از حال و هوا و سلیقه‌ی ادبی خواننده‌ی ایرانی بی‌خبر نبودم | یکتاپرس
گفتگوی اختصاصی یکتاپرس با معانی شعبانی:
ترجمه را با یک داستان بلند مصری شروع کردم و آن را برای نشر ثالث فرستادم که آن ها هم برای چاپ آن استقبال کردند.
کد خبر: ۱۳۵۰۸۱
۱۰:۴۳ - ۱۴ مرداد ۱۴۰۲

سلیقه‌ی ادبی خواننده‌ی ایرانی

گفتگوی امروزیکتا پرس با ما معانی شعبانی توسط مریم نفیسی راد

شما نویسنده و مترجم از زبان عربی هستید که رمان‌های‌تان توسط انتشارات ثالث و آده منتشر شده، با یک بیوگرافی مختصر از خودتان،بفرمایید به عنوان یک نویسنده و مترجم، هدفتان از نگارش و ترجمه کتب چه بوده است؟: معانی شعبانی هستم متولد آبادان و ساکن استان خوزستان. فکر می‌کنم قبلا هم در این‌باره هم صحبت کرده باشم. زمانی داستان‌ها و مطالبی به زبان عربی می‌خواندم و از آنها لذت می‌بردم. گاهی بخش‌هایی از آنها را برای دوستان در وبلاگی که سال‌ها در آن مشغول به نوشتن بودم ترجمه می‌کردم. آن موقع خیلی به ترجمه فکر نمی‌کردم. بیشتر برای دل خودم داستان‌هایی می‌نوشتم یا پست‌هایی می‌گذاشتم که شبیه به داستان بودند. داستان‌های کوتاه یا پستی که برای شروع یک رمان مناسب بود.

اما مشغله‌های زندگی، مخصوصا زندگی یک زن، نوشتنم را محدود کرده بود به پست های وبلاگ. البته قبل از نوشتن، به داستان و رمان علاقه داشتم و در مسابقاتی هم شرکت کرده بودم بعد کم‌کم وقتی از کتاب‌های عربی‌ای که می‌خواندم برای دوستانم می‌گفتم و جاهایی را که به نظر جالب و جذاب می‌آمد، ترجمه می‌کردم متوجه شدم که می‌توانم این ترجمه‌ها را به شکل منسجم‌تر در اختیار خوانندگانِ دیگری هم قرار بدهم. خوانندگانی که فقط خواننده‌های پست های وبلاگ من نیستند. این شد که ترجمه را با ترجمه‌ی یک داستان بلند مصری شروع کردم و آن را برای نشر ثالث فرستادم که آن ها هم برای چاپ استقبال کردند.

دربارهٔ درون‌مایهٔ آثارتان توضیح دهید: درون‌مایه‌ی کتاب هایی که ترجمه می‌کنم متنوع است. داستانی ترجمه کرده‌ام از زبان پیرمردی که در باغچه‌ی خانه‌اش نشسته و به دار و درخت و گل و پرنده و پروانه نگاه می‌کند و از آن ها به ما می‌گوید و در همان حین متوجه نگاه خاصش به زندگی می‌شویم. یک داستان ساده و روان و شیرین. داستان دیگری هم ترجمه کرده‌ام که از زبان سربازی است که در بیابان به دنبال بادیه‌نشین‌ها راه می‌افتد و می‌خواهد انتقام کشته شدن هم قطارانش را از آنها بگیرد. صحرا،آفتاب، قتل‌های فجیع،ترس، اضطراب..حمله‌ی اول آمریکا به عراق این درون‌مایه‌ی دیگری از ترجمه‌هایم است.

در ترجمه‌ی دیگری با زبانی کلاسیک و ادبی رودرو شدم. باغ‌های بصره داستانی بود که در بصره‌ی قدیم اتفاق می‌افتد و در همان حال داستان دست ما را می‌گیرد و ما را به زندگی کنونی قاهره می‌برد.داستانی با روایان مختلف و زبانی دوگانه، با پیچیدگی ها و زیبایی‌های خاص خودش. یادداشت‌های کتابفروش و آن نثر شعر گونه و پراز تمثیلش، درد مشترک انسان خاورمیانه‌ای. یا داستان نخل و همسایه‌ها، داستان رنج و محنت مردم دوران استعمار انگلیس بر عراق،رمانی بسیار تاثیرگذار با لحنی ساده و صمیمی و شخصیت هایی بسیار ملموس و زنده. زنی که پله‌ها را می‌شمارد و داستان رنج و عذاب کارگران آفریقایی در کشورهای عربی و داستان سیندر لاهای مسقط و راز و رمز زنهایی که هر روز اطراف خود می‌بینیم و شاید خود ما یکی از آنها باشیم.

استقبال از کتاب هایتان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟: استقبال از کتاب های عربی خیلی نیست. گاهی به کتابفروشی‌ها می‌روم و می‌بینم ترجمه‌هایم را روی میز ندارند. می‌پرسم و جواب می‌دهند که خیلی از رمان ها ی عربی استقبال نمی‌شود و فروش چندانی ندارند. با این وجود در طی این سال هایی که با خواننده‌ها در ارتباط بودم متوجه شدم که دیده وخوانده شدن ترجمه‌هایم خوب بوده. یعنی می‌شود گفت از توقعم بالاتر بوده و تقریبا اکثر ترجمه‌هایم به چاپ دوم و حتی سوم رسیده‌اند. راستش من حتی قبل از شروع ترجمه می‌دانستم که قرار نیست یک رمان عربی به اندازه‌ی کتابی ترجمه شده از زبان های دیگر خوانده شود. به هرحال از حال و هوا و نگاه و سلیقه‌ی ادبی خواننده‌ی ایرانی بی‌خبر نبودم.

معمولا در ایران از ترجمهٔ کتاب‌های عاشقانهٔ انگلیسی زبان، استقبال خیلی زیادی می‌شود، طوری‌ که گاهی در مدت یک‌ماه، تجدید چاپ می‌شوند، این امر در مورد ادبیات عرب صادق است؟ و این فروش را چگونه تحلیل می‌کنید؟: البته یک کارهایی هستند مثل کارهای نجیب محفوظ، اینها طرفدار دارند و خوب خوانده می‌شوند که البته اتفاق خیلی خوب و زیبایی است. اما اگر بخواهیم درباره‌ی بقیه‌ی نویسندگان عرب صحبت کنیم نباید استقبال از آنها را با استقبال دیگر کارهای انگلیسی اروپایی یا ادبیات دیگر کشورها مقایسه کرد. تجدید چاپ کتاب های عربی به کندی اتفاق می‌افتد یا اینکه از یک جایی به بعد متوقف می‌شود. منِ مترجم باید با توجه به این موضوع و با توقعی واقع‌بینانه ترجمه کنم.

شما در گزینش کتاب، چه ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی را ملاک قرار می‌دهید؟: من داستان را می‌خوانم اگر دوست داشتم به جنبه‌های دیگر هم فکر می‌کنم. قبلا این موضوع کمتر بود. اگر کتابی را دوست داشتم فکر می‌کردم خب بروم ترجمه‌اش کنم اما حالا نگاه واقع‌بینانه‌تری پیدا کرده ام این کتاب فقط برای من که زبان عربی زبان مادری‌ام است و به فرهنگ و آداب و رسوم عربی آشنا هستم جذاب است یا برای یک خواننده‌ی ایرانی هم ممکن است جذاب و خواندنی باشد؟ چه نقطه اشتراکی با ایران و خواننده‌ی فارسی‌زبان دارد؟ چند صفحه است؟چند جلد است؟ اگر طولانی باشد از حوصله‌ی خواننده خارج خواهد بود یا نه؟ این طور سئوالات را از خودم می‌پرسم. اما در کل بالاخره حسی که به داستان پیدا می‌کنم کارخودش را می‌کند. گاهی کاری را تا نیمه ترجمه می‌کنم و می‌بینم نه واقعا نمی‌توانم ادامه دهم و رهایش می‌کنم.

دربارهٔ نوشتن داستان و همچنین ترجمه های تازه توضیح می‌دهید؟: جدیدا کمتر می‌نویسم و بیشتر ترجمه می‌کنم. اما بعضی وقت ها نوشته‌های گذشته‌ام را بررسی می‌کنم و می‌‎بینم باید برایشان وقت بگذارم و آنها را سر و سامان بدهم.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
زینالی
United States of America
۱۲:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۱۴
درود
با آرزوی موفقیت های روزافزون برای نویسنده گرامی.

سپاس از پایگاه خبری یکتا پرس و نیز لطف و زحمات استاد ابوترابی گرانقدر.
ناشناس
United States of America
۲۲:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
درود برای شما عزیزان در یکتا پرس واحد ادبیات....مطالب شما در کوتاهی خود درس های بزرگی دارند که ارزانی مخاطب می‌گردد