموعه ایی درقالب شعر سپید است از سرکارخانم صفالو که به چاپ دوم رسیده و درکتابفروشی های کل کشور قابل دسترسی علاقمندان شعرمی باشد.

دو شعر از این مجموعه را می خوانیم:

هربار تو را می بینم
به دهانم حرفی اضافه می شود
که از طاقتم کم می کند
اما روبه روی خودم می ایستم
و صدوهشتاد درجه به عقب برمیگردم
آنجا که
سنگ با شیشه هیچ غرضی نداشت
قیچی با کاغذ
و من باتو
که هی چوب لای چرخ دلبری هایت می گذاشتم
حالا فهمیده ام
دنیا کوچکتر از آن است
که قدکشیدنمان را در کنار هم تاب بیاورد
اصلا
زمین سر بی تنی ست
که به درد هیچ گوری نمی خورد
-----(2)---------
مرگ
نام دیگر عشق است
این روزها
دچار تویی شده ام که با من نیست
هر روز
واژه های مرگ
در من متولد می شوند
درست شبیه تابوتی سپید
تمام مرا در بر گرفته ای
و هی فکر می کنم
مرا به سمت سه متری تاریکی می بری
که مورچه ها
تمام خاطراتم را به انتظار نشسته اند
تمام ثانیه ها
زخم انتظار مرا می کشند
تا نبض آتش را
به لهجه ی ساده ی مرگ ترجمه کنند
چقدر دوست دارم بفهمم
دود آتش تنم
لکه ی پیراهن چه کسی می شود
و چند نفربه سرفه می افتند
و چند نفر ایمان می آورند
مرگ
نام دیگر عشق است
--------------------------------------------------------------------------------------------------
انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: