جهان و کابوس‌هایی سه‌گانه | یکتاپرس
چگونه مردم به تفاسیر دولتی از خطری اعتماد کند که ظاهراً به صورت سیاسی و با اتکا بر اطلاعاتی ناموثق شکل گرفته‌اند؟
کد خبر: ۱۳۷۸۲۴
۱۱:۴۵ - ۰۸ شهريور ۱۴۰۲

جهان و کابوس‌هایی سه‌گانه

 تاریخ تسلیحات بیولوژیک به شدت فاقد جزئیات و عاری از هرگونه سند دولتی بوده و به اطلاعات گمراه کننده و نادرست آلوده است. با این حال می‌توان گفت که تاریخ برنامه‌های بیولوژیک به سه دوره کلی قابل تفکیک است.

نخستین گام به سوی بهره‌گیری از تسلیحات زیستی در مرحله‌ای تهاجمی برداشته شد که در آن توسعه و تولید چنین جنگ‌افزارهایی مانعی مهم از نظر عرف و هنجارهای بین‌المللی پیش رو نمی‌دید. این مرحله در دهه ۱۹۲۰ میلادی با برنامه فرانسه که اولین مورد در نوع خود بود، آغاز شد. این برنامه روی ادغام علم انتقال بیماری با استفاده از فناوری‌های جدید جنگ هوایی، متمرکز شده بود. حمله آلمان در سال ۱۹۴۰ مانع پیشرفت برنامه فرانسه شد.

در همان سال، انگلستان که با آلمان در جنگ بود، برنامه تسلیحات بیولوژیکی خود را به عنوان مکمل تشکیلات شیمیایی موجود آغاز کرد. هنگامی که ایالات متحده در اواخر سال ۱۹۴۱ وارد جنگ شد، همکاری نزدیکی را با انگلستان و کانادا شروع کرد که هدف آن در سطح استراتژیک تعریف شده بود یعنی قدرت حمله به پشت خطوط جبهه و هدف قرار دادن شهرها و صنایع. آمریکا و متحدانش همچنین به توسعه تسلیحاتی برای انجام عملیات‌های ویژه مخفی، فکر می‌کردند. ایالات متحده منابع صنعتی را برای توسعه تسلیحات بیولوژیکی به میدان آورد و این درحالی بود که انگلستان در آن زمان توان چندانی برای انجام این کار نداشت.

گذری بر سه دوره تسلیحات زیستی

اولین فصل تسلیحات بیولوژیک با کشفیات مربوط به انتقال بیماری آغاز شد که مبنای پژوهش تسلیحات بیولوژیکی را بنا نهاد؛ درست همان طور که بستری را فراهم کرد تا میکروبیولوژی و علوم مرتبط با آن رشد کند. دانشمندانی که در ابتدا درگیر برنامه‌های تسلیحات بیولوژیکی شدند، افرادی بودند که به تهدیداتی جدی نسبت به کشور خود، واکنش نشان می‌دادند یعنی فرانسوی‌ها در دهه ۱۹۲۰

پس از جنگ، قدرت‌های محور به رهبری آلمان شکست خوردند و ایالات متحده، انگلستان و کانادا همچنان به کسب آمادگی برای راه انداختن جنگ بیولوژیکی ادامه دادند. اتحاد جماهیر شوروی نیز فعالیت‌های خود را در این زمینه به شدت مخفی نگاه داشت. در دوران جنگ سرد که اندکی پس از پایان دومین جنگ جهانی آغاز شد، ظرفیت استراتژیک بمب‌های سیاه زخم با تسلیحات اتمی مقایسه شد و نتایج قابل توجهی نیز به دست آمد. در این مقطع، در سال ۱۹۴۷، ایالات متحده پیش‌نویس قطعنامه خود را به سازمان ملل ارائه و تسلیحات بیولوژیک را در کنار تسلیحات هسته‌ای و تسلیحات مرگبار شیمیایی، به عنوان تسلیحات کشتار جمعی، تعریف کرد.

رازآلود و محرمانه بودن شدید تسلیحات بیولوژیکی در دوران جنگ جهانی دوم در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ادامه یافت زیرا برنامه ایالات متحده، فناوری‌های حملات تسلیحات بیولوژیک استراتژیک را پیش برد. در این دوره، ایالات متحده، با کمک متحدان نزدیک خود، انتشار گسترده در شهرهای آمریکا، بر فراز اقیانوس‌ها و مناطق بزرگ آمریکای شمالی را شبیه‌سازی کردند. در این مقطع تهدید احتمالی از جانب جماهیر شوروی و چین کمونیست احساس می‌شد. مداخله ایالات متحده در جنگ ویتنام گستردگی بیشتری به بخش نظامی این ماجرا داد و گزینه‌های استفاده ابتدایی از تسلیحات بیولوژیکی را بیش از پیش، افزایش داد.

مرحله بعدی در تاریخ تسلیحات بیولوژیکی مربوط به دوره‌ای است که معاهدات الزامی و غیرالزامی مطرح می‌شد. این دوره در سال ۱۹۶۹ آغاز شد؛ زمانی که رئیس جمهور وقت آمریکا «ریچارد نیکسون» تسلیحات بیولوژیکی را محکوم کرد و برنامه تهاجمی ایالات متحده را به ظاهر خاتمه داد. این تصمیم با معاهده تسلیحات بیولوژیک (BWC) در سال ۱۹۷۲ ادامه یافت که تأکید بیشتری بر هنجارها و قوانین بین‌المللی داشت. معاهده تسلیحات بیولوژیکی که ۱۵۱ کشور اکنون عضو آن هستند، فراتر از پروتکل ژنو بود که توسعه، تولید و تملیک آن‌ها را منع می‌کرد. بنابراین هر کشور عضو این معاهده ملزم می‌شد که تحت هیچ شرایطی، برای مواد کُشنده اقدام به توسعه، تولید، ذخیره یا تهیه به هر نحو دیگری، نکند.

بر این اساس مقرر شد عوامل میکروبی و دیگر عوامل بیولوژیکی یا سموم، فارغ از اینکه از چه چیزی نشأت گرفته باشند یا روش تهیه آن‌ها و نوع آن‌ها چه باشد و تهیه هیچ حجمی از این مواد توجیهی نخواهد داشت. علاوه بر آن تسلیحات، ادوات یا ابزارهای انتقال که طراحی شدند تا از چنین عوامل یا سمومی برای اهداف معاندانه استفاده شود یا در منازعه مسلحانه مورد استفاده قرار گیرند، ممنوع اعلام شد.

بر اساس این معاهده، برنامه‌های تسلیحات بیولوژیکی مشروعیت خود را از دست دادند. این ممانعت کلی حتی در توسعه و تملیک تسلیحات بیولوژیکی این مرحله را در تاریخ تسلیحات بیولوژیکی از مرحله اول، متمایز می‌کند؛ در مرحله اول، ذیل پروتکل ژنو، ساخت و تملیک این تسلیحات، غیرقانونی نبود.

بر اساس ادعای غربی‌ها، جماهیر شوروی یکی از کشورهای عضو معاهده، از فقدان مفاد تطابق‌سنجی بهره برده و یک برنامه تهاجمی بزرگ را در مخالفت مستقیم با معاهده تسلیحات بیولوژیکی به راه انداخت. این تخطی محرمانه در نهایت اعتبار معاهده را در معرض تهدید قرار داد.

پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، واکنش جهان تشدید اقدامات بین‌المللی برای تقویت معاهده تسلیحات بیولوژیکی بود. در سال ۱۹۹۳ معاهده تسلیحات شیمیایی (CWC) نیز پروتکل ژنو را تقویت کرد و مانع توسعه، تولید، ذخیره و تملیک این تسلیحات شد. معاهده تسلیحات شیمیایی، تخریب تأیید شده ذخایر شیمیایی ایالات متحده و شوروی سابق را اجرایی کرد.

برخلاف معاهده تسلیحات بیولوژیک، معاهده تسلیحات شیمیایی یک مبنای سازمانی دارد که در لاهه مستقر شده است و سیصد پرسنل حرفه‌ای تطابق‌سنجی آن را اجرای می‌کنند. در پایان جنگ سرد، این امید وجود داشت که معاهده تسلیحات بیولوژیک باعث شکل‌گیری یک ساختار سازمانی موازی شود.

در ادامه، سومین مرحله تحولات بین‌المللی مرتبط با تسلیحات زیستی در اوایل دهه ۱۹۹۰ و در پایان جنگ سرد آغاز شد و ایالات متحده به طور روز افزونی متوجه جنگ نامتقارن و بیوتروریسم شد.

در این زمان، ظهور یک دولت دموکراتیک در روسیه به این معنا بود که دولت‌های صنعتی پیشرفته اکنون تمام انگیزه‌های ژئوپلیتیک، ایدئولوژیک و اقتصادی خود را برای جنگ تمام عیار علیه یکدیگر از دست داده‌اند. تسلیحاتی که برای برتری استراتژیک خود تولید کردند، مشروعیت‌های لازم را در عرصه جدید جهانی برای منازعه مسلحانه به دست آوردند. جنگ‌های جدید بر اساس سیاست‌های هویتی (اخلاقی یا مذهبی) شکل می‌گیرند و با ارتش‌های نامتمرکزی پیش می‌روند که تحت حمایت تسلیحات و ثروتی هستند که در سرتاسر جهان قابل جابه‌جایی است. بنابراین شاهد پاکسازی نژادی در دهه ۱۹۹۰ در بالکان و آفریقای مرکزی بودیم.

در این مناطق و دیگر مناطق دنیا، شبکه‌های افراطی مانند القاعده روی مردان جوانی تمرکز داشتند که تغییر در بازارهای جهانی و جریان سرمایه ایشان را متحول کرده بود. در این چارچوب، تروریست‌های بنیادگرا می‌توانستند علیه غرب دست به حمله بزنند و در بستر فردگرایی و دیگر ارزش‌های جهان‌گرا توجیه شوند. در چنین فضایی مساله این بود که آیا دولت‌ها می‌توانند در ممانعت از بیوتروریسم نقش مؤثری ایفا کنند یا خیر.

مرحله اول: چگونگی اختراع تسلیحات بیولوژیکی

به دنبال بازنگری جامع برنامه بیولوژیکی آمریکا در ۱۹۶۹، نیکسون رئیس‌جمهوری وقت این کشور تصمیم گرفت تا جنگ بیولوژیکی را ممنوع و محکوم اعلان کند. این تصمیم منتهی به یک دوره بیست ساله شد که بر هنجارهای قانونی به عنوان ابزارهایی برای کنترل تسلیحات بیولوژیکی تأکید داشت. این تحولات به تصویب پروتکل ۱۹۲۵ ژنو کمک و معاهده تسلیحات بیولوژیکی ۱۹۷۲ را تقویت کرد. در این دوره طولانی، تمرکز بر تسلیحات بیولوژیکی به عنوان تسلیحات تخریب جمعی ظاهرا ناپدید شد

اگر بخواهیم سیر تطور تسلیحات زیستی را مورد بازخوانی مفصل‌تری قرار دهیم باید گفت، اولین فصل تسلیحات بیولوژیک با کشفیات مربوط به انتقال بیماری آغاز شد که مبنای پژوهش تسلیحات بیولوژیکی را بنا نهاد؛ درست همان طور که بستری را فراهم کرد تا میکروبیولوژی و علوم مرتبط با آن رشد کند. دانشمندانی که در ابتدا درگیر برنامه‌های تسلیحات بیولوژیکی شدند، افرادی بودند که به تهدیداتی جدی نسبت به کشور خود، واکنش نشان می‌دادند یعنی فرانسوی‌ها در دهه ۱۹۲۰

اولین برنامه‌ها انواع مختلفی از روش‌های یک همه‌گیری را بررسی کرد که می‌توان عامدانه آن‌ها را رها کرد؛ با استفاده از حشرات آلوده، غذای آلوده یا لاشه حیوان یا آب یا حتی پرهای آلوده که با استفاده از بمب منتقل می‌شدند. در صدر فهرست، ذرات معلق قرار داشتند که کارآمدترین روش آلوده کردن مردم بی‌دفاع در گستره وسیع هستند. برای این منظور، یک پاتوژن باید به قدر کافی دوام داشته باشد تا به صورت مکانیکی پس از انفجار بمب یا اسپری ژنراتور در هوا معلق شود که یا از حالت مایع فشرده یا پودر خشک، خارج می‌شود بدون آن‌که آلودگی خود و در نتیجه ظرفیت آلوده‌سازی خود را از دست دهد.

حل مساله حفظ پاتوژن‌های پایدار (عوامل بیماری‌زا) تا حدودی به انتخاب عامل درست بستگی دارد؛ مساله‌ای که دانشمندان آمریکایی به طور مفصل روی آن کار کرده‌اند. از اولین برنامه تاکنون، بسیاری از میکروب‌ها و سموم مشابه در فهرست‌های سازمان جهانی بهداشت، مراکز کنترل و پیشگیری بیماری ایالات متحده، ناتو و دیگر منابع آشکار شده‌اند. معمولاً نزدیک به چهل عامل فهرست شده‌اند. عوامل مربوط به سیاه زخم، تولارمی، طاعون، وبا، تب کیو، تب مالت و آبله در زمره کارآمدترین گزینه‌ها برای استفاده در برنامه‌های دولتی هستند.

در میان سموم مرگبار، سم بوتولینوم در ابتدا بسیار مورد آزمایش قرار گرفت هرچند تولید حجیم آن به صورت یک ذره معلق مؤثر دشوار بود؛ ریسین، سمی که از دانه‌های کرچک سمی تهیه می‌شود نیز تأثیر کمتری داشت. دلیل برای انتخاب عوامل بیماری زا نیز شامل نقاط ضعف جمعیت هدف نیز می‌شود.

اگر مردم کشور دشمن در برابر یک بیماری مصون باشند، برای مثال واکسن آبله را دریافت کرده باشند، چنین عاملی حذف خواهد شد. بیماری‌هایی که برای آن‌ها هیچ واکسن یا پیشگیری وجود ندارد، مانند ابولا و دیگر تب‌های ناشی از خونریزی ویروسی، به عنوان تسلیحات احتمالی مورد آزمایش قرار گرفته‌اند و احتمال خطر نیز برای سربازان و مردم کشور آزمایش کننده نیز وجود دارد.

اولین برنامه‌ها بدون وجود این مدارک آغاز شدند که پاتوژن‌هایی وجود دارند که می‌توانند به تسلیحاتی کارآمد تبدیل شوند که یک ارتش مدرن می‌تواند با اطمینان کامل از آن استفاده کند. لازم بود تا دانشمندانی معتبر رهبران غیرنظامی و نظامی را متقاعد کنند که این تسلیحات نامعمول می‌توانند در آینده ارزشمند باشند. این همراهی سبب شد تا بیولوژیست‌ها تخصص خود را با کسانی ترکیب کنند که با ذرات معلق، آئرودینامیک، طراحی بمب و سنجش میدانی در هوای آزاد، آشنا بودند. در انگلستان کار روی اولین بمب سیاه زخم بسیار اثر بخش بود تا جایی که آن را آماده تولید انبوه کرد.

دانشمندان جنگ بیولوژیکی انگلیسی به زودی متوجه شدند که برای حرکت از یک طرح آزمایشی به سمت تولید نیم میلیون بمب سیاه زخم که برای انجام حملات استراتژیک ابتدایی به آلمان لازم هستند، به منابع آمریکایی نیازمندند. ظرف مدت سه سال که این برنامه اجرا شد، آمریکا منابع لازم را برای اجرای گزینه‌های تهاجمی و تدافعی، تأمین کرد. پس از جنگ رهبران این کشور به حق و البته به دور از انظار عمومی مدعی شدند که تولید تسلیحات بیولوژیک را به سطح صنعتی رسانیده‌اند.

برنامه آمریکا پس از تلاش‌های ژاپن، گسترش یافت و دانشمندان آمریکایی تلاش می‌کردند تا سرویس‌های مسلح را متقاعد سازند که تسلیحات بیولوژیکی می‌تواند قابل پیش‌بینی بوده و تسلیحاتی با پتانسیل استراتژیک باشند. در سال ۱۹۵۱، کره شمالی ایالات متحده را به استفاده از تسلیحات بیولوژیکی به سبک ژاپنی‌ها متهم کرد که اساساً از حشرات علیه شهروندان این کشور استفاده شده بود. فضا، فضای جنگ کره بود و این اتهامات اولین نمونه جنگ سردی متمایز کردن مدارک از ایدئولوژی و ایجاد مبنایی مستند در برابر اتهامات بی‌پایه و اساس بود. غرب از ایالات متحده دفاع کرد، در حالی که کره شمالی، چین و جماهیر شوروی معتقد بودند که آمریکایی‌ها، همانند ژاپنی‌ها، از خطوط قرمز تولید این تسلیحات عبور کرده‌اند.

پذیرش در ارتش بستگی به عملکرد میدانی تمام سیستم‌های تسلیحاتی دارد. ظرف مدت یک دهه، آزمایش‌های میدانی برنامه ایالات متحده بسیار گسترش یافت و تمام سرزمین‌های احتمالی ممکن را دربر گرفت؛ از منطقه قطبی تا جنگل‌های استوایی و حتی پژوهش‌هایی نیز روی نمونه‌های انسانی انجام شد که به فهم دوز واکنش نیز کمک کرد و استاندارد کردن تسلیحات تولارمی را میسر ساخت. با توجه به گستردگی میدان رزم در جنگ ویتنام، تسلیحات بیولوژیک به سطح قابل پذیرش در ارتش رسیدند. شمار معدودی از دولتمردان یا فعالان عمومی از این تسلیحات استراتژیک جدید خبر داشتند؛ به ویژه در مورد استفاده از گاز اشک‌آور و علف‌کش در ویتنام که به مثابه تهدیدی غیرقانونی علیه زندگی بشر و محیط زیست بود. بخش اعظم برنامه بیولوژیکی همچنان در سایه و پنهان باقی ماند.

مرحله دوم: تطابق پذیری با هنجارها و معاهدات

به دنبال بازنگری جامع برنامه بیولوژیکی آمریکا در ۱۹۶۹، نیکسون رئیس‌جمهوری وقت این کشور تصمیم گرفت تا جنگ بیولوژیکی را ممنوع و محکوم اعلان کند. این تصمیم منتهی به یک دوره بیست ساله شد که بر هنجارهای قانونی به عنوان ابزارهایی برای کنترل تسلیحات بیولوژیکی تأکید داشت. این تحولات به تصویب پروتکل ۱۹۲۵ ژنو کمک و معاهده تسلیحات بیولوژیکی ۱۹۷۲ را تقویت کرد. در این دوره طولانی، تمرکز بر تسلیحات بیولوژیکی به عنوان تسلیحات تخریب جمعی ظاهرا ناپدید شد.

در نبود یک فرایند مؤثر برای تقویت شفافیت، دوره جنگ سرد همواره آلوده به اتهامات مختلف دول مختلف علیه یکدیگر بود. اختلافات ایدئولوژیک نیز به مخفی شدن فعالیت‌های مشکوک متحدین و نیز شرکای سیاسی، دامن زد. فعالیت‌ها و برنامه‌های شوروی در این دوره بسیار گسترده بود اما همچنان مستندات بسیار اندکی در رابطه با آن‌ها وجود دارد. روسیه پس از فروپاشی نیز از سال ۱۹۹۲ فعالیت در این بخش را پیش برد تا زمانی که رئیس جمهور بوریس یلتسین تخطی از معاهده تسلیحات بیولوژیک را اعلان کرد.

مرحله سوم در تاریخ تسلیحات بیولوژیک که همچنان در آن قرار داریم، مرحله واکنش دفاعی است؛ مقطعی که در آن ایالات متحده در تعریف تهدیدات و چگونگی مقابله با آن‌ها، سعی دارد یکه‌تازی کند. در مرحله سوم تصویر جدیدی از تهدید تسلیحات بیولوژیکی از دهه ۱۹۹۰ و به ویژه در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، شکل گرفت

ایالات متحده در دو نوبت جماهیر شوروی را به استفاده از تسلیحات بیولوژیک متهم کرد. در هر دو مورد، دانشمندان مستقل وارد میدان شده و به فقدان فرایندهای راستی‌آزمایی برای معاهده تسلیحات بیولوژیک، اعتراض کردند. اولین مورد در سال ۱۹۸۱ بود که ایالات متحده مدعی شد که شوروی‌ها از عوامل مایکوتوکسین (mycotoxin) (معروف به باران زرد) در جنوب شرق آسیا استفاده کرده‌اند. ماجرای دوم مربوط به شیوع سیاه زخم در سال ۱۹۷۹ در شهر صنعتی سوردلوسک شوروی بود. هر دو ادعا، همانند مواردی که علیه ایالات متحده در جنگ کره مطرح شد، ایدئولوژی را در برابر سند و مدرک و مخفی‌کاری دولتی را در برابر شفاف‌سازی قرار داد. این مسائل مشابه در مورد جمع‌آوری مدارک بار دیگر نیز رخ نمود و این بار به عراق و برنامه‌های آن مربوط می‌شد.

مرحله سوم: عرصه دفاعی

مرحله سوم در تاریخ تسلیحات بیولوژیک که همچنان در آن قرار داریم، مرحله واکنش دفاعی است؛ مقطعی که در آن ایالات متحده در تعریف تهدیدات و چگونگی مقابله با آن‌ها، سعی دارد یکه‌تازی کند. در مرحله سوم تصویر جدیدی از تهدید تسلیحات بیولوژیکی از دهه ۱۹۹۰ و به ویژه در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، شکل گرفت

در آن زمان، مذاکرات بین‌الملل برای یک پروتکل معاهده تسلیحات بیولوژیکی ادامه یافت که می‌توانست اقدامات تطابق‌سنجی را تقویت کند. همزمان، مقامات فدرال تلاش کردند تا هوشیاری عمومی را نسبت به بیوتروریسم و لزوم واکنش نشان دادن دولت، تقویت کنند؛ فارغ از جمع‌آوری اطلاعات و دیگر روش‌های مربوط به مقابله با تروریسم در حالت عمومی و کلی آن. این مبنا برای راه‌اندازی برنامه‌های «آمادگی داخلی» در سطح ملی شکل گرفت تا از شهرهای بزرگ حفاظت لازم انجام شود. ادعا فقط این نبود که آمریکایی‌ها هدف تروریسم قرار خواهند گرفت بلکه تروریسم شاکله یک همه‌گیری بیماری را به خود خواهد گرفت.

سیاه زخم، به مثابه یک تهدید بیولوژیک، مساله‌ای است که نشان می‌دهد چگونه ایالات متحده و انگلستان تهدیدی به نام عراق را ساختند. هنگامی که کالین پاول، وزیر امور خارجه، پرونده اشغال عراق را به شورای امنیت سازمان ملل برد، وی تسلیحات سیاه زخم صدام را در فهرست توجیهات خود ذکر کرد. فقط در مدت دو سال، رئیس جمهور جرج دبلیو. بوش ترکیبی از نیروی نظامی، سازمان‌های فدرالی برای دفاع مدنی و سیاست‌های متکی بر فناوری را به خدمت گرفت تا مقابله با تهدید بیوتروریسم را به همه بقبولاند. مساله این بود که آیا یک سیاست امنیت ملی به تنهایی، البته با افزایش سطح مخفی بودن فعالیت‌ها، بهترین راه برای صیانت از شهروندان در برابر حملات بیولوژیکی هست یا خیر. چگونه مردم به تفاسیر دولتی از خطری اعتماد کند که ظاهراً به صورت سیاسی و با اتکا بر اطلاعاتی ناموثق شکل گرفته‌اند؟

جهان کنونی نسبت به بیشتر سال‌های قرن بیستم، بسیار متفاوت است. در آن دوران آمریکایی‌ها با سهولت بیشتری از مسائل جهانی عقب می‌کشیدند. مرتبط‌ترین مساله به موضوع کنونی ما این است که آیا جهان اکنون در برابر تسلیحات بیولوژیکی بهتر از آن زمان، صیانت می‌شود. از جهت مثبت ماجرا، قدرت‌های بزرگ و البته تقریباً تمام کشورها، متعهد به معاهداتی هستند که این تسلیحات را غیرقانونی اعلان کرده‌اند؛ وضعیتی که تا پایان جنگ سرد محقق نشد. مخفی کردن یک برنامه بیولوژیکی اکنون احتمالاً دشوارتر است و با استفاده از فناوری پیشرفته تجسسی و ارتباطات و مسافرت‌های ساده‌تر این دشواری دوچندان می‌شود. شمار معدودی از دولت‌های جهان و مردم ایشان حاضرند خطرات و بدنامی‌های مرتبط با تسلیحات بیولوژیکی را بپذیرند.

با این حال مساله تکثیر تسلیحات بیولوژیکی ممکن است اکنون بیش از هر زمان دیگر، جدی باشد. پیشرفت در بخش بیوتکنولوژی می‌تواند برای تخریب زندگی و دستکاری فرایندهای اصیلی همچون شناخت، توسعه، بازتولید و میراث ژنتیکی به خدمت گرفته شود. همین نوآوری‌ها، که به توسعه سریع علوم پزشکی کمک می‌کنند نیز فرصت قابل توجهی را برای اعمال خشونت، اعمال زور، سرکوب و اشغالگری فراهم آورند. درست همانند گذشته خطرناک‌ترین عامل پنهان‌کاری دولتی است که فعالیت‌ها را از مردم مخفی می‌کند و فعالیت‌های پنهان جهانی برای توسعه و استفاده از تسلیحات بیولوژیکی نیز به این خطر می‌افزاید.

نکته مهم این است که هیچ محدودیت واحد و منحصربه‌فردی نمی‌تواند با موفقیت کامل مانع تکثیر و استفاده از تسلیحات بیولوژیکی شود. طیفی از راهکارهای مختلف اکنون وجود دارد که می‌تواند چنین امری را میسر سازد: اقدامات حقوقی و قانونی، کنترل‌های تجاری، ابتکار عمل‌های ملی و فدرالی برای به خدمت گرفتن میکروبیولوژیست‌ها برای دفاع بیولوژیک. این عصر جدید سیاست گذاری هنوز نوپاست و لازم است که شکل صحیحی به خود بگیرد. در بسیاری از سال‌های قرن بیستم به راحتی می‌توانستیم دریابیم که مردمی از یک کشور درگیر یک برنامه تسلیحات بیولوژیکی تهاجمی هستند. اما اکنون ده‌ها هزار نفر فقط در آمریکا تمام تلاش خود را به خدمت گرفته‌اند تا جامعه خود را در برابر تسلیحات بیولوژیک و بیوتروریسم محافظت کنند.

انتهای پیام/ 

منبع: ایرنا
برچسب ها: کابوس ، سازمان ملل

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: