نگاهی کوتاه بر کتاب «مرگ گلادیاتور» اثر طاهره مقتدری | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛ به قلم دکتر سید مهدی نژاد هاشمی
ساختار متفاوت زبانی، و تصویر گردانی های سوق یافته به سمت هنر پسا نوگرا سبب شد اعتراف کنم کمتر با چنین شیوه نوشتار ی در آثار معاصر روبرو شده ام.
کد خبر: ۱۳۱۳۲۲
۰۹:۳۰ - ۱۱ تير ۱۴۰۲

مرگ گلادیاتور» اثر طاهره مقتدری
دکتر سید مهدی نژاد هاشمی؛ نگاهی کوتاه بر کتاب مرگ گلادیاتور

کتاب مرگ گلادیاتور اثر شاعر جوان طاهره مقتدری  توسط نشر دالاهو  سال 1401 به چاپ رسیده است.بدون اغراق  با اولین اثر شاعر که روبرو شدم رغبتم به خواندن باقی اشعار مضاعف گردید شعر ساده با جنبه پوئتیک بسیار قوی و نوع ساختار متفاوت زبانی، و تصویر گردانی های سوق یافته به سمت هنر پسا نوگرا سبب شد اعتراف کنم کمتر با چنین شیوه ی نوشتاری در آثار معاصر روبرو شده ام، آنچه به شدت در سال های اخیر، روح مرا به عنوان کسی که آثار معاصر را مورد تحلیل قرار می دهد، آزرده است، ساده نویسی های خالی از بار معنایی، تغدیه ی فست فودی برخی از مخاطبین شعر می باشد که جریان شعر را به سمت بیهوده نویسی و تکرارهای سانتیمانتال خارج از معنانگرایی حتی خارج از جنبه های رتوریکی می کشاند.
تبعید معنای دیگر داشت
در زنده به گوری عروسکی به تابوت
میخ های نفسم را بیرون بکش
این دختر بچه هنوز فکر می کند
نفس می کشد
میخ های تابوتم را بیرون بکش
صلیب ها درخت نیستند
درختها صلیب
حرف مرا از آب بیرون بکش
از نخل های سوخته
بی سر
یک سر دارند هزار سودا
سرنخ این ماجرا را که بگیری
چشم هایم را می برد
به گوربه گوری تاریخی که رفتی

با یک شعر به شدت معناگرا، با جنبه های پسانوگرایی روبرو هستیم ، عدم انسجام محور های خطی، بازگشت به گذشته (از قبیل اسطوره ها، ارکی تاپ ها ..کهن الگو ها و..) عدم قطعیت، جا بجایی، عدم انسجام، فقدان قاعده، مشارکت خواننده در متن و... روبرو هستیم، عنصر فردیت در این اثر جهان بینی ارائه می دهد که هرچند منحصر به فرد نویسنده است امکان تقلید را از این رویه نوشتار کم رنگ می نماید.
تبعید چیست؟چرا باید معنای دیگری داشته باشد به کهن الگوها باز گردیم به داستان آدم و حوا و هر موردی که بوی تبعید می دهد، اجتماع حال، گذشته و حتی آینده، در ذهن خویش دنبال نمایید،آغازی دیگر از کلام در زنده بگوری عروسکی به تابوت باز ارجاع برون متنی ذهن را می کشاند به سمت زنده به گور کردن دختران اما پاره ی دیگر همین خط زنده به گوری عروسکی به تابوت، خیلی ساده ساختار ذهن را درهم می شکند عروسکی را که در جعبه اش محفوظ است را متصور شوید، شعر لایه دار همین است، ساده نیست، با ذهن مخاطب بازی می کند، میخ های نفس را بیرون بکش، عنصر پراکنده گویی در پسا نوگرایی، مگر می شود گلو میخ داشته باشد.

این خط باز لایه دارد در ادامه به صلیب ختم می شود که نه به آن درخت می گویند نه دوست دارد صلیب باشد ، به لایه ی رویی (ابتدایی ) این پاره می توان چنین اشاره کرد،کسی که بیماری تنفسی دارد سخت نفس می کشد، یا دختری که زنده بگور شده در واپسین لحظه های جان دادن، سخت نفس می کشد، یا آدمی که هوای اجتماعی زندگی برایش نفس کشیدن را دشوار کرده است.
این دختر بچه هنوز فکر می کند نفس می کشد، تبدیل عروسک به دختر بچه ترسیم فضای مالیخولیایی که از عناصر یک اثر پسا نوگراست، میخ های تابوتم را بیرون بکش بازگشت به گذشته دارد عنصر منجی، به نجات دهنده ای اشاره می کند که شاید رفته باشد شاید هم درگور خفته باشد!
صلیب ها درخت نیستند
درخت ها صلیب
حرف مرا از آب بیرون بکش
از نخل های سوخته
بی سر
خیلی ساده است شاعر نمی گوید جنازه ی مرا از آب بیرون بکش، حوزه، حوزه ی اعتقادی است، جانماز از آب بیرون کشیدن، از یک سو و نمادگرایی صلیب از سوی دیگر، مسیح را به صلیب کشیدند، صلیب سرخ نشان منجی دارد، از نخل های سوخته بی سر، نشان مقاومت و ایستاده گی بر می آید، مردن درخت ها،ایستاده است، این است که می گوییم باشعری روبرو هستیم که فضاگردانی اسکیزوفرن دارد و خود شاعر بدون آنکه تقلیدی از سورئال ایجاد کند در بطن شعر می نشیند
نخل های سوخته
بی سر
یک سر دارند هزار سودا
سرنخ این ماجرا را که بگیری
چشم هایم را می برد
به گوربه گوری تاریخی که رفتی ...
حال جنبه ی اعجاز شعر که ساختار متن را دچار دگرگونی می کند، تمام شعر از رفتن یک نفر آغاز شده است، تمام فضاگردانی ها ختم می شود به هزار سرو هزار سودای عروسکی مدفون که از بعد رونشناسی به تنهایی گریخته است گله ی آرزوهای به باد رفته را به دل دارد.
هرچند زیاده روی، تناقص درپاره های اثر از ویژگی های شعر پسانوگراست،و به نوعی با  عدم قطعیت و مرکزیت روبرو هستیم لیکن در دورنمای اینگونه آثار یک فرم و شکل خاص وجود دارد که آنرا از آنارشیسم جدا می کند و متن را مجزا از هرج و مرج ذاتی می نماید، نقد اینگونه آثار برای منتقدینی که پیش زمینه ی پسانوگرایی ندارد بی معنا، وگاها در مواجهه با اینگونه آثار اگر با دیده  فرمالیستی آنهم رئال محور نگاه شود ضعیف و بعضا فاقد ارزش ادبی می نماید که خرده ای به صاحب اثر نیست و کم لطفی منتقد یک سویه نگر را می رساند .
از جنبه ی رتوریک (بلاغت و افاظی ) به پاره ای جالب برخوردم؛
از مرموزی کلمات بیرونم می بردی
بیرونم می بری
بیرونم می کشی
ابوریحان شوم
بوی ریحان برم دارد
چقدر جالب ساختار شکنی کلام و ذهنی دارد،کارکشیدن از ظرفیت کلامی"بیرون" ابوریحان بیرونی، بوی ریحان و...
یا گوشواره هایم صدایت می زنند
از بیخ گوشم رد شود
از درختی که عابر ها را دور می زند
می دوزد به گیلاس های ته استکانی پیرزنی که
هیچ چیز زندگی مستش نمی کند
زغال به زغال
مشق به مشق
مشق چشم هایم را شعر کن
ازآن بنویس
مطمئن هستم
زیباترین منظره درختی گیلاس می شود بر بازوانت

از بررسی دیگر آثار در این مجال صرف نظر می نمایم و به قطع در خصوص تمام اشعار این کتاب می توان نظرات متفاوتی با دیگاه های متفاوت داشت که نشان قوت آثار می باشد.
به خواننده های عزیز خواندن این مجموعه متفاوت را پیشنهاد موکد می کنم.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
mohadese
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
ایشون خیلی شاعر پرتوان و عالی هستند واقعا هر چقد شعر هاشون رو بخونی سیر نمیشی
کوروش مهرگان
United States of America
۰۹:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۳
بوی ریحان برم دارد

عالی بود