راهکارها و سیاست‌های مدیریت حجاب در کشور | یکتاپرس
مدیریت مساله حجاب در کشور تابع راهکارها و رویکردهای جامعی است که در ادامه به برخی از مولفه های آن اشاره خواهد شد.
کد خبر: ۱۳۰۰۵۶
۱۷:۵۰ - ۳۰ خرداد ۱۴۰۲

راهکارها و سیاست‌های مدیریت حجاب در کشور

به گزارش گروه اجتماعی یکتا ؛ حجت‌الاسلام محمدرضا زیبایی‌نژاد: مدیریت مسئله حجاب در کشور تابع راهکارها و رویکردهای جامعی است که در ادامه به برخی از مؤلفه های آن اشاره خواهد شد.

1. بازترسیم شاخص‌های رشد فرهنگی ـ اجتماعی در نظام اسلامی

آنچه بیشترین توان را در بیان ویژگی‌های یک پدیده دارد و می‌تواند بیشترین تغییرات و مشخصات آن را نشان دهد، شاخص می‌نامیم؛ بنابراین انتظار آن است که شاخص‌های رشد فرهنگی و اجتماعی، به‌ مهم‌ترین مؤلفه‌هایی اشاره کند که نمایانگر تغییرات فرهنگی و اجتماعی و میزان رشد‌یافتگی در این دو حوزه است. در اینجا دو پرسش مطرح است: اول آنکه رشد فرهنگی و اجتماعی، از نگاه ما چیست و آیا بر تعاریف رایج از آن در ادبیات حاکم جهانی منطبق است؟ و دوم آنکه آیا شاخص‌های رشد در دیدگاه اسلامی، همان شاخص‌های رایج در نظام‌های دیگر است، یا آنکه برای نشان دادن تحولات فرهنگی در جامعه‌ی اسلامی، نیازمند تدوین شاخص‌های ویژه هستیم؟

بدیهی است میان جامعه‌ اسلامی که زندگی سعادتمندانه و متعهدانه را بر محوریت توحید و تقرب می‌جوید و جامعه‌ی مادی که لذت و رفاه را غایت حیات خود می‌داند و به دنبال راه‌های متکثر برای ارضای تمایلات نفسانی است، تفاوت اساسی موجود است؛ از این رو در جامعه‌ مادی، کثرت‌هایی که می‌تواند زمینه‌ساز دستیابی به لذت‌های فردی باشد، مطلوب و شاخص ما هم بر همان اساس تنظیم میشود. از آنجا که ترسیم شاخص‌ها، تأثیر بسزایی هم در سنجش موفقیت نظام در پیشبرد اهداف دارد و هم جهت‌گیریها و برنامه‌ریزیها را متأثر میسازد، ممکن است تدوین شاخص‌های غلط، پیامدهای ناگواری بر فرهنگ‌ و اجتماع بر جای گذارد.

آنچه هم اکنون مستند دستگاه مدیریت و برنامه‌ریزی کشور میباشد، شاخص‌های بین‌المللی رشد فرهنگی است که به مواردی چون سرانه‌ی مصرف خمیر کاغذ، سرانه‌ی صندلیهای سینما و کتابخانه، میزان تولید و واردات فیلم‌‌های بلند سینمایی، و تولید و واردات کالاهای صوتی ـ تصویری محدود می‌شود. واضح است که این شاخص‌ها نمی‌توانند نمایانگر رشد اخلاق و معنویت، فضایل انسانی، میزان فهم و تمایلات عمومی، التزام به رعایت آموزه‌های وحیانی، سختکوشی و مواردی از این قبیل باشند؛ بلکه چه بسا تنوع مجلات و تکثّر محصولات فرهنگی که حامل ادبیات مدرن‌اند، خود از مهم‌ترین زمینه‌های توسعه‌ ابتذال و دوری از عفاف است؛ از این رو نیازمند تدوین شاخص‌هایی هستیم که بتواند رشد معرفتی، اخلاقی و تربیتی و رفتاری را براساس مقیاس اسلامی، توضیح دهد؛ برای مثال ممکن است بتوان اشتیاق به انجام واجبات و تنفر از محرمات، میزان تمایل به انجام مناسک اجتماعی مثل نماز جمعه و جماعت، امانتداری و صداقت، میزان تعاون‌ محلی و طایفه‌ای در حل مشکلات، میزان حل مشکلات و دعاوی از طرق دوستانه و سازش‌محور به جای مراجعه به دادگاه‌ها، نقش خانواده در فرایند تربیت و فرهنگ‌سازی، میزان اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر، میزان اشتیاق به کار و تلاش و علم‌آموزی و تمایل به رفتار عفیفانه و رعایت حریم‌ها در روابط اجتماعی را از شاخص‌های رشد فرهنگی و اجتماعی در جامعه‌ی اسلامی دانست. صرفاً با تدوین چنین شاخص‌هایی است که میتوان به بررسی میزان تأثیر ساختار‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر موضوع حجاب و عفاف پرداخت و ضرورت بازنگری در برنامه‌های توسعه را توضیح داد.

2. مدیریت احساسات نسل جوان

متأسفانه در سیستم مدیریتی و برنامه‌ای ما، مخاطب اصلی بسیاری از برنامه‌ها نسل جوان‌ هستند؛ بدون آنکه مطالعات کافی در زمینه‌ی روانشناسی نوجوانان و جوانان، تحولات شخصیتی نسل جوان در دهه‌‌های اخیر، آرمان‌ها، الگو‌ها و مطالبات آنان انجام شود. امروزه بسیاری احساس می‌کنند نسل جوان ما تا حدودی پریشان و سردرگم، کم‌حوصله، بازیگوش و غفلت‌زده است و معمولاً برای گوش سپردن به اندرزها فرصت و حوصله‌ کافی ندارد و در مقابل مشکلات، خویشتنداری مناسبی از خود نشان نمی‌دهد؛ اما علل و عوامل اصلی تغییرات هویتی در نسل جوان، معمولاً مورد مطالعه قرار نگرفته است.

به‌راستی آیا با تغییرات شخصیتی در نسل‌ جوان مواجهیم یا آنکه رفتار جوانان صرفاً عکس‌العملی طبیعی در مقابل سیاست‌ها و برنامه‌های ماست که ممکن بود در هر زمان دیگری هم رخ نماید؟ آیا نسل جوان ما در معرض آموزه‌های متعارض قرار گرفته و احساس تعارض می‌کند؟ به‌گونه‌ای که از یک سو به سمت ‌آموزه‌های مدرنیته فرا خوانده می‌شود و از سوی دیگر به حفظ احکام شریعت و رعایت اخلاق اسلامی دعوت می‌شود؟ آیا تقویت حسّ متفاوت بودن و مورد توجه قرار‌گرفتن ـ که از ویژگیهای جوانی است ـ آنان را به انتخاب پوشش‌های متنوع و خودنمایی سوق می‌دهد؟ آیا احساس برخورداری از حق انتخاب با انتظار نظام به رعایت پوشش به شکل اجباری، حس مقاومت را در آنان ایجاد یا تشدید کرده است؟ و آیا تبدیل شدن حجاب به پرچم مبارزه‌ی سیاسی، حس هیجان‌طلبی نسل جوان را به مقاومت سیاسی در برابر حجاب برانگیخته است؟

دهها پرسش از این دست پیش‌ روی ماست و تا پاسخی مناسب برای آن نیابیم، به موفقیت نخواهیم رسید. آنچه مسلم است آنکه برنامه‌ها باید هم‌جهت با کرامت نفس و عزتمندی جوان باشد؛ تا حد ممکن به درونی کردن ارزش‌ها برای آنان بیندیشیم تا میان حفظ ارزش‌ها و انتخابگری، تا حد ممکن همراهی ایجاد شود.

دیگر آنکه نظام اسلامی باید قدرت خود را در تعریف و برجسته‌کردن آرمان‌هایی برای نسل جوان به کار گیرد که مصلحت فرد و جامعه را تضمین کند. داستان انرژی هسته‌ای نشان داد نظام اسلامی می‌تواند دغدغه‌‌های خود را به آرمانی ملی تبدیل کند و احساسات عمومی را به سمت آن بسیج نماید. از آنجا که هیجان‌طلبی از ویژگیهای دوران جوانی است، این پرسش قابل طرح است که: دستگاه مدیریت فرهنگی و اجتماعی کشور، برای جهت‌دهی به هیجانات نسل جوان چه سیاست و برنامه‌‌ای دارد؟ ناگفته پیداست که فقدان مدیریت هیجانات و احساسات، می‌تواند انرژی عظیم جوانان را به بیراهه برد و جوانی ـ که مهمترین فرصت برای تکامل شخصیتی است ـ به تهدیدی برای نسل نو منجر شود.

3. اصلاح نظام آموزشی و تربیتی

از آنجا که نظام آموزشی و پرورشی رسمی و غیررسمی، از عوامل مهم تغییر در نظام ارزشی و فاصله گرفتن نسل جوان از جغرافیای باور دینی است، اصلاحات بنیادین در آن ضروری به نظر می‌رسد. نظام آموزش رسمی با نادیده‌ گرفتن جنسیت، دختر و پسر را به یکسان آموزش میدهد و همین نکته به اختلال در هویت جنسی آنان می‌انجامد؛ بنابراین دختر و پسر تصویری صحیح از خود به عنوان یک جنس خاص ندارند و نمی‌توان آنان را به ایفای مطلوب نقش‌های خاص فراخواند.

از پیامدهای بی‌توجهی به هویت جنسی آن است که دختران به ایفای نقش‌ها و رفتارهای مردانه ترغیب می‌شوند و علیه آموزه‌هایی که آنان را به حفظ استانداردهای رفتاری خاص ـ در پوشش و آرایش و چه در حضور اجتماعی ـ فرا می‌خواند، می‌شورند؛ از سوی دیگر نظام آموزشی نسبت به ارزش‌های اخلاقی همچون عفاف و حیا و نیز نسبت به خانواده چنان‌که باید، حساس نیست.

لازم است علاوه بر اصلاح جنسیتی نظام آموزشی رسمی، پرورش شخصیت اخلاقی جوانان، مبتنی بر تقویت اراده، کرامت نفس و خویشتنداری، از مهم‌ترین اهداف نظام آموزشی قرار گیرد و بدین منظور، نگاه ما به مقوله‌ پرورش باید اصلاح شود. هم اکنون مقوله‌ی پرورش در نهادهای رسمی از دو مشکل مهم برخور‌دار است: اول آنکه تفکیک موضوع پرورش از آموزش و بی‌توجهی به بعد پرورشیِ آموزش  پیامدهایی را تحمیل کرده است و دوم آنکه برخلاف ایده‌ی بنیانگذاران، از ابتدا، نگاهی تخصصی بر امور پرورشی حاکم نبوده است؛ ضمن اینکه نه مربیان از میان نخبگان انتخاب می‌شدند و نه آموزش‌های آنان نشان از حاکمیت نگاه تخصصی داشته است؛ از این رو انجمن‌ خانه و مدرسه بیش از آنکه نهادی در خدمت کارآمدی دو طرفه‌ نظام خانواده و نظام آموزشی باشد، در خدمت تأمین هزینه‌های اقتصادی مدرسه قرار گرفت. حمایت‌های ضعیف مالی و علمی از مربیان پرورشی هم به‌وضوح بیانگر نگاه مدیران به مقوله‌ پرورش و حدّ انتظارات آنان است.

رسانه‌های عمومی به‌ویژه سیما، هم به دلیل تأثیرگذاری عمیق در باورها، تمایلات و رفتار عمومی و هم به دلیل آنکه بیش از ابزارهای آموزشی و پرورشی دیگر، برخاسته از مدرنیته و روح مادی حاکم بر آن است، در مقوله‌ پوشش تأثیرگذار بوده و نیازمند اصلاحات اساسی است. هم اکنون سکس در کنار طنز، خشونت و دلهره، یکی از چهار عامل جذابیت در هنرهای نمایشی مدرن است و همین دلیل، توجیه‌گر ابتذال در بسیاری از رسانه‌هاست. به نظر میرسد اصلاحات اساسی در رسانه‌ها، به‌ویژه رسانه‌های تصویری، جز از طریق بازتعریف مفهوم هنر و تدوین فلسفه‌ی هنر اسلامی، میسر نیست؛ در عین حال، با توجه به دور از دسترس بودن اصلاحات بنیادین در مقوله‌ی هنر، برخی اصلاحات در رسانه پیش‌نیاز اصلاح در وضعیت پوشش و رفتارهای نسل جوان است.

قدم اول در اصلاح وضعیت موجود، تغییرات ساختاری در نهادهای فرهنگی کشور از جمله وزارت ارشاد و صدا و سیماست. مناسب آن است که تقسیمات حوزه‌ای و معاونتی به جای آنکه براساس ابزار هنری تنظیم شود (معاونت سینمایی، معاونت تئاتر و هنرهای نمایشی، معاونت موسیقی و...) براساس مخاطبان و یا نهادهای مهم تنظیم شود (معاونت جوانان، معاونت خانواده، معاونت زنان) که در این صورت، دغدغه‌ اصلی هر معاونت تولید محصولات فرهنگی برای رفع نیاز مخاطبان است نه ضرورتاً تولید بیشتر فیلم‌های سینمایی یا قطعه‌های نمایشی؛ و یا آنکه در این نهادها اتاق‌های فکر و گروه‌های طرح و برنامه، خلأ ناشی از ابزار‌گرایی را به نفع توجه به مصالح اقشار مختلف،‌ پر کنند.

در مرحله‌ی بعد سیاست‌های رسانه ملی در موضوع عفاف که مشتمل بر سیاست‌های عام در کل برنامه‌ها و سیاست‌های ویژه که صرفاً در بخش فیلم و سریال، مسابقه و سرگرمی، طنز و یا برنامه‌های دیگر جریان می‌یابد، تدوین می‌شود. سپس در هر بخش به‌ویژه در گروه فیلم و سریال، سرگرمی و مسابقات، گروه‌های کارشناسی، مرکب از کارشناسان حوزه‌های مختلف، از جمله اخلاق و تربیت، آسیب‌شناسی اجتماعی، روانشناسی و کارشناس علوم دینی گرد هم می‌آیند تا اولاً مهم‌ترین معضلات اجتماعی قابل بحث در رسانه را ـ که گروه عالی کارشناسی در طرح و برنامه‌ی سازمان تعیین و نیازهای اصلی را مشخص کرده است ـ به مرحله‌‌ی کاربرد نزدیک کنند؛ ثانیاً در چند مرحله (پس از تدوین طرح، فیلمنامه، فیلم و برنامه‌های دیگر) آن را ملاحظه و رأی کارشناسی خود را انشاء کنند تا شناسنامه‌ فرهنگی و هنری برای هر برنامه تنظیم و صرفاً برنامه‌ای که واجد امتیاز لازم است، اجازه‌ اکران یابد و ثالثاً پس از نمایش برنامه، بازخورد آن را بررسی و نکات تکمیلی را برای اصلاحات آتی ذخیره کنند و البته حمایت مالی از هر برنامه و از هر بخش به میزان امتیازاتی باشد که تیم کارشناسی در نظر گرفته است.

چنین پیشنهاداتی صرفاً در زمانی قابلیت اجرا خواهد داشت که اصلاحات اساسی به دغدغه‌ عمومی مدیران تبدیل شود؛ وگرنه اصلاحات بخشنامه‌ای مشکلی را حل نخواهد کرد.

4. ایجاد زمینه برای کارآمدی خانواده

چنانکه گفته شد، خانواده‌ ایرانی را دو معضل عمده ناتوان ساخته است: اول آنکه والدین از احساس مسئولیت کمتری در نظارت و هدایت فرزندان خود، نسبت به گذشته، برخوردارند و دوم آنکه احساس می‌کنند چون گذشته از اقتدار و نفوذ کلمه‌ لازم برخوردار نیستند و نهادهای رقیب، امکان نظارت و هدایت را از آنان گرفته‌اند. برای اصلاح وضعیت موجود، مهم‌ترین اقدام، اصلاح سیاست‌ها و برنامه‌ها‌ست؛ به‌گونه‌ای که خانواده‌محوری اصل حاکم بر تمام تصمیمات تلقی شود. متأسفانه ضعف کارشناسیها به حدی است که هرگاه سخنی از تقویت خانواده بر زبان می‌آید، برداشت رایج، آن است که باید تمام سیاست‌ها و برنامه‌های پیش‌بینی شده را حفظ نمود و صرفاً عنوان حمایت از خانواده را به ذیل آن افزود؛ حال آنکه برخی سیاست‌ها و برنامه‌ها خود، عامل تضعیف خانواده‌اند.

تشکیل پودمان‌هایی که به ارتقا‌ی مهارت والدین بینجامد، طراحی برنامه‌های جذاب رسانه‌ای به منظور تقویت غیرت و مسئولیت والدین، تقویت پیوند میان دو نسل و پرورش روحیه‌ی اطاعت‌پذیری در فرزندان، تقویت پیوندهای خویشاوندی و مواردی از این دست، می‌تواند در این راستا مؤثر واقع شود.

5. تقویت حساسیت عمومی نسبت به عفاف

همان‌طور که گفته شد، فرهنگ مدرن اصولاً نسبت به برخی مفاهیم چون غیرت، قناعت و عفاف خوشبین نیست؛ چه‌ اینکه تحولات دهه‌های اخیر که به منظور مدرن‌سازی هرچه بیشتر پیگیری شد، نمایانگر همین واقعیت است. به نظر می‌رسد تمامی عوامل از رسانه‌های عمومی گرفته تا ضوابط و قوانین، دست به دست هم داده‌اند تا حساسیت‌های عمومی نسبت به عفاف را کم کنند. این موضوع که چرا جرئت مردم در نهی از منکر کم و جرئت خطاکاران افزون شده است را باید در دو علت عمده جست: اول آنکه مردم احساس می‌کنند تلاش برای ترویج حجاب، شنا کردن بر خلاف مسیر رودخانه است؛ مطلبی که خطاکاران نیز به‌خوبی بر آن وقوف یافته‌اند و دوم آنکه قانون به حمایت از ناهیان از منکر نمی‌آید و به آنان جرئت نمی‌دهد؛ حال آنکه به نظر می‌رسد برخی آموزه‌‌های دینی نه تنها مردم را به نهی از منکر فرا میخوانند، بلکه در مسائلی که به امور جنسی مربوط میشود، حساسیت‌ها را بیشتر تحریک میکنند تا آنجا که گاه به مردم اجازه داده شده است حتی بدون اجازه‌ی قبلی حکومتی، به برخورد قهرآمیز با اشخاصی که متعرض نوامیس می‌شوند و یا چشم‌چرانی می‌کنند، اقدام کنند. گرچه پیشاپیش می‌توان دخالت مستقیم مردمی را زمینه‌ساز مشکلاتی دانست، اما لازم است تبعات موضوع در یک نگاه کامل تحلیل و این پیامد در کنار افزایش حساسیت عمومی نرخ‌گذاری شود. تقویت روحیه‌ی همگرایی و همبستگی و توجه به ارزش‌های گروهی نیز از زمینه‌هایی است که به افزایش حساسیت عمومی منتهی می‌شود.

6. تربیت جنسی نوجوانان و جوانان

فرزندان ما در شرایطی سنین بلوغ را تجربه می‌کنند که به دلیل برخی ملاحظات، راه‌های مطمئن‌تر ارائه‌ی اطلاعات و تحلیل‌ها به آنان، مسدود شده است و آنان نیازمندیهای اطلاعاتی خود را از همسالان و اشخاص و گروه‌های غیرمسئول و غیرمطمئن دریافت می‌کنند و به همین دلیل، نه از وضعیت جسمی و روحی خود در سنین رشد چندان اطلاعی دارند و نه از جنس مخالف؛ از این رو در مدیریت بر نفس خود ناتوان و در مقابل جنس مخالف آسیب‌پذیرند. در چنین وضعیتی نیازمند تدوین سیاست‌ها و تنظیم برنامه‌هایی هستیم که مسئولیت و سهم خانواده و نظام آموزشی رسمی و غیررسمی را به‌درستی ترسیم و تربیت و آموزش جنسی را با محوریت عفاف دنبال کند. منظور از آموزش‌های جنسی، آموزش‌هایی است که هم اطلاعات لازم را از تحولات روانی و جسمی در مقطع بلوغ به جوانان بدهد و هم شیوه‌های کارآمد و مشروع خویشتنداری جنسی و مواجهه با مشکلات مربوطه را در اختیار آنان گذارد. امروزه آنچه موجب نگرانی دلسوزان شده، آن است که بحث از ضرورت تربیت و آموزش جنسی، بیشتر از سوی نهادهایی ترویج می‌شود که بیش از آنکه متأثر از فرهنگ دینی باشند، از آموزه‌های لیبرالیستی تغذیه می‌کنند و بیش از همه نسبت به تحقق ایده‌ی مجامع بین‌المللی متعهدند و در نتیجه، این قبیل آموزش‌ها به دغدغه‌ی روابط جنسی در نسل جدید دامن میزند.

7. تسهیل ازدواج جوانان

نیاز جنسی از طبیعیترین نیازهای بشری است که با ورود به سن بلوغ، خود را نشان می‌دهد. هرچه فاصله‌ی میان سن بلوغ و سن ازدواج کمتر باشد، مشکلات ناشی از فوران نیازهای جنسی کمتر می‌شود. امروزه ازدواج در سنین نوجوانی و اوایل سنین جوانی با چالش‌هایی چون عدم تأمین اقتصادی، مانع‌بودن نظام وظیفه و نظام تحصیلی برای ازدواج و عدم توانایی دختر در مدیریت خانواده مواجه شده است. گرچه هر یک از این عوامل در جامعه‌ی ما نقش مهمی در تأخیر ازدواج دارد، اما به نظر میرسد مهم‌ترین مشکل موجود، موانع فرهنگی است.

در اینجا ترویج فرهنگ ساده‌زیستی، امید به آینده‌ی روشن و اعتماد به فضل خداوند، میتواند زمینه‌های تشکیل خانواده را فراهم‌تر‌‌ کند؛ به علاوه ازدواج مشروع بدون تشکیل خانواده‌ی مستقل، در اوایل سنین جوانی و تا فراهم شدن لوازم مورد نیاز برای تشکیل زندگی مستقل، با وجود مشکلاتی که بر آن مترتب است، ممکن و از تمایل به گناه بهتر است.

لازم است نظام اسلامی علاوه بر آنکه تغییر نگرش‌ها در موضوع ازدواج را مهم‌ترین اولویت خود می‌داند، اصلاح وضعیت نظام وظیفه عمومی، انعطاف‌پذیری نظام آموزشی، اشتغال‌زایی، ایجاد مسکن‌های ارزان‌قیمت و آموزش مهارت‌های زندگی برای جوانانِ در آستانه‌ی ازدواج و والدین آنان را در دستور کار قرار دهد.

8. مقابله با ولگردی و بیکاری

در آموزه‌های اسلامی، بیکاری منفور و زمینه‌ساز بروز مشکلات دانسته شده است. در گذشته‌ نه چندان دور، جوانان ولگرد از سطح برخی شهرها گردآوری و به اردوگاه‌های کار اجباری تحویل می‌شدند؛ اما امروزه بیکاری و تنبلی چندان قبیح به نظر نمی‌رسد. اگر پژوهش‌‌های میدانی دقیقی در نسبت میان بیکاری و مفاسد اجتماعی، از جمله هرزه‌پوشی انجام شود، بسیار گویا خواهد بود؛ چنان‌که احساس می‌شود برخی محیط‌های آموزشی که حساسیت بیشتری نسبت به فعالیت علمی نشان می‌دهند، زمینه‌ی کمتری برای تظاهرات جنسی دارند. شاید مقایسه‌ای میان پوشش دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به عنوان محیط علمی نمونه با برخی دانشگاه‌های دیگر، برای تقریب موضوع به ذهن مناسب باشد.

مطالعه‌ی افراد جویای کار نشان میدهد بسیاری از آنان با وجود آنکه سال‌هاست بیکار مانده‌اند، هیچ مهارت و حرفه‌ی مناسبی ندارند و وقت خود را به بطالت می‌گذرانند؛ از این رو لازم است علاوه بر تقبیح بیکار بودن در فرهنگ عمومی، زمینه‌هایی برای فعالیت‌های درآمدزا و غیردرآمدزا ـ که به افزایش مهارت‌ها میانجامد ـ در نظر گرفت. ایجاد سازمان‌های مردم‌نهاد که در موضوعاتی چون محیط زیست، زیباسازی فضای شهری و روستایی، حمایت از مستمندان، مهارت‌افزایی و... فعالیت می‌کنند، سبب جذب بسیاری از این افراد به کار می‌شود و آنها را از یکنواختی خارج می‌سازد.

9. مقابله‌ی جدی با مظاهر و عوامل اصلی گسترش ابتذال

بدین منظور باید به چند نکته توجه کرد: اول آنکه اقدامات دولتی تا با پشتوانه‌ی خواست عمومی همراه نشود، چندان ثمربخش نخواهد بود. از اینجا معلوم میشود که نمی‌توان با اکثریت جامعه‌ درگیر شد؛ بنابراین سیاست حکومت باید مقابله‌ی جدی با مواردی از فساد باشد که اکثریت جامعه نسبت به آن حساس‌اند. این اقدام سبب میشود مرز بدپوشی از آنچه هست، بدتر نشود؛ از سوی دیگر لازم است حساسیت‌های عمومی را به‌گونه‌ای هدایت کرد که بخشی از اکثریت امروز به اقلیت فردا تبدیل شوند.

دوم آنکه باید میان فریب‌خوردگان و کسانی که به شکل سازمان‌یافته به ابتذال دامن میزنند، تفکیک نمود؛ چنان‌که باید میان کسانی که حریم‌های جدیدی را میشکنند و کسانی که ابتذال رایج را مرتکب میشوند، تمایز قائل شد.

10. وضع و اجرای مقررات خاص در محیط‌های آموزشی و علمی

هم‌اکنون مدارس راهنمایی و دبیرستان‌ها نسبت به سهل‌انگاری‌ها و تخلفات دانش‌آموزان، درست در سنین نظم‌پذیری و شکل‌گیری شخصیت، با تسامح برخورد میکنند و برخی مدیران از ترس عتاب و خطاب‌های والدین و یا مسئولان آموزش و پرورش، خود را کنار کشیده‌اند. دانشگاه‌ها که خود حدیثی دیگر دارند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی، محیط علمی به‌گونه‌ای تعریف می‌شود که لازم است استانداردهای پوشش و رفتار، مطابق با چنین محیط‌هایی تدوین و اعمال شود؛ البته این نکته منافاتی با استفاده از روش‌های جذاب و کارآمد ندارد؛ اما مهم آن است که تمام محصلان به این برداشت مشترک برسند که محیط علمی آدابی دارد که صرف نظر از لزوم یا عدم لزوم عمل به آن آداب در خارج از آن محیط، باید به آن پایبند بود. ایجاد حساسیت عمومی در والدین دانشجویان که موضوع رعایت اخلاق صنفی دانشجویی را به مطالبه‌ی خانواده‌ها تبدیل کند، در پیگیری این مقصود مؤثر است. اعمال چنین ضوابطی، آن گاه مؤثر است که اولاً پیش‌زمینه‌های تبلیغی و توجیهی آن انجام شده باشد؛ ثانیاً ضوابط به‌گونه‌ای خشک و یا آرمان‌گرایانه در نظر گرفته نشود که از ابتدا به تمسخر گرفته شود؛ ثالثاً هماهنگی میان مسئولان مربوطه و جدیت در برخورد با تخلفات، تردیدی باقی نگذارد که نهاد آموزشی نسبت به اجرای آن مصمم است؛ رابعاً پیش از اقدام، هزینه‌های احتمالی آن برآورد شود؛ برای مثال مشخص شود که اگر تعدادی از دانشجویان به شکل گروهی، آهنگ مخالف سر دادند و با اعتصاب و نامه‌نگاری به مجامع بین‌المللی و یا اقدام به شورش، اعتراض خود را اعلام کردند، باید چگونه به استقبال آن رفت. به نظر میرسد برخی اقدامات، از آنجا که از ابتدا نسبت به پیامدهای آن تأمل نشده است، پس از یک شروع طوفانی، به‌سرعت به افول می‌گراید.

11. ساماندهی مد و لباس

آنچه امروز با عنوان ساماندهی مد دنبال می‌شود، چند اشکال دارد: اول آنکه نوعی ساده‌سازی در آن به چشم میخورد و بدون آنکه نسبت به زمینه‌های تمایل به مدل‌های مبتذل تحقیق جامعی انجام شود، گمان شده است که مشکل حجاب، در فقدان لباس‌هایی است که طبق طرح‌های بومی و اسلامی تهیه شده باشد؛ حال آنکه فقدان مدل‌های مناسب از کمترین سهم در پدیده‌ی بدحجابی برخوردار است و خود نیز تا حدود زیادی متأثر از تقاضای مصرف‌کننده می‌باشد؛ دوم آنکه با تجزیه کردن موضوع مد و لباس، گمان میشود به صِرف ارائه‌ی مدل‌های جدید بومی، میتوان تغییر مشهودی ایجاد کرد؛ حال آنکه تا ذائقه‌ی مخاطب، تمایل به خودنمایی و ابتذال باشد، ارائه‌ی طرح‌های نو، حتی در قالب‌های بومی و به ظاهر اسلامی، صرفاً مدل‌هایی را به مدل‌های موجود میافزاید تا در خدمت پاسخ به تنوع‌طلبی مخاطب قرار ‌گیرد؛ از این رو برخی طرح‌هایی که با عنوان چادر دانشجویی ارائه شد و تا حدی نیز مقبولیت یافت، هم اکنون به عنوان مدلی جلف‌تر و نمایان‌تر از مانتوهای رایج به کار میرود و از قضا به دلیل آنکه نام چادر (پوشش جامعه‌ی مذهبی) بر آن نهاده شده است، زمینه‌ای برای کسانی فراهم کرده است که تا دیروز، بنا به برخی ملاحظات، چادر را برگزیده بودند و امروز چادر دانشجویی را زمینه‌‌ی انتقال به پوشش آزادانه‌تری یافته‌اند.

بنابراین تنها در صورتی میتوان به طرح‌های ساماندهی دل بست که اصول حاکم بر آنها، کم کردن تبرّج و تمایل به خودآرایی باشد، نه ایجاد زمینه‌های جدید برای خودنمایی.

12. نظارت بر عملکرد جریان‌های سیاسی مقابله با حجاب

هم‌اکنون ده‌ها NGO، سایت و قلم، به شکل سازمان‌یافته، در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ اما نه اطلاعات جامعی از عملکرد آنان در دست است و نه نظارت و کنترلی بر آنها اعمال می‌شود. این گروه‌ها گرچه در برخی زمینه‌ها ناموفق نشان داده‌اند، اما در آنجا که فعالیت آنان هماهنگ با تمایلات مادی مردم باشد، می‌توانند تأثیرات قابل ملاحظه‌ای بر جای گذارند و کمترین فعالیت آنان، کم کردن واهمه از هنجار‌شکنی در متخلفان است. مقابله با این گروه‌ها ضرورتاً در قالب برخورد قهرآمیز توصیه نمی‌شود، بلکه هدف، شناسایی اقدامات فعلی و آینده‌ی آنان و کم اثر و پرهزینه کردن این اقدامات است.

13. حمایت از ناهیان از منکر

این حمایت‌ها هم به صورت تقویت مهارت‌ها و دانش‌های آنان است و هم پشتیبانی از عملکرد قانونی آنان.

پایان پیام/

منبع: خبرگزاری فارس

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: