سه شعر در قاب یک نگاه | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ نقد شعر/ مجید افشاری
مجید افشاری شاعر و منتقد و مدرس، سه شعر از سه شاعر را با نگاهی هر چند کوتاه اما کارشناسانه مورد بررسی قرار داده است.
کد خبر: ۱۳۸۹۱۰
۱۵:۴۸ - ۱۸ شهريور ۱۴۰۲

سه شعر در قاب یک نگاه
گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ مجید افشاری شاعر و منتقد و مدرس نام آشنا، سه شعر از سه شاعر(رضوان ابوترابی ، حمیدرضا شکارسری و مریم عباسی) را با نگاهی هر چند کوتاه اما کارشناسانه مورد بررسی قرار داده است. بنا به تقاضایی که از استاد افشاری کردیم قرار شد این بررسی ها تداوم داشته باشد.

سه شعر در قاب یک نگاه : مجید افشاری
اتاقم
 پُراست 
از ابرهای سیاه 
پلک که  بگشایم
 باران می بارد 
(رضوان ابوترابی)

کادر بندی اتاقم در آغاز، دلالت به چهار دیواری بسته ای است که با شناسه ی میم مالکیت انفصال از محیط پیرامون را نمودار می کند حالا از عنصر زمینی به ابرهای سیاه می رسیم ..صفت سیاه نمایندگی فضای تاریک و ابرهای باران زا را به عهده دارد .. اگر درنظام استعاری بنگریم می توانیم وضعیت مفهومی را از دود سیگار تا دود سوختن اشیاء..توسعه بدهیم..اما فعلیت و تراکنشی که مشمول اراده ی مولف می شود ،هنوز در تعلیق است .. چرا که از گزاره ی شرطی پلک بگشایم ! (شرط و احتمالی که پیامد را هم حدس می زند ..) باران می بارد! به این پرسش ها رهنمون می شویم که آیا اشک چشم ها ناشی از سوزشی که دود ابرهای سیاه جاری می کنند قصد مولف است؟ آیا گشودن پلک نشان صاعقه واری برای گریستن است ..؟ هر چه هست تاریکی دولایه ای را شاهدیم یکی اتاق تاریک ،دیگری چشم های بسته ی مولف که شهودی ۳۶۰ درجه ای به انقطاع خود از محیط پیرامون دارد.

*******************************************************************************
بو برده اند انگار
می خواهم از تو بنویسم...
با یک نوک شکسته
خود را به خواب می زند
یا زیر فرش، کنج کشو، زیر تخت خوابی
گم می شود مدام، مدادم
ناگاه دفترم
پُر می شود لبالب از شعر
یک سطر نانوشته نمانده
می بینی؟
تنهایی مرا
می بینی؟
حتی خود تو هم
پشت هزار خاطره پنهانی...
این شعر را
برای تو بر دیوار
دیوار یک خرابه ی متروک و پرت
با خون خود نوشتم
(حمیدرضا شکارسری)

*بی اتفاقی تمام اتفاق این شعر است* 
می خواهم از تو بنویسم ..
باقی ماجرا ی نوشتار ،خبر دار کردن مخاطب از فرآیندی است که مولف فهرست می کند 
زیر فرش ، کنج کشو ..... 
ناگاه دفترم پر می شود لبالب از شعر .. تاکید لبالب بعد از پُر چه دلیلی دارد ؟؟.. لب مجرای سخن و محملِ سکوت است. هنوز توصیفی، تعبیری، تمثیلی از طرف اشاره ی شعر نخوانده ایم ... 
حال می رسیم به سطرهای پایانی 
این شعر را 
برای تو بر دیوار ،
دیوار یک خرابه ی متروک و پرت 
با خون خود نوشتم ..
*هنوز پرسش پابرجاست کدام شعر* ؟؟ 
نکته ی اثر این است که شعر از اراده ی *می خواهم از تو بنویسم* آغاز می شود .آن *نشئه ی خالص بی خویشی در غیبت واژه ها .. و فراتر هم نمی رود گویی خصوصی ترین تجربه ی عاطفی در آنات فردی مولف، اجازه ی تولد در کلمات بیشتری ندارد ...و چون خون در وجودش چرخ می زند* ...

***********************************************************
 با سیب سرخی در دست 
از پوست تمیز دیوانه ای می گفت 
که با دهان باز نشسته بود 
به پیشواز قطاری که از دور می آمد 
عشق دیوانه کننده است 
سرخ است 
و همیشه قطاری برای کشتن دارد...
(مریم عباسی )

شعر نشانی کسی را می دهد که سیب سرخی در دست دارد که در ادبیات اساطیری نماد کمال، عشق، بلوغ ، گناه و هبوط ..است. پس تشّخص معنایی دارد..اماچرا شخصی سیب در دست سخن می گوید؟ دست نشانه ی اراده و قدرت و اشاره است. 
اما چه می گوید؟ از پوست تمیز دیوانه!! پرسش از اثر ،کلید می خورد چرا پوست تمیز دیوانه ؟!! 
خوانش اولیه هدایت کردن ذهن مخاطب به زیبایی و تجربه ی سطحی از آن است ..گویی ظاهر گرایی عامیانه را نشانه گرفته است .. از دیگر سو صفت تمیز و از دیگر سو تبادر پاکی دیوانه ،جای درنگ دارد .. سیب و پوست تمیز و سرخ آنهم که معاف از اشاره است ... اما با تصویری طنزآمیز و در عین حال تلخ، دیوانه ای را تصویر می کند که با دهانِ باز ،منتظر قطار است .. در پایانِ اثر متوجه می شویم که ایستگاه نخست و پایانی قطار ،عشق است .. خطی مستقیم ، مسیری ثابت و بی برگشت! چرا که سرخ است و کُشنده .. اشتیاقِ جنون به مرگ ( وصال_حل شدن_فنا) نکته ی اثر است آنهم به بهانه ی عشق .. دلالت های سه گانه ی عشق و جنون و مرگ ..پیام جاری در اثر است. که در هیچکدام، آگاهیِ قابل انتقالی به دیگران حضور ندارد. صرفا ما می توانیم ادراک مان از این مفاهیم را توصیف کنیم..می توان پیام نهایی اثر را اعتراف مولف به ناتوان بودن از بیان مفاهیم  عشق ، جنون ومرگ دانست.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Germany
۲۱:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۸
کوتاه وآموختنی .... درس گرفتم

درود برای شما خرد یاران....