نگاهی به دفتر غزل های من پر از یاد تو هستم | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛ یادداشت ادبی، محمد صابری
من پر از یاد تو هستم را می توان دنیای مردانه ی خسته از تنهایی های بغض آور، آغازهای غیر معمول،دلواپسی های انتزاعی و در یک کلام آینه های کابوس وار دانست
کد خبر: ۱۳۰۷۲۰
۰۹:۳۰ - ۰۵ تير ۱۴۰۲

من پر از یاد تو هستم

محمد صابری؛ نگاهی به دفتر غزل های من پر از یاد تو هستم؛ اثر امجد زمانی

به گمان شکلوفسکی وظیفه ی ادبیات نه آشنا و قابل فهم ساختن مفاهیم دشوار که بر عکس نا آشنا ساختن تعابیر مالوف است و برای این گفته ی خود به جمله ای از گوگول اشاره می کند که در شاهکار ادبی اش-شنل- آسمان را به ردای خداوند تشبیه می کند،تشبیهی که از خود آسمان دورتر به نظر می آید. شکلوفسکی بر این باورست که کارکرد اصلی ادبیات همین آشنا زدایی از واقعیت های مالوف است.

اینجا همه آسمان را آسمان می نامند ومی دانند اما ادبیات از آسمان پرتره ای دیگر در ذهن مخاطب تصویر می کند، پرتره ای در عین حال ذهنی اما به مراتب عینی تر از سقف بالای سر. آسمان،سنگ، آیینه، صبح وشب و... همگی از مالوف ترین و عادی ترین حقیقت های زندگی همه ی آدم هاست و آن قدر انسان به آن ها خو کرده که دیگر آن ها را آن طور که هستند نمی بیند ولحظه لحظه این تصویرها در ذهن او کدرتر می شوند. ازین منظر ادبیات ماندگار باید به مدد تمهیدات ادبی از امور آشنا ومالوف آشنا زدایی کند. همان که گوگول از آسمان کرده. با این متر و معیار نگاهی خواهم داشت به مجموعه غزل های من پر از یاد تو هستم :

آسمان هستی و این بکرترین آبی هاست
چشم تو امن ترین لانه ی مرغابی هاست

من پر از یاد تو هستم را می توان در یک نگاه، دنیای مردانه ی خسته از تنهایی های بغض آور، آغازهای غیر معمول، دل واپسی های انتزاعی و در یک کلام آینه های کابوس وار دانست. دنیایی به غایت نزدیک و ملموس و عینی و در عین حال دور، دور از دور.
فریادهای شاعر از جنس آب و آینه و آه است، همان که پیش ترها همه ی زنان و مردان سرزمین مان در نثر و نظم های شان بارها وبارها ترجیع وار زمزمه کرده اندو گاه نعره وار برصفحه ی سپید بی جان به تلاطم درآوردند و این البته به خودی خود نه از ارزش های این دفتر می کاهد و نه صد البته چیزی بر آن می افزاید، درد درد مشترک است و یک سوی این ماجرا مردی ایستاده فارغ از جنسیت مردانه با دغدغه های مشترک انسانی. اما شاید و با کمی جناس شاعرانه بتوان به واسطه ی نو بودن زبان و فرم ازین گونه مشترک های بی شمار حظی دیگرگونه برد. ببینید:

اگر دنبال دستی بینوا هستید، من هستم
اگر پیگیر مردی مبتلا هستید، من هستم
و حتی می توانم شاملو باشم فراتر هم
شما هم گر، شبیه آیدا هستید، من هستم

با آن که ویرجینیا وولف ازپیشگامان مکتب فمنیسمی است و در عین حال از سرآمدان آندروژنی نیز هست، بدین مضمون که هر جا ازدنیای مردسالارانه ی تبعیض آمیز به خشم آمده هم زمان درخط مقدم برابری جنسیتی کنار بی شمار مردان ودر مطالبه ی حقوق زنان دنیا ایستاده است.

وولف می گوید: باید آن بخش مردانه ی ذهن زنان قلم بدست گیرند و آن سوتر آن بخش زنانه ی مردان تا بتوانیم همگان در کنار هم به دادخواهی و این رشته از تظلمات بایستیم. شاعر این مجموعه درجاهایی زنانه نگاه کردن را آزموده و در جاهایی دیگر به جنسیت خود چنگ زده، این هر دو در کنار هم نه تناقض است و نه مایه سربلندی اما هردوی شان بیانگر درک عمیق شاعری ست که نگاه به بیرون دارد و به خوبی دریافته که ادبیات آن دیگری ست و نه من فردی، من های فردی تا رسیدن به یک من اجتماعی راه های زیادی را باید طی کند.

امجد زمانی با همه ی اشتراکات ذهنی اش با دیگر قلم بدستان هم جنس خود گاه در این دفتر بشدت این ایده ی آندروژنی را به زبان آورده است، ببینید:
آسمان هستی و این بکرترین آبی هاست
چشم تو امن ترین لانه ی مرغابی هاست
ناودان ها همه از فرط عطش خشکیدند
بعد تو خانه ی ما مظهر بی آبی هاست

دربیت هایی درخشان ازین دفتر آرایه های ادبی جاندار، آکنده از معنا و اندیشه برانگیز،تلفیق نامحسوس عینیت ها و ذهنیت ها، برداشت های شخصی شاعر به درد آمده از بدخیمی ها را می بینیم که نشان از تولد شاعری متفاوت اندیش در عرصه ی ادبیات امروز می دهد، شاعری که اگر بتواند روح صیقل خورده اش را با سلاح مدرنیته تجهیز کند و دامنه ی عواطف فردی اش را با نگاهی از منظر سوم شخص و به دور از کلیشه های رایج بعضا کهنه و نوی امروزین که وبال دامن هم عصرانش گردیده، بیاراید و ازین تلفیق و درهم آمیختگی به جهانی متفاوت تر از دیگران نظر کند، می تواند منزوی وار دنیا را از نو بزاید و بزید، این زایش و زیستن را گاها می توان در تک بیت هایی با ایده های بزرگ در این دفتر دید.

آن سوترِ این تک بیت ها ابهام در لایه های مختلف گره خورده ی ذهن شاعر موجاموجی پر بسامد ودریافت شد نی دارد، تلاشی فوق بشری برای رهایی از بند و دام های پهن شده بر سر راه شاعران معاصر در این جا ستود نی ست، ببینید:
بیستونی خون شیرین در تنت داری نگو نه
گله ای پروانه در پیراهنت داری نگو نه

از گفتنی های دیگر در این باب توجه خاص شاعر به زبان است که علیرغم نئوکلاسیک بودن فضای حاکم برشعر ها، مستقل از پیشنیان و نزدیک به پارامترهای شعر مدرن امروز است، زبانی شسته و رفته به دور از بازی های رایج شاعرانه با واژه هاست، کارکرد این واژه ها در خدمت معناست و در عین توجه به محتوا به درستی کنار هم
نشسته اند. موضوعی بسیار مهم که اغلب شاعران امروز در کارآمدی و ترکیب بندی ها آن را خیلی جدی نمی گیرند، زبان عنصری مهم و حیاتی ست برای نوشتن و براستی  چه گونه می توان اندیشه ای مدرن را بدون داشتن زبانی مستقل و کارآمد مطرح کرد.

جاناتان فرنزن به درستی می گوید که شاعر باید فرزند زمانه ی خویش باشد و هم زمان بر زمانه اش بیاشوبد. این شاید از رازهای جاودانگی و ماندگاری اثری باشد که نیم نگاهی به فردای پس ازین روزها دارد، نیم نگاهی که با سلیس ترین و ساده ترین واژه های انسانی، شاعرانه و در یک کلمه معناپنداربر قلب شاعر می نشیند و طبیعت را به بازی پاک و بی آلایش کودکانه ای می گیرد، بازی سراپا حسی،عاطفی دوست داشتنی تا بتواند بار سنگین مدرنیته ی غول پیکر عصر سرعت و تکنولوژی را از دوش مخاطب برداردو به نرمی و لطافت یک نسیم نازک انگشت به چشمانش اندکی حس خوشایند رهایی بچشاند:

حال آن نامه ام امروز که گیرنده نداشت
راه برگشت نبودش که فرستنده نداشت
هیچ کس مثل من از پنجره بازی نگرفت
انتظاری که جز ااندوه فزاینده نداشت

من پر از یاد توهستم را نشر وزین باشور به بازار نشر آورده است و در نمایشگاه سی و چهارم مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: